علی اکبر صالحی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی:
بعضیها تصورشان از انقلابی بودن این است که هر کاری دلشان خواست بکنند/ انقلابی بودن بیشترین تدبیر و عقلانیت و حکمتها را میطلبد
وزیر اسبق امور خارجه گفت: بعضیها تصورشان از انقلابی بودن این است که هر کاری دلشان خواست بکنند. در صورتیکه بر عکس، انقلابی بودن بیشترین تدبیر و عقلانیت و حکمتها را میطلبد. یک انقلابی باید از یک حکمت سیاسی برخوردار باشد.
علی اکبر صالحی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی گفت: ما در چالش با آمریکا همواره روی موضوعات خاص گفتگو کرده ایم، مثلا درمورد افغانستان یا عراق یا بحث آزادی زندانیان یا برجام و به طور کلی موضوع هسته ای؛ اما هیچ وقت یک مذاکرۀ گسترده و وسیع سیاسی که دربرگیرنده ابعاد دیگر باشد، نداشته ایم. اما اکنون با توجه به مجموعه شرایط منطقهای و بین المللی فرصت خوب و مناسبی است که یک گفت و گوی همه جانبه سیاسی با غرب اعم از اروپا و آمریکا داشته باشیم.
به گزارش انتخاب بخش هایی از گفت و گوی صالحی را در ادامه می خوانید:
- در طول ۴۴ سال گذشته روابط جمهوری اسلامی ایران با آمریکا متاثر از سوابق تاریخی سلبی بین دو کشور بوده. ما در این ۴۴ سال روابط خوبی با هم نداشته ایم و از ابتدای انقلاب روابط ما سلبی بوده.
- هر کدام از ما دلایل خودش را دارد. مثلا ما میگوییم شما در کودتای ۲۸ مرداد مسیر سیاسی کشور را منحرف کردید و در جهتی بردید که عاقبت کشور، عاقبت خوبی نشد و رژیم گذشته را مجددا مسلط کردید. این موضوع درست هم هست. خود آمریکاییها هم اعتراف کرده اند.
- وزیر خارجه آمریکا خانم آلبرایت یک بار گفت که قبول داریم این کار را کرده ایم و اینکه این کار درستی نبوده. ما باید همان موقع آن را یک عذرخواهی تلقی میکردیم. بالاخره یک فرصتی بود. اما ما اصرار داشتیم که کلمه عذرخواهی هم باشد.
- بالاخره ما چنین گله مندی و اعتراضهایی را به طور جدی از آمریکاییها به خاطر دخالتهایی که قبل از انقلاب در امور سیاسی ما و در کشور ما داشته اند، داریم.
- اما یک طرف قضیه را هم فراموش نکنیم. شوروی بعد از جنگ جهانی دوم در بخشی از ایران حضور داشت. جنگ تمام شده بود، اما شورویها در بخش قابل توجهی از ایران در تبریز، کردستان و حتی اگر اشتباه نکنم تا زنجان و قزوین هم بودند. این تهدید ترومن علیه شورویها بود که باید خاک ایران را ترک کنید. تیتر روزنامههای آن زمان هم موجود است که میتوانید پیدا کنید و روی آن تحقیق کنید.
- این موضوع را هم باید از حیث قضاوت تاریخی در نظر بگیریم. این خودش یک نکته مثبت است. اگر خدای نکرده، ما بخش دیگری از سرزمین مان را از دست داده بودیم، در چه وضعیتی بودیم؟ لذا نباید فراموش کنیم که در زمان ترومن، رییس جمهور آمریکا، نیروهای ارتش سرخ شوروی در بخشی از سرزمین کشور عزیزمان ایران حضور داشتند و اگر تهدید ترومن علیه شوروی نبود، چه بسا امروز شاهد جدا بودن بخش دیگری از سرزمین مان بودیم.
- میتوانیم بگوییم انقلاب و برانگیختگی ملت ما از مشروطیت آغاز شد، ولی در طول زمان این برانگیختگی فرمهای مختلفی گرفت. مثلا در ۱۵ خرداد مردم با رهبری امام عزیز راحلمان، به خیابانها آمدند و علیه سلطه پذیری، استثمار و استعمار قیام کردند. اینجا این بعد مهم سیاسی امام بود که مردم را به حرکت واداشت.
