آیتالله محقق داماد:
جوانان با دین قهر کردهاند/ عده زیادی از مسئولان مُلبس به لباس روحانیت در کار خود موفق نبودند
آیتالله محقق داماد با اسلامی شدن علوم انسانی مخالفت کرد و گفت:علم از مقوله هستی و دین از مقوله بایستی است. هستی و بایستی دو مقوله متفاوت هستند.
به عقیده آیتالله محقق داماد، علم از مقوله هستی و دین از مقوله بایستی است. هستی و بایستی دو مقوله متفاوت هستند. تکنولوژی در حال حاضر به چنان شتابی رسیده است که نمیشود جلوی این شتاب را گرفت اما دانش الهیات بهرغم سابقه چندین قرنه، هنوز اندر خم یک کوچه است و هنوز سوالهایی که پیش از میلاد مسیح در یونان باستان برای سقراط و افلاطون و ارسطو مطرح بوده، حل نشده است.
به گزارش مبلغ، مهمترین بخشهای گفتگوی آیتالله دکتر «سیدمصطفی محقق احمدآبادی» معروف به «محقق داماد» را در ادامه میخوانید:
- بخشی از درس مکاسب را نزد مرحوم آیتالله منتظری و بخش دیگر آن را نزد مرحوم آیتالله بهشتی خواندم. آیتالله بهشتی آن زمان دبیر و مدیر دبیرستان دین و دانش بود. به توصیه پدرم برای درس مکاسب، به حضور ایشان رفتم و بهطور خصوصی تا زمانی که حدود سالهای ۱۳۳۹ یا ۱۳۴۰ به تهران تبعید شدند بخش خیارات مکاسب شیخ انصاری را نزد ایشان خواندم.
- مرحوم مطهری با من ارتباط خوبی پیدا کردند. ایشان را دعوت کردیم که هفتهای دو، سه روز به قم بیایند و در منزل ما اقامت میکردند. تدریس ایشان به صورت خصوصی در منزل ما آغاز شد و عدهای از فضلای قم هم در این کلاسهای خصوصی شرکت میکردند.
- حوزه علمیه قم زمان آیتالله بروجردی از لحاظ جدیت تحصیل، شرایط بسیار عجیبی داشت. طلبه درسخوان از معدود طلبههای درسنخوان کاملاً مشخص و متمایز بودند و همه آنها را میشناختند. در آن مقطع نشاط درس و تحصیل بر کل فضای حوزه علمیه قم حکمفرما بود.
- بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، مناصب زیادی را هملباسهای من گرفتند. روحانیت این مناصب را گرفت ولی باید تصدیق و اعتراف کنیم که عده زیادی از متصدیان مُلبس به این لباس در کار خود موفق نبودند.
- عدم موفقیت این قشر به نظر من به ضرر اسلام تمام شد و یک حالت گلهمندی از اسلام ایجاد شد. درحالی که اگر موفق میشدیم توسعه را در کنار دین به درستی پیاده کنیم، شاید هیچوقت چنین حالتی برای این نسل پیش نمیآمد.
- تجربه این ۷۸ سال زندگی به من نشان میدهد که این علوم آخرش به تکنولوژی میرسد و بشر، اینگونه مسائل را طوری حل کرده که تکنولوژی در حال حاضر به چنان شتابی رسیده است که نمیشود جلوی این شتاب را گرفت.
- اما دانش الهیات بهرغم سابقه چندین قرنه، هنوز اندر خم یک کوچه است! پیچیدهترین دانشها، دانش علوم انسانی است و در میان علوم انسانی، دانش الهیات از همه پیچیدهتر است. چرا؟ زیرا این دانش به پیچیدگی خود انسان است. انسان موجود بسیار پیچیدهای است، به عدد هر انسان، جهانی وجود دارد. جهان شما غیر از جهان دوست شما و جهان شما غیر از جهان من است.
