حسین موسویان دیپلمات سابق:
راهحل پایان خصومت 40 ساله ایران و آمریکا چیست؟
حسین موسویان دیپلماتیک سابق در نشست سالیانه «فرماندهی استراتژیک آمریکا» پیشنهاد کرد آمریکا باید یک گفتگوی فراگیر و همهجانبه با ایران را شروع کند.
نشست سالیانه "فرماندهی استراتژیک آمریکا" راجع به بررسی موضوع "بازدارندگی" درایالت نبراسکای آمریکا برگزارشد. این فرماندهی مسئولیت اموری همچون بازدارندگی استراتژیک، عملیات اتمی، جنگهای بین المللی و تهدیدات موشکی آمریکا را به عهده داشت.
به گزارش انتخاب، مهمترین بخشهای سخنان حسین موسوی را میخوانید:
امروز میخواهم راجع به "دیدگاه متقابل ایران و آمریکا در مورد تهدیدات و بازدارندگی" صحبت میکنم که بیشتر تشریح دیدگاه یک ایرانی است و ممکن است شما موافق نباشید.
جوانان اصلاح طلب ایران تحت تاثیر ارزشهای آمریکا در مورد دمکراسی و حاکمیت قانون اساسی قرارگرفتند. یک آمریکایی با نام مورگان شوستردرسال ۱۹۱۹ اصلاح نظام مالی ایران را بعهده داشت. درآن ایام آمریکا درمقابل تلاشهای انگلیس و روسیه برای سلطه برایران ایستاد وازاستقلال وحاکمیت ملی ایران دفاع کرد.
اما درسال ۱۹۵۳، امریکا و انگلیس برای استمرار سلطه انگلیس برنفت ایران، علیه حکومت مردمی دکترمحمد مصدق کودتا کردند، شاه دیکتاتوررا برقدرت نشاندند وآمریکا درجهت اهدافش برای مقابله با شوروی، به مدت ۲۵ سال بطور غیرمستقیم برایران سلطه یافت.
بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا یک نظم نوین جهانی را بنا کرد واکثر سازمانهای بین المللی راتاسیس کرد وبرآنها سلطه یافت.
اگر آمریکا این سیاستهای جاه طلبانه را اتخاذ نمیکرد و ازجمله درعملیات کودتا درایران مداخله نمیکرد و همان سیاست یکصد سال قبل دردفاع از حاکمیت و استقلال ایران را ادامه میداد؛ امروز دوکشور روابط حسنه و استراتژیک داشتند.
درعین حال در ۱۹ ژانویه ۱۹۸۱، ایران وآمریکا قرارداد الجزایر را امضاء کردند که بموجب آن توافق شد ایران گروگانهای آمریکایی را آزاد کند و آمریکا هم مستقیم یا غیرمستقیم، نظامی یا غیرنظامی درایران مداخله نکند، اموال ایران را آزاد کند و تحریمها علیه ایران را لغو کند.
اما واقعه دردناک بعدی، حمایت آمریکا از تجاوز صدام علیه ایران بود. آمریکا و اروپا تکنولوژی و مواد بمب شیمیایی را دراختیارصدام قراردادند که منجر به کشته و مجروح شدن حدود یکصدهزار ایرانی شد.
تجاوز عراق به ایران و حمایت قدرتهای جهانی از متجاوز، موجب سه تحول درروند انقلاب اسلامی شد:
۱-روند نظامیگری درانقلاب سیاسی-اجتماعی ایران پدیدارشد،
۲- استراتژی ایران بسمت کسب توان بازدارندگی و تقویت توان نظامی چرخش کرد که اکنون شاهد توانمندیهای موشکی و پهبادی و هستهای ایران هستیم،
۳- به منظور سازماندهی ومدیریت نیروهای مردمی داوطلب درجنگ، یک ارتش جدید بنام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درایران ایجاد شد.
امروزه آمریکا توان و نفوذ سپاه پاسداران درایران و منطقه، توان نظامی و موشکی و هستهای و پهبادی ایران را ازجمله چالشها و نگرانیهای خود تلقی میکند.
آمریکا درسال ۱۹۵۷ و درقالب برنامه "اتم برای صلح" برای مقابله باشوروی دردوران جنگ سرد، بنیان یک ایران هستهای پایه ریزی کرد. اولین راکتور هستهای را درسال ۱۹۶۷ درتهران ایجاد و پیشنهاد کرد که ایران تا سال ۱۹۹۴ بیست نیروگاه هستهای از آمریکا خریداری کند.
