محمدجواد حقشناس:
انتظار است مدیری که در جایگاه شهرداری نشسته هم توانمند و هم پایبند به ادب باشد
محمدجواد حقشناس گفت: انتظار این است که مدیرانی که در جایگاههای رفیعی چون ریاستجمهوری، وزارت، صدارت، سفارت یا شهرداری و نماینده و...نشستهاند هم باید کارا و توانمند و فرهیخته باشند و هم اینکه آداب ارتباط با مردم، مخاطب و رسانهها را آموخته و به آنها پایبند باشند.
«ارتباط میان ادب و خرد با عملکرد»عنوان یادداشتی روزنامه اعتماد به قلم محمدجواد حقشناس است که در آن آمده: خوب است با شعری که طی دهههای اخیر و پس از ظهور برخی افراد و جریانات در کشور دهان به دهان میان ایرانیان میچرخید، بحث آغاز شود. «ادب مرد بِه زدولت اوست...» معتقدم یکی از ویژگیهای مهم ایرانیان در طول تاریخ فرهنگ و ادب و نگاه زیباشناسانه انسان ایرانی است. در این میان افرادی که در پهنه سیاست ورود میکردند، میبایست بیشترین بهره را از ادب و فرهنگ میبردند. در گلستان و بوستان سعدی بابهای مهمی به بحث ادب سیاستمداران اختصاص داده شده است و یکی از شاخصهای مهم برای ورود به عرصه سیاست ادب و فرهنگ سیاستمداران بوده است.
در گذشته اگر ایراد و اشکالی در کلام و سخن سیاستمداری شکل میگرفت، به سرعت اصلاح و از مردم به خاطر گفتمان خارج از محدوده ادب عذرخواهی میشد. این روند اما در دوران معاصر با انحرافاتی مواجه شد و افراد و جریاناتی سکان هدایت ساختار سیاست و مدیریت کشور را به دست گرفتند که فاقد ادب و متانت در گفتار و خرد در عمل بودند. این افراد و گروهها کلامی را به کار میبردند که نه با گفتمان دینی و اسلامی ایرانیان همخوان است و نه با فرهنگ ملی و تاریخی ما هماهنگی دارد. برخی تصور میکنند ارتباط مستقیمی میان گفتمان و عملکرد افراد و مدیران وجود دارد؛ البته من قصد ندارم این دو گزاره را مطلقانگاری کنم. چه بسیار افرادی که ممکن است تواناییهای قابل توجهی داشته باشند، اما مبادی به آداب نباشند و از سوی دیگر چه بسیار افرادی که ادب ظاهری دارند اما توانایی و عملکرد مناسبی از آنها ثبت نشده باشد. اما بدون تردید انتظار این است که مدیرانی که در جایگاههای رفیعی چون ریاستجمهوری، وزارت، صدارت، سفارت یا شهرداری و نماینده و...نشستهاند هم باید کارا و توانمند و فرهیخته باشند و هم اینکه آداب ارتباط با مردم، مخاطب و رسانهها را آموخته و به آنها پایبند باشند.
متاسفانه محمود احمدینژاد از جمله روسای جمهوری بود که مقید به آداب مدیریتی نبود. عباراتی چون «خس و خاشاک» به دایره وسیعی از ایرانیان یکی از این واژگان بود که اثرات نامطلوبی بر افکار عمومی ایرانیان به جای گذاشت. پس از این دوران هم جریانی در کشور شکل گرفت که همین نوع ادبیات و همین شکل گفتمان را به کار گرفت.گروههایی که تلاش میکردند منتقدانشان را با تهمت و فحاشی از میدان بهدر کنند؛ جریانی که چون از یک فضای رقابتی و منصفانه در انتخابات بیرون نیامده بود، برایش مهم نبود که مردم دربارهاش چگونه میاندیشند.
دیدگاه تان را بنویسید