- همان طور که حضرت آقا در صحبتهای ۱۴ خرداد امسال در مرقد امام فرمودند، باید ویژگیهای امام را مجددا بازشناسی کنیم و به جوانها عرضه کنیم. من میخواهم اینجا یک پرانتز بازکنم. یک تفسیر آزاد از صحبت آقا دارم. من پیش خودم فکر کردم که این عناصر ویژه و موثری که امام داشتند، کدامها هستند. چه خصوصیات موثری داشتند؟
- یکی بعد سیاستمداری و دولتمرد بودن امام است. این یکی از ویژگیهای ایشان بود. یک ویژگی دیگر، فقیه بودن امام است. امام فقیه بودند. ویژگی دیگر، فیلسوف بودن امام است. امام بارها اشاره کردند که شاگرد علامه رفیعی قزوینی بودند و خیلی از ایشان به نیکی یاد میکردند. بعد دیگر امام معرفت شناسی و عرفان امام بود.
- هر کدام از این ابعاد در یک برههای از انقلاب موثر بوده و خواهد بود. آن بعد از امام که باعث شد خیزش و حرکت انقلاب به وجود بیاید، بعد سیاسی ایشان بود که با رد سلطه پذیری و مخالفت با کاپیتولاسیون همراه بود. به این معنی که ما نمیتوانیم سلطه پذیر باشیم، چون معتقد به اصل نفی استثمار و استعمار هستیم و یا به عبارت دیگر نفی سبیل.
- ابعاد دیگر امام هم در انقلاب واقعا اثربخش بود. مثلا وقتی که جنگ بر ما تحمیل شد شاهد بودیم که چگونه مردم عزیزمان در دفاع از کشور سر از پا نمیشناختند و به سمت جبههها میرفتند، این در اثر بعد معرفت شناسی و خداباوری امام بود که به مردم تلقین شد. درست است که در جامعه ما بستر دینی وجود داشت، اما این تاکید امام بر توکل، خداباوری، عشق به خدا و حب خدا باعث شد که این اتفاق بیفتد. «الذین امنوا اشد حبا لله»، کسانی که ایمان آورده اند، حب شدید به خدا دارند. این حب به خدا و دین باورری و حس وطن دوستی (حب الوطن من الایمان) بود که مردم رفتند و از سرزمین شان جانانه دفاع کردند.
- در سیر تحول سیاسی کشور در ماههای قبل از پیروزی انقلاب، سیاستمداران آمریکایی فکر میکردند که این اعتراضات خیابانی بیشتر حمایت شده از طرف «ایسم»های مختلف و رایج در آن زمان بوده است؛ مانند کمونیسم و سوسیالیسم و مائوئیسم و .. در اوایل انقلاب، این «ایسم»ها رایج بود، ولی اسلامیسم هنوز مطرح نبود.
- آمریکاییها تصور نمیکردند که اسلام میتواند جامعه را به حرکت درآورد و رژیمی را سرنگون کند. خود رژیم گذشته هم مدتها تصورش این بود که این اعتراضات خیابانی توسط توده ایها و چپیها هدایت میشده.
- این بحث را یعنی اینکه آمریکاییها این تصور را نداشتند، از خودم نمیگویم. یکی از سفرای محترم ما جناب آقای دکتر خوشخو برای ما تعریف کردند. ایشان وقتی که در آمریکا بودند، چند باری با آقای کسینجر صحبت داشتند و آقای کسینجر گفته بود که ما اصلا فکر نمیکردیم که مذهبیون بتوانند رژیمی را ساقط کنند.
- ما فکر میکردیم که کار چپی ها، توده ایها و کمونیستها است و پشت قضیه هم اتحاد جماهیر شوروی است، زیرا که ایران جایگاه و موقعیت مهمی داشت و شوروی هم میخواست به آبهای گرم برسد. بعدش دیدید که به افغانستان حمله کرد و فکر کرد که شاید بتواند از آن طریق سیاست خود را پیش ببرد. این چیزی است که آقای دکتر خوشخو از کسینجر نقل میکند. کسینجر بالاخره یک شخصیت شناخته شده سیاسی در آمریکاست؛ بنابراین وقتی انقلاب شد، آمریکا با یک پدیده مجهول روبرو شد.
- بنابر این اگر ما این برداشت را مبنا قرار دهیم، وقتی انقلاب پیروز شد، آمریکاییها با یک پدیده مجهولی روبرو میشوند. به عبارت دیگر تحلیل دقیقی از انقلاب نداشتند. نمیدانستند مذهبیون، اهداف و آرمان هایشان چیست و دنبال چه هستند. این پدیده یعنی حکمرانی دینی برای آنها جدید بود. این را از منظر سیاسی عرض میکنم. هیچگاه مذهبیون در هیچ بخشی از دنیا یک قدرت سیاسی فراگیر تشکیل نداده بودند که آمریکاییها بتوانند آن را مبنای ارزیابی خود قرار دهند.
