روزنامه اعتماد گزارش داد:
افول جلیلیون؟ / پیشبینی آینده برادران مشهدی با توجه به مختصات فعلی آنها
خرداد سال 1400، وحید جلیلی در صفحه اینستاگرامی خود، در چند اسلاید، یادداشتی درباره برادرش سعید جلیلی با عنوان «هراس کماندوهای کدخدا از فریاد روستا» منتشر کرد. این یادداشت با یک عکس تبلیغاتی از سعید همراه بود؛ نشسته در محیطی روستایی روی تلی از محصولات زراعی و در حال گوش دادن به سخنان پیرمردی روستایی. یادداشت وحید درباره برادر بزرگتر با روایتی از یک خاطره دهه 60 آغاز شده بود، سفر خانواده جلیلی به روستای پدریشان یعنی «خونیک» در صدکیلومتری بیرجند.
سیما پروانه گهر- جلیلیونِ همیشه منتقد، این روزها در سیبل نقد قرار دارند. از یک طرف انتقادات تند خبرگزاری تسنیم نسبت به وحید جلیلی و بلند شدن صدای برخی چهرههای سنتی اصولگرا همچون غلامعلی حدادعادل از وضعیت عملکرد سازمان صداوسیما و از طرف دیگر برکناری محمد مرندی از دانشگاه تهران که شمایل سعید جلیلی در عرصه سیاست خارجی است و اخباری مبنی بر فاصله گرفتن علی باقری کنی، چهره منتسب به سعید جلیلی در تیم مذاکرهکننده، از او، در کنار هم میتواند حکایت از تغییراتی در مختصات عرصه سیاست داخلی و مدیریتی برای برادران مشهدی داشته باشد.
برادر بزرگتر از اصلیترین چهرههای اصولگرایی است که نسبت به رویه و روش مرسوم جریان راست در ۲۰ سال گذشته نقدهای جدی وارد کرده است.
سکوت سعید جلیلی؛ دلخوش به پایداریها و ریاست بر دولت خیالی
سعید جلیلی در یکسال و اندی گذشته در سکوتی نسبی به سر میبرد. معدود سخنرانیهایش در نقد امپریالیسم است. مثل برادرش امریکا را هدف قرار میدهد؛ سعید از سیاست خارجی مقاومتی بدون نیاز به مذاکره و توافق دفاع میکند و مشکلات را دسیسههای امریکا میداند و وحید نیز در توجیه هر سیاستی در صداوسیما، امپریالیسم فرهنگی را مرکز نقد قرار میدهد.
برهه زمانی اعتراضات سال گذشته زمان پررونق و پرصحبت سعید بود. از معروفترین سخنان او در این ایام موضعگیری صریحش در قبال شعار «زن زندگی آزادی» بود که آن را «شعار دشمن» برای «به چالش کشیدن تمدن مردم دفاع از حقوق و کرامت واقعی»، خواند و گفت: «درباره اینکه چرا حرکتهای درستی که شروع شده در انقلاب اسلامی نتیجه نداد و شیاطین اجازه ندادند که موفقیتی حاصل شود، باید تحلیل درستی داشته باشیم. طرف مقابل تمام تلاش خود را تا به امروز به شکل گسترده و متنوع انجام داده تا راه صحیح انقلاب اسلامی را منحرف کند. با این حال دشمن به شکل واقعی نمیداند نقطه قوت ما چیست. آنها شعار زن زندگی آزادی را سر میدهند برای این است که میدانند رویکرد شما در دفاع از حقوق و کرامت واقعی زن میتواند الگوساز باشد و تمدن آنها را به چالش بکشاند. بدی موضوع اینجاست که ما در دفاع از چنین نقطه قوتی دچار لکنت شویم».
در مابقی ماجرا سعید جلیلی دلخوش به ریاست دولت سایه است. او تصور میکند روزی این کادرسازی در دولت سایه میتواند یک دولت بیرون از سایه را برایش رقم بزند.
اسفند سال گذشته جلیلی گفته بود که «در دولت قبلی به توصیههای دولت سایه توجهی نمیشد، اما این دولت به توصیهها توجه میکند البته که مهم نتیجه است». او با قید این عبارت که «البته نتیجه مهم است» بار مسوولیت را از دوش خود برداشته تا در زمان مقتضی بتواند به آرامی از زمین دولت کنار بکشد.