سازمان سیا به رئیس جمهور آمریکا هشدارداد که ایران تا سال ۱۹۸۴ به بمب هستهای دست خواهد یافت. با این وجود جرالد فورد رئیس جمهوروقت آمریکا درسال ۱۹۷۵ دستور حمایت از توانمندی کامل هستهای ایران را صادرکرد، چون ایران را متحد خود میدانست.
بعد ازانقلاب، ایران تصمیم گرفت که برنامههای هستهای شاه را کنار بگذارد، اما آمریکا سیاست "بهره مندی صفرتکنولوژی هسته ای" درمورد ایران را اتخاذ و همراه با اروپا تمام همکاریهای هستهای با ایران را لغوکردند. سایرکشورها نیز تحت فشارآمریکا، همکاریهای هستهای با ایران را قطع کردند. این باعث شد که ایران بسمت خودکفایی هستهای برود.
درسال ۲۰۱۰، آمریکا باهمکاری اسرائیل عملیات حملات سایبری علیه تاسیسات هستهای ایران را آغاز کردند و بعد از آن هم خرابکاریهای متعددی درتاسیاست هستهای ایران رخ داد و دانشمندان هستهای متعددی درایران ترورشدند
. ایران هم درمقابل، اقدام به کسب توانمندی سایبری کرد تا جائیکه امروز، ایران درمیان ۱۰ قدرت سایبری جهان است. دفتراطلاعات ملی آمریکا درگزارش سال ۲۰۲۳، توانمندی سایبری ایران را از تهدیدات مهم آمریکا و متحدینش دانسته است. این هم یک نمونه دیگرازعمل وعکس العمل درامر بازدارندگی است.
بالاخره مدت زیادی طول کشید تا آمریکا واقع بین ترشود. اوباما سیاست هستهای آمریکا درمورد ایران را از "غنی سازی صفر" به "بمب صفر" تغییرداد که همان هدف معاهده ان پی تی بود؛ لذا برجام درجولای ۲۰۱۵ توافق شد که سه نکته مهم دارد:
۱- شامل جامعترین مکانیزمهای بازرسی است،
۲- شامل محدودیتها درمورد ظرفیت و سطح غنی سازی و آب سنگین است،
۳- زمان گریزهستهای ایران ازدوسه ماه به یکسال رسیده است.
خروج ترامپ از برجام برای آمریکا یک خسارت بود. زیرا:
۱-بعد از خروج ترامپ، زمان گریز هستهای ایران از یکسال به حدود ۱۰ روز کاهش یافته است،
۲-تحریمها و ترورهای اسرائیل نتوانسته مانع پیشرفتهای هستهای ایران شود،
۳- روابط خارجی ایران به سمت بلوک شرق بویژه روسیه و چین چرخش کرد،
۴- ایران مراحل عضویت در پیمان شانگهای را نهایی کرد و پیوستن به گروه کشورهای بریکس را دنبال میکند،
۵- ایران پهباد به روسیه صادرکرد و آمریکا و اروپا هم مدعی هستند که روسیه از این پهبادها علیه اکراین استفاده کرده است.
اگر آمریکا متعهد به برجام میماند، ایران میتوانست درروابط خارجی خود حداقل بالانس درروابط با بلوک شرق و غرب را حفظ نموده ضمن اینکه ایران و آمریکا هم میتوانستند درمورد موضوعات منطقه گفتگو داشته باشند؛ لذا من سه توصیه کلان به تصمیم گیرنده گان آمریکا دارم:
۱- برجام را احیاء کنید. طبق ارزیابی ۲۰۱۳ مدیراطلاعات ملی آمریکا، ایران نه بمب هستهای دارد و نه تصمیمی برای ساخت بمب هستهای گرفته است. این واقعیت بخاطر این است که ایران روی توافق با آمریکا برای رفع تحریمها و پایبندی آمریکا به توافق حساب کرده بود. اکنون هم ایران برای احیاء برجام آماده است منتهی معلوم نیست که این وضعیت برای همیشه ادامه یابد. احیاء برجام معتبرترین تضمین صلح آمیزماندن برنامه هستهای ایران است.