- لذا آنها خود را در مقابل یک پدیده مجهول، ناآشنا و غیرقابل پیش بینی دیدند. آن هم در کشوری مثل ایران که پیشینه تاریخی قابل توجهی دارد و در حوزههای مختلف فرهنگی، سیاسی، علمی و مدنیتی توانسته در جهان خودنمایی کند.
- گفته میشود در بین ۱، ۰ شاعر برجسته دنیا، ۳ الی ۴ نفرش از ایران است یا بزرگترین امپراطوریای که جهان تا به امروز به خودش دیده، امپراطوری ایران بوده، به قول خودشان «پرشین امپایر»؛ زمانی امپراطوری ایران بر نصف جهان حاکم بود. یعنی در دو هزار و اندی سال پیش، کل جمعیت جهان ۶۰ الی ۷۰ میلیون نفر بوده و ایران بر قریب ۳۵ میلیون نفر یعنی نزدیک به ۵۰ درصد ساکنین دنیای آن زمان حکومت میکرد.
- این ظرفیت و قدرت بالقوه ایران را نشان میدهد و اینکه این ملت تمدن ساز توانسته است بارها در عرصه جهانی در حوزههای مختلف اعم از نظامی، سیاسی، فرهنگی و علمی اظهار وجود کند؛ لذا آمریکاییها بعد از انقلاب با یک پدیده ناآشنا و غیرقابل پیش بینیای روبرو شدند و، چون ایران کشوری با تاریخی دیرینه و سوابقی اثرگذار در تاریخ بشریت بوده، آمریکاییها نگران عواقب این انقلاب شدند.
- از این رو آمریکاییها از ابتدای پیروزی انقلاب اقدامات متعددی را در جهت مهار انقلاب به کار گرفتند. چون ماهیت انقلاب را درک نکرده بودند گفتند بهتر است زودتر مهارش کنیم و لذا انواع دسیسهها را به کار گرفتند و سعی کردند این انقلاب را یا مهار کنند یا به شکست وادارند.
- آمریکاییها سیستم جاسوسی شان بسیج شد و اقداماتی کردند که باعث شد جوانان پر شور آن زمان ما بروند و سفارت آمریکا را اشغال کنند. حالا بگذریم که میشد به گونهای دیگر عمل کرد. ما به جای اینکه برویم سفارت را اشغال کنیم، به اعتبار اینکه این سفارت لانه جاسوسی است، میتوانستیم در چارچوب روابط دیپلماتیک یا بخواهیم که سفارتشان را برای مدتی تعطیل کنند و یا اینکه سطح روابط دیپلماتیک فیما بین را تنزل دهیم یا دهها اقدام دیگر. نه اینکه برویم سفارت را تسخیر کنیم که بعد شاهد تبعات نا خوشایند آن که همه میدانند باشیم.
- البته وقتی آمریکا این کارها را میکرد، ما هم در داخل یک سری رفتارهای غیرمدبرانه و احساسی با عنوانهای انقلابی، ولی با محتوای غیرانقلابی، انجام دادیم. وقتی ما میگوییم انقلابی، محتوایش هم باید انقلابی باشد. محتوای انقلابی یک محتوای عقلانی و عقلایی است نه اینکه یک محتوای درهم برهم و به هم ریخته که ما به آن بگوییم انقلابی.
- بعضیها تصورشان از انقلابی بودن این است که هر کاری دلشان خواست بکنند. در صورتیکه بر عکس، انقلابی بودن بیشترین تدبیر و عقلانیت و حکمتها را میطلبد. یک انقلابی باید از یک حکمت سیاسی برخوردار باشد.
- بعضیها در داخل اقداماتی کردند. بعضی هایشان را اصلا در خود انقلاب گرفتند و اعدامشان کردند مثل مهدی هاشمی. اینها را بروید ببینید و تحقیق کنید به خاطر چه این خطاها را میکردند. اسلحه و مواد منفجره و … به برخی نقاط جهان میفرستادند. اینها چیزهایی است که ما در رسانههای داخل دیدیم و خواندیم. فعلا بحث آثار و ابعاد تخریبی دراز مدت آن بماند.
- از طرفی انقلاب ما همانطور که قبلا گفتم یک پدیده مجهول برای آمریکا بود و از طرفی هم در داخل چنین کارهایی انجام میگرفت. اینها دست به دست هم داد و روابط ما با غرب به هم ریخت. بعد هم جنگ تحمیلی که شروع شد، این جنگ یک جنگ جهانی علیه ما بود. از اتحاد جماهیر شوروی تا آمریکا و غرب، فرانسه، آلمان، کشورهای حوزه خلیج فارس همه و همه به عراق داشتند کمک میکردند.
دیدگاه تان را بنویسید