عبدالمحمد طاهری، کارشناس مسائل افغانستان:
طالبان در مذاکرات دوحه بر سر همه کلاه گذاشت/ با شرایطی که ما داریم جنگ به نفعمان نخواهد بود
گروهی که با سرکوب، تصرف وحشتناک و خونریزی، جامعهای را اشغال کرده است، اگر بخواهیم با آنها وارد عقد قرارداد شویم، باید همه جوانب امر را در نظر داشته باشیم. از مذاکراتی که در قطر انجام شد، بر سر آمریکاییها، سر اشرف غنی و سایر مشارکتکنندهها کلاه گذاشتند
عبدالمحمد طاهری کارشناس مسائل افغانستان، در پاسخ به این سوال که موضوع حقآبه هیرمند به موضوع چالش برانگیز میان دولت ایران و امارت اسلامی طالبان در افغانستان تبدیل شده است. دلیل این تنش چیست، گفت: گروه طالبان تکیهگاه مستحکمی نیست. گروهی که با سرکوب، تصرف وحشتناک و خونریزی، جامعهای را اشغال کرده است، اگر بخواهیم با آنها وارد عقد قرارداد شویم، باید همه جوانب امر را در نظر داشته باشیم.
به گزارش ایلنا، بخش هایی از گفت و گوی طاهری را در ادامه می خوانید:
- اگر دقت کرده باشید از مذاکراتی که در قطر انجام شد، بر سر آمریکاییها، سر اشرف غنی و سایر مشارکتکنندهها کلاه گذاشتند. به تفاهنامه گذشته رجوع کنید، ببینید طالبان به چند درصد از تعهداتی که آن را امضا کردند، عمل کردند؟ به هیچ کدام عمل نکردند.
- بنابراین با شناختی که من به صورت میدانی از گروه طالبان دارم، بعید میدانم که به این گروه در هیچ زمینهای بشود اعتماد کرد. پاسخم به این سوال این است که ما باید با یک دیپلماسی قویتر و با یک ابزار صددرصد غیرمطمئن نسبت به طالبان وارد هرگونه مذاکره با آنان شویم.
- یعنی اصلا نمیشود به این گروه اعتماد کرد، زیرا چیزی ندارند که بخواهند به آن وصل باشند. بنابراین در مذاکره با گروهی که به هیچ اهلیت و اعلمیتی اعتقاد ندارد باید طرف مذاکرهکننده را دچار چالش کنیم.
- مطلب دوم این است که خود جامعه افغانستان هم مشکل کمآبی دارند و اگر میانگین بگیریم آنها هم دچار خشکسالی هستند، ولی اینکه رود هیرمند در حال حاضر سیراب است یا نیست؛ بله سیراب است. اطلاعاتی که میگویند نادرست است.
- مردم زابل و سیستان ما بیگناه هستند و باید به این حقابهای که از سال ۵۱ بین ظاهرشاه و حکومت پهلوی منعقد شد، پایبند باشند. بعد از جریان طالبان، در دوره اشرف غنی و حتی دوره اول و دوم کرزای شرایط ما خوب بود.
- اما از زمانی که دولت پشتونها بر سرکار آمدند، با ما زاویه پیدا کردند. اگرچه کرزای هم پشتون بود اما فردی بود که رویکرد مثبتی داشت و نیروهایی که به خدمت گرفته بود عموما نیروهای جبهه شمال بودند و روابطشان هم با ما خوب بود و تاحدودی هم بحث حقابه ما حل و فصل میشد.
- بنابراین طالبان زاویهشان با ما بیشتر و بیشتر شد. به همین دلیل است که امروز حقابه ما را نمیدهند و بهانه میآورند که اگر آب داشته باشیم، حقآبه را میدهیم که حرف کاملا غلط و نادرستی است. بنابراین شاید ما الان ناگزیر شویم با فشار بیشتر، حقوق مردم سیستان و بلوچستان را از آنها پس بگیریم، چون با اینکه در هیرمند آب وجود دارد اما واقعا سیستان و زابل ما به شکل جدی آسیب میبیند.
- وقتی گروه مقابل شما قابل اعتماد نیستند، باید با دیپلماسی بسیار قوی و اهرمهای فشار با آنها وارد مذاکره شوید. البته طالبان و جهانبینی آنان این است که وقتی به اقتدار میرسند، دیگر نمیتوانید خیلی به آنها فشار بیاورید چون در شرایط بدتری و با یک نگاه غیراخلاقی پاسخ میدهند. اما وقتی هنوز در موضع قدرت نیستند میتوانیم از طریق دیپلماسی قدرت به آنها حقوقمان را بفهمانیم و درباره احقاق حقمان مطالبهگر شویم.