از طرف دیگر بسیاری از چهرههای سیاسی نزدیک به جلیلی و پایداری در ماههای اخیر صدای بلندی در نقد دولت رییسی پیدا کردهاند. در چند ماه اخیر، سعید قاسمی از چهرههای پرحاشیه اصولگرا که در خط فکری سعید جلیلی حرکت میکند و از حامیان پررنگ سید ابراهیم رییسی در انتخابات ریاستجمهوری 1400 بود، به دولت بابت عدم کنترل قیمتها اعتراضات تندی کرده است. اعتراضاتی که میتواند ادامه داشته باشد تا بستر لازم را برای برهه انتخابات و باز شدن نطق انتقادی جلیلی از رییسی باز کند.
وقتی دست راست جلیلی او را پس زد
وقتی علی باقری سکانداری تیم مذاکره را در دست گرفت همگی منتظر تکرار دوران سعید جلیلی بودند. باقری کنی شمایل سعید جلیلی در دولت ابراهیم رییسی در تیم مذاکرهکننده تعبیر میشد. باور عمومی بر این بود که با حضور او در راس تیم مذاکرهکننده، میز مذاکره زیر دست سعید جلیلی خواهد بود و با باز شدن کمترین روزنهای برای مذاکرات، سعید دوباره تئوری مقاومت خود را روی میز پهن میکند و بساط هر مذاکره و توافقی را جمع میکند.
در دست گرفتن سکان مذاکرات احیای برجام از سوی باقری، اتفاق مهمی برای اعضای تشکل پایداری به شمار میرفت که فرصت یافته بودند بار دیگر الگوی مذاکراتی جلیلی را اینبار در روند جدید گفتوگوها تکرار کنند. اما وقتی باقری به وین رفت و در ادامه، تنگنای اقتصادی زیر سایه توفان تحریمها این واقعیت را معلوم کرد که امکان اداره کشور منهای احیای برجام وجود ندارد، بسیار زودتر از حد تصور، این پیشبینی غلط از آب درآمد و در عمل دست راست سعید جلیلی در تیم مذاکرهکننده، دست او از مذاکرات را کنار زد. فاصله گرفتن علی باقری از جلیلی و جریان پایداری به اندازهای عیان بود که از چشم رسانهها نیز مخفی نماند.
تیم پایداریها در مجلس برای مقابله با همین جدایی وارد عمل شد و علی خضریان، عضو جبهه پایداری و نماینده مردم تهران در مجلس یازدهم اعلام کرد که فرجام برجام با قانونی که مجلس در همین رابطه تصویب کرده است، مغایرت دارد. خضریان، در قامت سخنگوی کمیسیون اصل نود مجلس پس از نشستی که اعضای این کمیسیون با رییس سازمان انرژی اتمی و معاونانش داشتند، چنین نتیجهگیری کرده که توافق انجامشده بین ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی خلاف تاکیدات رهبر انقلاب مبنی بر عدم تخطی از «قانون اقدام راهبردی» است و با اشاره به اینکه ایران به موجب قانون راهبردی نمیبایست تعهداتی فراتر از پادمان هستهای بپذیرد، گفته «دولت با انجام اقداماتی همچون نصب شماری دوربین در سایت اصفهان و ۲ دستگاه جدید در تاسیسات نطنز و فردو نشان داده نه تنها ناقض قانون راهبردی بوده که حتی فراتراز آن، تعهداتی بیشتر از دستورکار برجام را مورد پذیرش قرار داده است».
خضریان اما تنها صدای جلیلی در مجلس شد و روز بعد از این گفتوگو تعداد زیادی از نمایندگان اصولگرای مجلس یازدهم تاکید کردند که این توافق تضادی با مصوبه مجلس ندارد. حالا سعید جلیلی هم خلف صالحش را در تیم مذاکرهکننده از دست داده و هم نمیتواند به حمایت پایداریها برای ایجاد دستانداز قانونی در مسیر احصای توافق دل خوش کند. «دستانداز» همان تعبیری است که بنا به برخی روایتها، باقری کنی درباره این مصوبه به کار برده است. همین رخدادهای به ظاهر معمول میتواند حاکی از افول جلیلی در عرصه تصمیمگیریهای سیاست خارجی باشد. او میتواند همچون گذشته نامه بنویسد اما معلوم نیست دیگر نامههایش هم تاثیرگذاری در روند رسمی تصمیمگیری در سیاست خارجی داشته باشد.