- به دلیل پیچیدگی انسان، علوم انسانی هم پیچیده هستند و در میان این علوم، دانش الهیات بسیار پیچیده است. به نظرم همان سوالهایی که پیش از میلاد مسیح در یونان باستان برای سقراط و افلاطون و ارسطو مطرح بوده، همان سوالها هنوز حل نشده است. به من بگوئید شما مجبورید یا مختار؟ جبر و اختیار حل شده است؟ خیر. اراده بشر حل شده است؟ خیر. ذهن بشر حل شده است؟ خیر.
- اگر طالبان درست الهیات خوانده بودند، اینگونه حق را پایمال نمیکرد.
- تجربه من این است که باز هم باید مدرسههای الهیات با اساتید برجسته فرهیخته شروع به فعالیت کنند و طلاب با انگیزه و با استعداد را آموزش دهند و متخصص الهیات روز به روز در کشور بیشتر شود.
- غرب این تجربهای که ما الان در خاورمیانه آن را تجربه میکنیم، در قرون وسطی تجربه کرده بود و واقعاً کلیسای خرافی را پشت سر گذاشته است.
- کتاب «جهل مقدس» را بخوانید. این کلمه جهل مقدس را از «جوردانو برانو» گرته گرفتهام. جوردانو برانو را میخواستند به جرم روشنگری آتش بزنند و بسوزانند، او را به چوب بسته بودند تا آتش بزنند. یک پیرزن عصازنان آمد و گفت من تکهای چوب آوردهام تا در سوزاندن این ملحد شریک باشم. اینجا بود که برانو گفت: «نفرین بر این جهل مقدس!»
- در برخی جوامع توانستند کاری کنند که اگر مردم دیندار هستند، از روی معرفت دیندار باشند و اگر بیدین هستند، از روی معرفت بیدین باشند. چون بیدین شدن متوقف بر معرفت دین است. در جوامع اسلامی نیز باید این کار صورت بگیرد و دیندار از روی معرفت، دیندار باشد و بیدین از روی معرفت، بیدین شود.
- یک علت دیگر هم این است که روحانیت میگفت این حرفی که من میزنم حرف خداست، اینطور رفتار میکنم، حرف خداست و حرف دین است. مردمی که دچار فقر بودند، یک جمع و تفریق کردند و نتیجه گرفتند که پس دین برای من فقر خواسته است؛ دین برای ما عدم توسعه خواسته است.
- جوانان به نوعی با دین قهر کردهاند؛ البته شاید برخی با نظر من مخالف باشند، بگویند اینطور نیست و هیچکس از دین زده نشده و به دلائلی هم متمسک شوند.
- سالهاست که علوم انسانی در ایران وضعیت مناسبی ندارد. برخی متخصصان، ناکارآمدی علوم انسانی را ناشی از وارداتی بودن این علم یا علوم انسانی غیربومی میدانند و برخی دیگر معتقدند که علوم انسانی در ایران اجازه رشد و بالندگی نیافته است.
- علم مدیریت هم یک علم است. ما کمبود مدیر داریم. حتی معتقدم رییس بیمارستان هم نباید طبیب باشد، بلکه باید یک مدیر بیمارستانی برای این سمت انتخاب شود. در علم سیاست هم همینطور است.
- متاسفانه از زمان قبل انقلاب، از روزی که تمام این پستها را به مهندسان و پزشکان دادند، ضعیفترین استعدادها به علوم انسانی رفتند. چون میدانستند که در آخر باید دبیر دبیرستان شوند و کاری دیگری به آنها نمیدهند.
- این وضعیت تقصیر امثال ماست. اگر میگفتنیم که تراکمفروشی حرام است، شهرداری دیگر این کار را نمیکرد. حق افراد را پامال میکنند وقتی مجوز چند طبقه اضافه را میدهند.
- به نظر من نگاه ما به دین و رابطهاش با اخلاق باید تغییر کند. الان عدهای تصور میکنند که اخلاق چیز مهمی نیست و آنچه که نیاز است، شریعت است. در حالی که هدف از شریعت، اخلاق است.
- من معتقدم که اگر من اخلاقی عمل کنم، به اصطلاح قرآن مجید«محسن» خواهم بود و خدا به منِ محسن جزا میدهد. اما سکولار این عقیده را ندارد و میگوید بشریت، انسانیت و …اما من میگویم خدا از من خواسته و خداوند اجر میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید