کد خبر: 631356
|
۱۴۰۲/۰۶/۱۸ ۱۹:۵۰:۰۰
| |

ماجرای ضرب‌وشتم شدید هادی غفاری در حوزه علمیه چه بود؟

حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی روایتی از ضرب و شتم یک روحانی معروف اصلاح طلب را روایت کرد.

ماجرای ضرب‌وشتم شدید هادی غفاری در حوزه علمیه چه بود؟
کد خبر: 631356
|
۱۴۰۲/۰۶/۱۸ ۱۹:۵۰:۰۰

حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی در بخشی از سخنانش در برنامه حضور با اشاره فضای خفقان و تحت فشاری که ساواک برای علما و طلاب حوزه‌های علمیه ایجاد کرده بود، اظهار کرد: مدرسه‌ حقانی که ما در آن درس می‌خواندیم، همواره مورد تاخت و تاز جریان‌های طاغوتی و ساواک بود. یک شب یکی از طلابی که خیلی انقلابی و اهل اعلامیه‌ها و تصویر امام (ره) بود، مهمان ما شده بود که ساواک نیمه شب حمله کرد که با ضرب و شتم‌های شدیدی هم روبه رو بود. در آن مدرسه جناب آقای هادی غفاری و دیگران هم بودند که خیلی مورد آسیب واقع شدند و کتک خوردند.

به گزارش جماران بخش هایی از گفت و گوی جوادی آملی را در ادامه می خوانید:

 