نامه شورشی وحید و موسم پاسخگویی او
وحید جلیلی هم از یک دهه پیش، دنده حرکت را بر نقد صداوسیما و سیاستهای فرهنگی این سازمان تنظیم کرد. درست در روزهایی که سعید جلیلی در جلسات انتخاباتی اصولگرایان شرکت نمیکرد وحید جلیلی نامه تند انتقادی به حسین محمدی نوشت و تیغ نقد خود را نیز روی نام چند تن از ذینفوذان در اداره صداوسیما تنظیم کرد و آنان را به کنایه «شیفتگان خدمت» خواند و نوشت که این گروه مناصب صداوسیما را بین خود دست به دست کردهاند، همگی بچههای دو کلاس از یک دبیرستان در تهران دهه پنجاهند!
او با ذکر اسامی «حسین محمدی و مرتضی میرباقری و عزت ضرغامی و علیعسگری» به صراحت مدعی شد که این تیم همقسم شدهاند، نگذارند مدیریت رسانه ملی از چنگ بچههای خانیآباد و نازیآباد خارج شود!
لحن جلیلی در قبال چهرههایی همچون حسین محمدی که هم عضو دفتر رهبری است و هم عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را دارد به اندازهای تند بود که روزنامه کیهان در یک یادداشت بینام که در حمایت از حسین محمدی بود، به وحید جلیلی هشدار داد مراقب باشد که به سرنوشت «حشمتالله طبرزدی» مبتلا نشود.
یادداشت کیهان سراسر دفاع از عملکرد حسین محمدی بود و البته این نکته را نیز به وحید جلیلی یادآوری میکرد که با توجه به جایگاه آقای محمدی باید نوعی از تحفظ سیاسی برای ایشان که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز هستند، لحاظ شده و جایگاه حکومتی وی را مورد توجه قرار دهد.
عبدالله گنجی مدیرمسوول وقت روزنامه جوان در تذکری صریح به وحید جلیلی و در حمایت از حسین محمدی نوشت: «نقدها به جناب حسین محمدی، معاون محترم بررسی دفتر رهبر انقلاب را مطالعه کردم، اما هیچ کد یا حجتی جز ادعا ندیدم و مصداقی از عمل ایشان را که منجر به نقد شود در متون پیدا نکردم... چطور نقادان حزباللهی فهمیدهاند که فلان عضو دفتر اقداماتی را انجام میدهد که مدنظر یا مورد تایید رهبر نیست؟»
پاسخ عتابآلود کیهان و جوان، این انتظار را در اذهان عمومی ایجاد کرد که یک اختلاف دیگر بین اصولگرایان نیز با این تشر همیشگی کیهان ختم به خیر شده و احتمالا در کمتر از یک هفته مطابق روال همیشگی جریان راست باید عکسی از یک نشست یا جلسه با چهره خندان منتقد مشهدی و رفقای تهرانی منتشر شود.
وحید جلیلی اما بر خلاف رویه همیشگی در جمهوری اسلامی، پاسخهایی همچون نقد کیهان و روزنامه جوان و دیگر رسانهها و چهرههای اصولگرا را به هیچ انگاشت و فرمان نقد از صداوسیما را ادامه داد تا جایی که خود به جام جم رسید.
سرنوشت نقدهای وحید جلیلی همان بود که روزنامه فرهیختگان در غائله نامهنگاری وحید جلیلی به آن اشاره کرده بود؛ سهمی از صداوسیما میخواست!
وحید جلیلی سهمش را نزدیک به دو سال پیش گرفت و صداوسیما را با تغییرات مدیریتی زیادی از عرصه مدیران شبکهها تا آوردن پسرخالهاش، علیرضا خدابخشی به معاونت سیاسی صداوسیما، به ایده که در ذهنش بود تبدیل کرد؛ قرارگاهی با مدیریت انقلابی.