- به هرحال در شرایط فعلی هم ناگزیر هستیم بخشی از امکاناتی که در اختیار جامعه افغانستان قرار میدادیم را الان به آنها ندهیم. برای مثال بخش اعظم و مهمی از نفت و بنزینی که آنها مصرف میکنند، از کشور و مرزهای ما برایشان تأمین میشود.
- بخش اعظمی از تجارت ما به سمت افغانستان و از مرزهای ما صورت میگیرد. مطلب سوم فشاری است که الان مهاجرین به ما وارد کردند که میتوانیم به آنها پاسخ دهیم. البته نه اینکه ما مهاجرین را اذیت کنیم، چون آنها هم بیگناه هستند و به خاطر مشکلاتی که داشتند به جمهوری اسلامی پناه آوردند.
- ولی به هرحال باید به آنها بفهمانیم که اگر ناگزیر شویم، مهاجرین افغان را وادار خواهیم کرد تا به خانه خودشان برگردند که این موضوع را باید به عنوان یک واقعیت بپذیرند. بنابراین الان امکاناتی در اختیار ما است که میتوانیم طالبان را به شکل منفعل دربیاوریم تا بتوانیم حقوق خودمان را از آنها پس بگیریم.
- مهمترین دلیلی که میبینم این است که ما هیچوقت به صورت جدی و شفاف به دنبال حقوقمان نسبت به قرارداد ۱۳۵۱ نبودیم. امروز احساسم این است که میز افغانستان باید اهم فعالیتش در خصوص این معضل و این مساله باشد که حتما بحث حقابه ایران حل شود.
- بنابراین اینکه چرا تا امروز شفاف عمل نکردیم، شاید به دلیل امکاناتی است که به جامعه افغانستان دادیم و به دنبال احقاق حق خودمان نبودیم. اما امروز واقعا این احقاق حق یک مطالبه جدی کشور ما است و امروز دیگر نمیتوانیم عقبنشینی کنیم. بنابراین میتوانیم بخشی از خدماتی که به افغانستان را میدادیم را حذف کنیم، تا زمانی که آنها حقوق قانونی ملت ما و مردم سیستان و بلوچستان را پس ندهند، نباید خدماتی به آنها ارائه دهیم.
- اگر یادتان باشد در ماجرای مزارشریف هم با گروه طالبان تا مرز جنگ پیش رفتیم، اما با قدرت مذاکره ایران جلوی افزایش این تنش گرفته شد. چون به هرحال جنگ یک متغیر بسیار خطرناک است که مؤلفههای دیگری هم وارد آن میشوند که شاید غیرقابل کنترل باشد. شاید الان خیلیها مایل هستند که جمهوری اسلامی وارد یک جنگ شود.
- در نهایت احساس من این است که هنوز هم جا دارد که ما با یک دیپلماسی شفاف و قوی حقوقمان را بگیریم. بعید میدانم که ما در این مرحله وارد چنین جریانهایی شویم. چون علیرغم همه قدرتی که جمهوری اسلامی ایران دارد و میتواند فشارها را خلقالساعه ایجاد کند، در نهایت مقوله جنگ با شرایطی که ما داریم به نفعمان نخواهد بود و بعید میدانم که جامعه به آن سمت پیش برود.
- اعتقاد راسخ دارم که رهبریت طالبان از زمان ملاعمر تا امروز، یک رهبری عقلانی نبوده و رهبری جاهلمنشانه است و دیپلماسی را نمیدانند. هیچکدام از آنها تحصیلات آکادمیک ندارند. رهبران طالبان براساس عریضه و این قبیل مسائل میخواهند گفتمان کنند. نتیجه گفتمانی که براساس عریضه و بحثهای ریشسفیدی بخواهد صورت بگیرد، همین میشود و بیشتر از این توان ندارند.
- مقامات طالبان اولینباری که در دوحه وارد مذاکره شدند، حتی نمیدانستند در مذاکره چطور باید وارد شوند. جمهوری اسلامی ایران هزار سال جلوتر از آنها است. فرض کنید حداقل در مدرنیته جلوتر از آنان هستیم.
- طالبانی که هیچوقت محصول نظام مدرنیته نیستند و محصول نظام سنتی هستند. گفته میشود دیپلماسی منبعث از نظام مدرنیته است؛ ما منادی این هستیم که ۱۶۰-۱۷۰ سال است که کشورمان پا در دستگاه دیپلماسی گذاشته است اما طالبان چقدر در این مساله قدمت دارد؟ هیچ.
دیدگاه تان را بنویسید