۲- موضوع عدم اشاعه سلاحهای هستهای وکشتارجمعی را با نیت خوب دنبال کنید. سلاحهای کشتار جمعی تهدید ثبات و امنیت جهانی هستند. ما وارد دورانی شده ایم که نگهداری واستفاده و تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای بعنوان یک مشکل اصلی امنیت جهانی است. ریسک افزایش تنشهای هستهای بالا رفته و مجازات برای استفاده کننده گان هم نامعلوم. آمریکا و قدرتهای جهانی باید رژیمهای خلع سلاح را باکنار گذاشتن استانداردهای دوگانه، تقویت کنند. همه میدانند که درخاورمیانه این تنها اسرائیل است که بمب هستهای دارد، اما آمریکا دراین مورد یک کلمه حرف نمیزند.
۳- سیاست خاورمیانهای خود را اصلاح کنید. اساس مشکل بین ایران و آمریکا درمورد منطقه است و نه موضوع هسته ای. آمریکا از طریق اقدامات اقتصادی و سیاسی و نظامی با تمام توان درجهت انزوای منطقهای ایران تلاش کرده ومتقابلا ایران هم درمقابل نقش ومنافع آمریکا درمنطقه ایستاده است.
این تقابل درچهل سال گذشته یک بازی باخت باخت برای آمریکا و ایران بوده است. امسال یک نماینده مجلس ایران رسما اعلام کرد که جمعیت زیرخط فقر ایران به ۲۸ میلیون رسیده است یعنی بیش از ۳۰% مردم ایران زیرخط فقررفته اند که قطعا تحریمهای آمریکا یکی از عوامل مهم آن است.
بطور خلاصه باید بگویم که سیاست آمریکا درخاورمیانه و خلیج فارس شکست خورده است و چین بعنوان برنده خاورمیانه ظهورمیکند، چون پکن منابع خود را درجنگ و تحریم و مداخله درکشورهای دیگر به هدر نداده و ظرفیت خود را صرف توسعه همکاریهای اقتصادی نموده است؛ لذا من ۷ توصیه به استراتژیستهای آمریکا برای اصلاح سیاستهای خاورمیانهای دارم:
۱- بجای تحریم و صدورتسلیحات ونظامی کردن منطقه خاورمیانه، برهمکاریهای اقتصادی و تکنولوژیک تمرکز کنید،
۲- به سیاستهای خطرناک مداخله و جنگ وتغییررژیم درکشورها خاتمه دهید،
۳-روابط دوستانه با همه کشورها برقرار کنید بجای اینکه باگروهی ازکشورها علیه گروه دیگری از کشورها متحد شوید،
۴- روابط مردم با مردم همچون توریسم و همکاریهای آکادمیک، فرهنگی و اجتماعی را گسترش دهید، اما براساس احترام به فرهنگها و ارزشهای مردم خاورمیانه ونه اینکه دنبال تحمیل ارزشهای آمریکایی و غربی به سایرملتها باشید.
۵- از ایجاد یک سیستم همکاری و امنیت جمعی بین هشت کشورخلیج فارس حمایت کنید و بجای ایجاد پایگاههای نظامی و صرف هزاران میلیارد دلار؛ تامین امنیت منطقه را بخود کشورهای منطقه واگذارکنید.
۶- ازخاورمیانه عاری از سلاحهای کشتارجمعی بطورجدی حمایت کنید. اگراصول برجام درمنطقه خلیج فارس ودرقالب سیستم همکاری جمعی اعمال شود، عملا خلیج فارس عاری از سلاحهای هستهای شکل خواهد گرفت.
۷- برای خاتمه دادن به ۴۰ سال خصومت آمریکا با ایران، یک گفتگوی جامع و فراگیر با تهران برقرار کنید و بدنبال روابطی براساس احترام متقابل، عدم مداخله و منافع مشترک باشید، زیرا لیست موضوعات مورد منافع مشترک بین ایران وآمریکا طولانی است.
آمریکا امروز به یک استراتزی جدید برمبنای عدم مداخله، عدم تلاش برای تغییررژیم، عدم نقض حاکمیت ملی کشورها و احترام متقابل نیاز دارد نه اینکه بدنبال کنترل همه افراد درهمه جهان باشد.
دیدگاه تان را بنویسید