اگر نوابغ اقتصادی عالم را در ایران بیاوریم با ادامه سیاستهای کنونی نمیتوانند نرخ تورم را کاهش دهند
روزنامه اعتماد نوشت: هماوردی با غول تورم و پایین کشیدن آن از بالانشینی مستمر، نیازمند تغییر در بسیاری از سیاستهاست. اگر نوابغ اقتصادی عالم را در ایران گرد آوریم با ادامه سیاستهای کنونی توان کاهش نرخ آن را نخواهند داشت.این تنها یکی از بزرگترین شاخصهای نشاندهنده ضرورت تغییرات است.
«آغاز تغییرات واجبتر از نان شب» عنوان یادداشت جعفر گلابی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: اگر تا دیروز تغییر در بسیاری از روندها و روشها و سیاستها ضروری بود و حداقل بخش بزرگی از مردم به طرق مختلف آرام و ساده و نجیبانه و تند و صریح و فریادگونه آن را طلب میکردند، امروز تغییر در سطوح مختلف تعیینکننده و حیاتی شده است. حیاتی شده است به این دلیل که روشها و رفتارها و تصمیمهای چند سال اخیر اغلب نتیجهبخش نبوده و بعضا نتایج عکس به بار آورده است.البته این حق مسلم مردم است که اراده خود را در ساختار سیاسی تعقیب کنند ولی ذهنیتی وجود داشت که با یکدست شدن ارکان حاکمیت و ایجاد هماهنگی و همدلی در میان قوا مشکلات برطرف خواهند شد و مردم طعم شیرین کارآمدی را خواهند چشید.ولی دیدیم که چنین نشد و حتی به تعبیری با وجود یکدست شدن حاکمیت همدلی کارآمدی مشاهده نشد.در اینجا هم ثابت شد که حق با مردم است و عدم تمکین به اراده و تمایل آنان علاوه بر اینکه موافق قانون اساسی نیست و کارآمدی را به حداقل میرساند، بدتر از آن اقتدار کشور را مجدانه تضعیف میکند.
متاسفانه بنگاههای نظرسنجی قوی و معتبر و مستقل فعالیت گسترده و بهروز شدهای ندارند و اکنون از متن جامعه خبرهای دقیق و علمی و قابل اتکا نداریم و مثلا نمیدانیم که آیا هنوز جامعه امید به تغییرات مثبت و بزرگ دارد یا از آن ناامید شده است؟ آیا آغاز روند تغییرات میتواند شور و شوق مشارکت مردم در عرصههای مختلف را ایجاد کند یا خیر؟ نظر برخی جامعهشناسان این است که برای ایجاد تغییرات مردمپسند دیر شده است ولی هستند صاحبنظرانی که راه برای تغییرات و بازگرداندن اعتماد مردم را باز میبینند و هیچ زمانی را برای این امر ضروری، دیر نمیدانند.نه بر اساس نظرسنجیهای معتبر و علمی، بلکه از مشاهده انواع حوادث در جامعه و بازتاب هر رویدادی در میان مردم و آمارهای فرعی مثلا از میزان ناهنجاریهای اجتماعی و گستره مهاجرت از کشور و استدلالهای عقلی و بدیهی میتوان احتمال قوی داد که واقعا میل به تغییرات بزرگ و ملموس در جامعه موج میزند و باید در آن تعجیل کرد.
مثلا آیا ممکن است مردم از تورم بالا و کمرشکن راضی باشند و خواستار تغییر سیاستها برای کنترل آن نباشند؟ آیا ممکن است مردم هنوز متوجه اثرات مخرب تنش در روابط بینالمللی کشور در وضع معیشت خود نباشند و میلی فزاینده برای ایجاد آرامش و ثبات در ارتباط با جهان از ایشان مشاهده نشده باشد؟ اساسا میل به تغییر در میان جامعه بدیهی و عادی است و اگر عکس آن باشد باید تعجب کرد و زنده بودن آن جامعه را مورد بحث و سوال قرار داد.استقبال از تحولات جامعه و هماهنگی با آن نه تنها یک ضرورت است که موافق سیاست و خردمندی و حتی شرط بقا و ماندگاری است.یک حکومت باید نبض جامعه را در دست داشته باشد و حتی آنجا که برخی تحولات را مثبت نمیداند از طریق میدانداری دانشمندان و خردمندان و صاحبان نفوذ باب گفتوگوی جدی و متواضعانه با مردم را باز کند و تنها از طریق اقناع عمومی جلوی ناهنجاریهای گسترده را بگیرد.
به هر حال جز بخشی از یک جناح سیاسی که وضع موجود را مطلوب میداند و حتی از آن مشعوف است میتوان راجع به ضرورت تغییر ادعا کرد که اکثریت نخبگان بدان قائلند و آن را بارها بیان کردهاند.اگر در یادداشتنویسی اصل بر اختصار و اشاره نبود، میشد فهرست بلندبالایی از مواضع لازمالتغییر را نوشت و با آمار و ارقام ثابت کرد که ادامه سیاستهای کنونی چه آسیبهای بزرگی ایجاد میکند؟ برای نمونه هماوردی با غول تورم و پایین کشیدن آن از بالانشینی مستمر، نیازمند تغییر در بسیاری از سیاستهاست. اگر نوابغ اقتصادی عالم را در ایران گرد آوریم با ادامه سیاستهای کنونی توان کاهش نرخ آن را نخواهند داشت.این تنها یکی از بزرگترین شاخصهای نشاندهنده ضرورت تغییرات است.
تورم که مستمرا وجود داشته باشد بهترین شعارهای جذاب هم روند مهاجرت را کند نخواهد کرد. تنش در روابط بینالمللی اجازه سرمایهگذاری را نخواهد داد و سرمایهگذاری که نباشد تولید و اشتغال جهش نخواهند داشت.افزون بر موانع بزرگ اقتصادی مسالهسازی مدام در روابط دولت و مردم مستقلا اعتماد عمومی را مخدوش و اذهان مردم را ناآرام میکند و امید و سرزندگی را به چالش جدی میکشاند.اگر اساس بر رفاقت با مردم باشد و ضرورت آن حس شود نیاز به تغییر روشها کاملا لمس میشود.
در مورد حجاب میشد از ابتدا بهگونهای وارد ماجرا شد که اساسا نیاز به انواع برخوردها و حتی قانوننویسی وجود نداشته باشد.بازتاب سادهانگاریها و استفاده همیشگی از روشهای آمرانه نتیجهاش همین است که اکنون در سطح جامعه میبینیم. برای استحکام پایههای جامعه، برای حفظ تمامیت ارضی، برای خشکاندن ریشه دشمنیها و سوءاستفاده انبوه اغیار از آن، برای مواجهه با انواع چالشهای عظیم طبیعی، برای پیشرفت و خلاقیت در عرصههای صنعتی و بسیاری از ضرورتهای دیگر هیچ چارهای جز آغاز تغییرات مثبت و باورپذیر از طرف مردم وجود ندارد. شما تغییرات را آغاز کنید و ببینید که چگونه ایران دوستان سراسر گیتی استقبال میکنند و ایرانستیزان به چه درجهای از خشم و ناامیدی خواهند رسید؟ در حال حاضر همه رقیبان و بیگانگان و بیگانهپرستان از شرایط موجود خرسندند و فرصتطلبانه حداکثر انتفاع از مشکلات کشور را میبرند.آنها هرگز مایل نیستند که مسائل کشور از طریق انتخابات و سازوکارهای مسالمتآمیز داخلی حل شود.
دیدگاه تان را بنویسید