نامه تاریخی جلیلی خطاب به حلقه تهرانیهای صداوسیما و بعد از آن ورود او به این سازمان و تاختوتاز در مدت زمان حضورش اما یک برهه مهم برای هر دو برادر محسوب میشود. آغاز عرصه عملی مدیریت برادران همیشه منتقد، مدیریتی که حالا تیغ تیز نقد اصولگرایان به وحید جلیلی را از نیام خارج کرده است. سازمان تحت مدیریت جلیلی و جبلی خالی از دستاورد در جذب مخاطب و با مدار برنامهسازیهایی که صدای همه را در آورده است، کارنامه غیرقابل دفاعی را از او در مقابل اصولگرایان قرار داده و چرا در ایام منتهی به انتخابات باید جریان راست از این وحید جلیلی دفاع کند؟
در عرصه دیگر هم، سیاست خارجی انزواطلبانه سعید جلیلی نیز با سد محکمی از جانب افکار عمومی مواجه است. سوالی که در ذهن متبادر میشود این است که وقتی وحید در صداوسیما بعد از یک دهه نقد همه مسوولان، از بالا تا پایین، این کارنامه را به جا گذاشته، سعید قرار است در صورت گرفتن مناصب اجرایی یا پستهای راهبردی سیاست خارجی چه گلی به سر این کشور بزند و آیا همین دیدگاه در بخشی از اصولگرایان تصمیمگیر منجر به تغییر نحوه رفتار با محمد مرندی در دانشگاه تهران شده است؟ وقتی حدادعادل به صراحت در نقد صداوسیما میگوید کش از دست در رفته، آیا حاضر هستند کشی دیگر به قُل سیاسی وحید جلیلی در عرصه ریاستجمهوری بدهند؟
به نظر میرسد، عملکرد صدا و سیمای وحید جلیلی امتیازی منفی برای سعید نیز تلقی خواهد شد؛ اصولگرایان زبان به نقدشان گشودهاند و بیاعتنایی به مهرههایشان را آغاز کردهاند. در این شرایط، افول جلیلیون بهرغم اینکه هنوز سعید مهره مقبول و محبوب پایداریها است، دور از ذهن نیست؛ وحید زیر تیغ انتقاد و در حال از دست دادن نیروها و سعید رانده شده از میز مذاکره.
زمستان سرد جلیلیون و دلگرمیهای دو برادر
شکست ایده «زمستان سرد اروپا» که از جانب تیم سعید جلیلی به افکار عمومی پمپاژ میشد برای او برگهای منفی شده است. وحید هم در کوزه صداوسیما باید پاسخگوی دو دهه نقدهایی باشد که حالا با شدت بیشتر به سمت خودش روانه میشود. با این وجود، جلیلیون برای آینده سیاسی خود بهرغم افولی که این روزها گرفتار آن شدهاند، دو برگ برنده در دست دارند؛ نخست تصاحب بدنه دولت رییسی و بدنه صداوسیما که در یک هماهنگی میتواند برادر بزرگتررا به بالاترین بخشهای نهادهای قدرت برساند. این بدنه که تلفیقی از نیروهای عدالتخواه، امام صادقیها و پایداریها هستند، میتوانند مجری سیاستها یا ضدسیاستهایی باشند که به نفع جلیلیون تمام شود.
مورد دیگر این است که با وضعیت فعلی دولت رییسی دیگر کفگیر اصولگرایان برای رو کردن چهرهای تازه در انتخابات به کف دیگ خورده است. محمدباقر قالیباف نیز به دلیل اینکه در مجلس در میدان عمل قرار گرفته، بیش از سعید جلیلی در بوته نقد و ارزیابی است. دولت رییسی حتی اگر دولت تکدورهای هم نباشد آنقدر برای اصولگرایان هزینه تراشیده که آنها از همین امروز فکر گزینه دیگری باشند. این بیگزینه بودن اصولگرایان برگ برنده در دست سعید است. او میتواند هماهنگ با وحید یک جریان سیاسی را برای همان اقلیت مخاطبش مدیریت و با رای حداقلی آنها راهی نهاد ریاستجمهوری شود، در صورتی که تصمیم قبلی او برای عبور بیصدا از کنار بهارستان پابرجا باشد. سالیان پیش از این، جبلی در پرستیوی نحوه مذاکره جلیلی در دولت احمدینژاد را توجیه میکرد. اما به همین کار بسنده نمیشد و در زمان مذاکرات دولت قبل برای احیای برجام، هروقت مذاکرات به سمت و سویی امیدبخش میرفت، ناگهان انتشار خبری به نقل از «منابع آگاه» از سوی پرس تیوی یا العالم یا دیگر رسانههای صدا و سیما، آب سردی بود بر بدن مذاکرهکنندگان و باعث میشد تا طرف مقابل هم قلم را زمین بگذارد. حالا او رییس صدا وسیما است و برادر سعید هم همه کاره؛ بدون شک سازمان صداوسیما، بنگاه ایدئولوژیک جلیلیون میشود و دستشان را باز نگه میدارد. سوز زمستان سرد خیالی محمد مرندی که از ایدههای سعید جلیلی برگرفته شده بود، روزگار خود جلیلیون را دچار کرده است؛ اما آنها دلگرم به بنگاه رسانهای با تولید تفکر و ایدههای آرمانگرایانه هستند که در اختیار دارند و رای حداقلی که در انتخابات کممشارکت شاهکلیدشان خواهد بود.