  • آنها سیاستشان این بود که وقتی وارد مدرسه می‌شدند با بلندگویی که در دست داشتند می‌گفتند که چراغ‌ها را روشن کنید، درها را باز کنید و هیچ حرکتی هم نباشد. چون طلبه‌ها و بقیه افراد سعی می‌کردند اگر تصویری از حضرت امام دارند یا اعلامیه یا نشانی و رساله‌ای از امام دارند، اینها را پنهان کنند. آنها هم چون این شیوه را می‌دانستند با بلندگوهای خیلی سنگینی اعلام می‌کردند.
  • یکی از این حجره‌ها در طبقه سوم چراغش روشن بود. آنها هم مستقیم به آن حجره رفتند چون به محض اینکه وارد شدند، چراغ آن حجره خاموش شد و اینها وقتی این را دیدند، گفتند شاید آنجا کاری می‌کنند و مستقیم رفتند سراغ این حجره. اتفاقاً آن حجره، حجره جناب آقای هادی غفاری بود و هم حجره‌ایی داشتند به نام آقای مهدی‌زاده که به شدت مورد ضرب و شتم و جرح قرار گرفتند. به هر حال هر از گاهی می‌آمدند و تقریباً ۲ ـ ۳ نفری را با خود می‌بردند.
  • درمورد همراهی حضرت آیت‌الله جوادی آملی با نهضت امام خمینی در شرایطی که برخی از علمای آن دوران، با حرکت امام روح‌الله مخالف بودند،  حاج آقا در آن زمان با اینکه سن حضرت آقا حداکثر به ۳۰ می‌رسید، واقعاً به لحاظ اندیشه، اندیشمند بودند. ما وقتی که به قم آمدیم، تا حد زیادی دستشان پر بود؛ چون این اساتید و استوانه‌های حکمت و فقه و فلسفه و عرفان را در آمل و مخصوصاً در تهران پشت سر گذاشتند و درس‌های خصوصی خدمت مرحوم علامه شعرانی، الهی قمشه‌ایی و فاضل تونی و حاج محمدتقی آملی داشتند؛ لذا به لحاظ نظری، یک شاگرد متوسط یا شاگرد خوب نبودند؛ واقعاً یک استاد بودند و به لحاظ نظری اندیشه امام در فضای مسائل اسلامی را به خوبی دریافت می‌کردند و هم در بعد عقل عملی و هم در عقل نظری، همدل و همسو و همراه بودند.
  • به دلیل همین فعالیت‌ها فکر می‌کنم ۳ ـ ۴ بار در آمل، شهربانی ایشان را خواستند و در بعضی جاها هم ممنوع‌المنبر کردند و حتی ایشان را هم به ساری بردند. اگر نبود که ایشان در طائفه‌ایی در آمل بودند که بزرگان آن طائفه ایشان را قبول داشتند و با ایشان بودند، طبعاً بیشتر از اینها اذیت می‌شدند.
  • امام (ره) واقعاً این هنر را داشتند که این نهضتی که خودشان پایه‌گذارش بودند را با نهضت امام حسین (ع) به گونه‌ایی به هم مرتبط کنند که گویا این ولیده آن نهضت است؛ یعنی نهضت انقلاب اسلامی اصلاً چیزی جدایی از آن نیست. نمی‌توانیم بگوییم که این نهضت، ادامه آن حرکت است بلکه واقعاً فرزند آن حرکت بود و لذا تمام شعارهای خود را بر آن مبنی می‌ساخت.
  • یک مطلبی که امام بر آن تکیه کردند و شاید یک جهاتی هم دارد این است که حکومت پهلوی را دقیقاً جایگزین حکومت اموی قرار دادند و یک جایی از یادداشت‌هایی که ایشان داشتند، دیدم فرموده بودند که اینها خلاف کردند و کارهای ناصواب کردند اما آن ناصواب بدتر این است که می‌خواستند اسلام را در قالب سلطنت معرفی بکنند و امام (ره) این هنر را داشتند که بتوانند نهضت خودشان را در حقیقت با نهضت امام حسین (ع) متصل و مرتبط بکند.
  • اگر ما نهضت امام رضوان الله تعالی علیه را یک نهضت سیاسی می‌دانستیم که با مؤلفه‌های سیاست روز اتفاق افتاده، این انقلاب موفق نمی‌شد. به هر حال زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی که ایجاد شده بود، زمینه‌هایی بود که به ظاهر علایق جوان‌ها و جامعه آن عصر و مباحث تمدنی و فرهنگ آن و ارتباط با غرب و امثال آن در واقعیت تأمین بود و برای آنهایی که می‌خواستند در آن فضا زیست کنند، چیزی کم نداشتند.
  • لذا هیچ کدام از شعارهای امام با این مسائل همراه نبود یعنی به اصطلاح نیامد بگوید ما آزادی به معنای امروز را می‌خواهیم؛ یا مباحث حقوق بشری را می‌خواهیم؛ یا بحث‌های حق مالکیت و حق عمومی و حق حاکمیت را می‌خواهیم. این مباحث واقعاً مباحث حاشیه‌ایی حضرت امام در مصاحبه‌های‌شان می‌تواند باشد، خصوصاً در فرانسه. ولی آن اقدامی که از سال ۴۱ و ۴۲ انجام شد، عمدتاً بر شعار نهضت اباعبدالله (ع) بودند و تا آخر هم این شعارها، شعارهای اصلی بود.