ایستاده در سایه/ روایت وحید از سعید؛ قهرمان روستا و مبارز راه سرنگونی سرمایهداری جهانی
برای شناخت روحیات سعید جلیلی میتوان هزاران مصاحبه یا گزارش در این باره را مرور کرد اما شاید دقیقترین تعابیر درباره روحیه این دو برادر، از زبان وحید برای سعید نوشته شده است. یادداشتی روایتگونه که رنگ انتخاباتی در تبلیغ و تایید برادر کوچکتر برای اخوی بزرگتر داشت اما نشان میدهد در اذهان جلیلیون فضیلت چیست و چطور باید مملکتداری کرد.
خرداد سال 1400، وحید جلیلی در صفحه اینستاگرامی خود، در چند اسلاید، یادداشتی درباره برادرش سعید جلیلی با عنوان «هراس کماندوهای کدخدا از فریاد روستا» منتشر کرد. این یادداشت با یک عکس تبلیغاتی از سعید همراه بود؛ نشسته در محیطی روستایی روی تلی از محصولات زراعی و در حال گوش دادن به سخنان پیرمردی روستایی. یادداشت وحید درباره برادر بزرگتر با روایتی از یک خاطره دهه 60 آغاز شده بود، سفر خانواده جلیلی به روستای پدریشان یعنی «خونیک» در صدکیلومتری بیرجند.
او در این یادداشت نوشته که بعد از انفجار دفتر نخستوزیری در هشتم شهریور «ترکشهای این موضوع» به خراسان هم رسیده و در شهر آشوب شده و برای همین سعید با عجله کولهاش را بر میدارد از روستای پدری به شهر میتازد. سعید دهه 60 که به شهر شتافته اینگونه توصیف شده است: «باید مردانه به میدان میشتافتند که سرپنجههای سرمایهداری جهانی نتواند جمهوری نوپای ما را که تازه خود را از سلطنت اشرافیتزده غرب نجات داده بود، زمینگیر کند». بخش بعدی این یادداشت به سال 1400 میرسد. او میگوید 40 سال بعد از تصویر سعید جلیلی در دهه 60، حالا تصویر مورد اشاره در یک روستا از وی منتشر شده که پای صحبت یک روستایی نشسته است. او با ذکر این قیاس نوشت: «عکسی از سعید در یک روستا منتشر شده و طفیلیهای سرمایهداری رانتی- تجاری نتوانستند عصبانیتشان را کنترل کنند. همانها که باتوم بروکراسی به دست، مراقب بودهاند نیمی از ملت ایران حتی یک ریال از بانکهایشان تسهیلات نگیرند، همانها که پراید داشتن را ننگ و پورشهسواری را فخر مدیران میدانند، همانها که حاضرند 90 هزار میلیارد را به 11 نفر بدهند و یک هزارم درصدش را بر روستاییان حرام کردهاند، حالا بانگ برداشتهاند که وامصیبتا، مسوول جمهوری اسلامی و روستا؟» علاوه بر اینکه بازخوانی این یادداشت مویدی بر توجه سیاسی- انتخاباتی سعید و وحید به جمعیت روستاییان است، ادبیات او در ادامه این یادداشت هم قابل توجه است. او با مخاطب قرار دادن گروهی با عنوان «کماندوهای سرمایهدار شمال تهران که با کدخدا قهقهه میزنند» نوشته است: بوی الرحمانتان بلند شده است.
یادداشت وحید جلیلی البته مفصلتر از این حرفهاست. شبیه بیانیهای سراسر خشم و ادبیات سنگین چپگرایانه در مقابل سرمایهداری. برای وحید و سعید دولت روحانی ادامه سرمایهداری غرب است. یکی با روستاییان عکس میگیرد و برادرش که زبان رسانهای اوست برای عکس شرح مینویسد. دو سال بعد هم میگوید طبقه متوسط بیطبقه متوسط.
ادبیات سعید و وحید در خرداد 1400 و دو سال قبل از آن علیه دولت روحانی و در ایجاد تصویری به عنوان حامیان روستاییان و محرومین اما در نهایت به سبد سید محرومان رفت و اصولگرایان نه به یادداشتهای اینستاگرامی وحید وقعی نهادند نه به سخنرانیهای ارزشی سعید. بیمهری به اندازهای بود که در ایام انتخابات سعید به یک جمله اکتفا کرد: «با رای به سیدابراهیم رییسی او را در قبول مسوولیت یاری کنیم.»
روایت وحید از سعید، مبارز راه سرنگونی سرمایهداری امریکایی اما وجهه دیگری به جز این ادبیات پرطمطراق هم دارد. مرور کارنامه سعید جلیلی میتواند روایتگر خروجی این روحیات در دنیای واقعی سیاست خارجی باشد. فراموش نکنیم که در پی ازسرگیری برنامه هستهای در دولت محمود احمدینژاد، شورای امنیت سازمان ملل متحد ۶ قطعنامه علیه ایران تصویب کرد که ۳ قطعنامه از اسفند ۱۳۸۶ تا خرداد ۱۳۸۹ در زمان ریاست جلیلی بر گروه مذاکره هستهای تصویب شد. بازخوانی اخبار و اطلاعات موجود درباره عملکرد جلیلی و تیم هستهای او در شش سال ریاستش نشان میدهد سیاست اصلی تیم مذاکرهکننده در آن دوران، مقاومت در برابر خواستهای شورای امنیت در تعلیق غنیسازی اورانیوم با شعار سیاست «تهاجمی و طلبکارانه» بود. همین رویه هم بود که صدای خود اصولگرایان را هم در ارتباط با عملکرد سعید در آورد. علیاکبر ولایتی، در مناظره تلویزیونی انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ با انتقاد تند به عملکرد سعید جلیلی، گفته بود: «دیپلماسی این نیست که انسان برود در برابر کشورهای دیگر خطابه بخواند و مطلبی را بیان کند؛ دیپلماسی این نیست که ما یک طرف بنشینیم و طرف مقابل هم بنشیند و ما یک حرف مشخصی را بزنیم بدون اینکه اقدامات دیگری خارج از اینها انجام دهیم. اصولگرایی این نیست که انسان انعطافناپذیر باشد بلکه در رابطه با مصالح ملی باید ما بتوانیم از دیپلماسی به نحو احسن استفاده کنیم. دیپلماسی فقط خشونت نشان دادن و سرسختی نشان دادن نیست بلکه یک معامله و تعامل است». روایتهای وحید از سعید و تصویر برادر همیشه مقاوم در مقابل امپریالیسم یک سوی ماجرا است. خواندن برداشت غرب از سعید جلیلی نیز خالی از لطف نیست.
ویلیام برنز، عضو تیم مذاکرهکننده امریکا درباره تجربه مذاکره با جلیلی، او را «یک باورمند واقعی به انقلاب اسلامی» که «به نظر میرسید حضور امریکا را نگرانکننده میدانستند»، میدانست. او در مذاکرات دیپلماتیک و سیاسی «فلسفهبافی بیمورد در مورد فرهنگ و تاریخ ایران» میکرد و «به طرز شوکهکنندهای، سخنان مبهم به زبان میآورد».
برنز به جانبازی سعید جلیلی در دوران جنگ ایران و عراق نیز اشاره و تاکید کرده که «در دهه ۱۹۸۰ در نبرد با عراقیها زخمی شده بود، بخشی از پای راستش را از دست داده بود و در راه رفتن با مشکلاتی مشهود مواجه بود».
روزنامه واشنگتنپست در یکی از این تحلیلهای خود نوشت: «وی فردی انعطافناپذیر و ایدئولوژیک و نزدیک به رهبر مذهبی ایران است و علاقهمند است به رغم تحریمهای فلجکننده غرب علیه ایران که فشار زیادی روی طبقه متوسط مردم داشته است، ایالات متحده امریکا را کشوری در آستانه شکست جلوه دهد.»
دیدگاه تان را بنویسید