  • اسلام لایه‌های متعددی دارد. برخی از لایه‌ها اصیل و بنیادی و به عنوان استوانه‌های اصلی هستند که به راحتی دست نمی‌خورند. آنهایی که احیاناً می‌گویند ما علاقه‌مند به اسلام زیاد داریم، مربوط به این بعد اسلام است؛ حتی کسانی که مهاجرت کردند نیز این بنیان آنقدر مستحکم است و فضای توحیدی آنقدر فطری و عقل‌پسند و قلب‌پذیر است که به این راحتی از کسی گرفته نمی‌شود.
  • اما آن چیزی که مبتنی بر اسلام است را باید ساخت؛ سیاست اسلامی، اقتصاد اسلامی، اجتماع اسلامی و فرهنگ اسلامی؛ همه اینها دست خورده و آلوده شده است؛ قبلاً ما به اینها می‌نازیدیم و آرایش دانش ما بود اما الان اینها آسیب دیده و متزلزل شده است و اضطراب پیدا کرده است. دیگر کسی بگوید ما عدالت اسلامی می‌خواهیم؛ اقتصاد اسلامی می‌خواهیم؛ سیاست اسلامی می‌خواهیم؛ اینها را یک مقداری تعارف می‌دانند یعنی اگر کسانی نسبت به این مسائل زده شده‌اند برای این است که مشاهده می‌کنند اتفاقات دیگری در حال افتادن است و صحنه‌های دیگری هست که هیچ انتظار نداشتند.
  • شما در انقلاب اسلامی ابتدا نوسازی کردید؛ بازسازی که نکردید؛ چون نوسازی کردید، هر اتفاقی بیفتد مال اسلام است. اگر شما وارث پهلوی بودید که حکومت پهلوی را می‌گرفتید، اگر مشکلاتی وجود داشت، حق با شما بود ولی شما از صفر شروع کردید و بنیان اقتصاد، سیاست، فرهنگ، جامعه، روابط بین‌الملل و داخل و خارج را خواستید بر اساس اسلام بسازید.
  • ما در سال‌های بعد از انقلاب از اندیشه امام فاصله گرفتیم، آن زمانی که امام (ره) خروشید، شما چندین خروش از امام در این انقلاب ملاحظه فرمودید؛ یکی از همان‌ها بحث ۸ ماده‌ای امام (ره) بود. خب آنجاهاست که افت و سقوط ما است. امامی که واقعاً در جایگاهی بود که فکر نمی‌کرد این اتفاق بیفتد. آن تشری که امام (ره) به برخی از اعضای شورای نگهبان زدند، اینها همه مسیر انحراف است و کم کم از نظر امام فاصله گرفتیم.
  • الان خیلی شاید اسم امام و عکس امام و اینها را داشته باشیم ولی اندیشه امام دیگر در شرایط دیگری قرار می‌گیرد. نمی‌توانم بگویم به محاق رفته ولی آن سلیقه و آن نوع نگاه؛ حیثیت‌های انقلابی امام و رشادت‌های امام و شهامت و شجاعت امام همواره قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بود ولی فاصله گرفتن از این طرز تفکر و منش و امثال ذلک، قدم به قدم ما را به عقب برد.
  • اگر مسیری که امام باز کرد و تفکر ایشان و اندیشه ایشان و جایگاه ایشان و جلال و جبروتی که ایشان برای اسلام و انقلاب و نظام تصور می‌کرد، اگر واقعاً اتفاق می‌افتاد قطعاً ما به اینجا نمی‌رسیدیم که این لایه‌های رویین اسلام را الان نتوانیم خیلی از آنها دفاع کنیم. یعنی ممکن است به اصطلاح شعارهایی داده شود ولی واقعاً از بحث عدالت اسلامی و اقتصاد اسلامی و سیاست و فرهنگ اسلامی و جامعه متعالی اسلامی و امثال ذلک باید برگرفته شده از آموزه‌های وحیانی باشد.
  • باید به آن مرام و مسلک و فکر و فرهنگی که امام پایه‌ریزی کرد برگردیم، یک وصیتنامه‌ایی امام (ره) دارند. ایشان سیاستمدار بود و می‌دانست چه اتفاقی می‌افتد. چقدر هم راجع به این وصیتنامه، امام تأکید داشت. حتی شاید در خاطر جنابعالی باشد که امام عده‌ایی از خبرگان را جمع کردند و این وصیتنامه را فرمودند که ببرند در مشهد در موزه قرار بدهند که بعد از رحلت ایشان به آن دست پیدا کنیم. یعنی یک حیثیت قدسی به آن بخشیدند ولی الان ما وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که آن بندهای وصیتنامه امام (ره) دارد چطور عمل می‌شود، نشان می‌دهد که ما فاصله داریم و این فاصله باعث شده است که ما شاهد این اتفاقات باشیم.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها