سعید حجاریان:
میان انتخابات و خیابان منازل زیادی است از جمله نافرمانی مدنی؛ شکلهای خفیف نافرمانی مدنی میتواند حکومت را سر عقل بیاورد/ سخن گفتن از تحریم انتخابات جرم نیست
سعید حجاریان گفت: من قبلتر گفتهام میان انتخابات و خیابان منازل زیادی است از جمله نافرمانی مدنی. شکلهای خفیف نافرمانی مدنی میتواند حکومت را سر عقل بیاورد، چون لزوما تصمیمهای سیاستی فعلی برآمده از عقل نیستند.
روزنامه اعتماد گفتوگوی تحلیلی با سعید حجاریان درباره انتخابات دارد.
به گزارش اعتماد، بخشهای مهم این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
- انتخابات را تا به امروز، میتوان به چهار نوع تقسیم کرد. اولین نوع، «انتخابات خودمانی» است؛ در انتخابات خودمانی رقابت میان نیروهای درون سیستم صورت میگیرد. البته سیستم قبض و بسط دارد. مقطع بسط مربوط میشود به دوره جنینی انقلاب یعنی همان یکی، دو سال نخست پیروزی انقلاب؛ در این دوره جملگی نیروهای سیاسی مانند نهضت آزادی و ملی مذهبیها و... در انتخابات حضور پیدا میکنند، اما بعد از آن با صورتهای مختلف قبض مواجه میشویم. من حتی انتخابات دوم خرداد یا مجلس ششم را هم ذیل این دوره تعریف میکنم. یعنی اگر شکل خودمانی انتخابات تغییر میکرد و مثلا به آقایان سحابی و پیمان و دیگر نیروهای فعال و صاحب پایگاه اجازه حضور داده میشد، ممکن بود نتیجه انتخابات دوم خرداد بهگونهای دیگر رقم بخورد.
- دومین نوع، یک مرتبه پایینتر از انتخابات خودمانی است و من آن را «شبه انتخابات» مینامم. این نوع از انتخابات بیشتر نمایشی است و اغلب، در انتخابات مجلس شاهد آن هستیم. فرض اصلی شبه انتخابات این است که ویترین انتخابات وجود دارد، چند نیروی خنثی هم حضور دارند، اما پس و پشت ویترین خودیهای ذینفوذ هستند. بعد از مجلس ششم چند دوره مجلس اینچنینی را شاهد بودیم. یعنی افراد نسبتا متفاوتی میبینیم، اما قدرت تاثیرگذاری وجود ندارد.
- سومین نوع، «انتخابات بهمثابه ابزار کنترل سخت» است. در این وضعیت انتخابات وجود دارد، اما میگویند هر کسی را که شرکت نکند، به چهارمیخ میکشیم. نمونه حاد این وضعیت کرهشمالی است. یعنی هر کسی به جناب کیم جونگ اون، رهبر کرهشمالی رای ندهد، تحت تعقیب قرار میگیرد، کیفر میبیند و حتی، خونش ریخته میشود. این وضعیت تا این لحظه در ایران عینیت پیدا نکرده است.
- نوع چهارم، «انتخابات بیعتگونه» است. در این انتخابات «سوژه انتخاب» فیالمثل شاه یا نایبش در درون خاندان یا با دیگر مکانیسمهای بسته تعیین و مردم موظف میشوند بیایند و بیعت کنند. هر کسی بیعت کرد، شهروند است و هر کسی چنین نکرد، باید بگذارد و برود! این وضعیت یزیدی است و برخی کشورهای آسیای میانه و شیخنشینها و نیز طالبان و داعش-در دوره قدرت- اینگونهاند.
- من سخن گفتن از تحریم انتخابات را جرم نمیدانم و اگر انتخابات در دو نوع «ابزار کنترل سخت» و «بیعتگونه» باشد، حتما با صدای بلند آن را تحریم میکنم و پشت عنوان «مشارکت مشروط» پنهان نمیشوم.
- من در زمان آقای روحانی گفتم، اصلاحطلبان حاضر هستند دندانه کلید روحانی باشند، زیرا بر کلید بیدندانه فایدهای مترتب نبود و نمیتوانست قفلی را باز کند؛ یعنی فقط وقت کشور گرفته میشد. منظور من این بود ما التفات داریم که آقای روحانی اصلاحطلب نبوده و کاندیدای اصلی ما نیست، با این وجود ایشان را میپذیریم مشروط بر اینکه بخشی از دندانههای کلید او نیروهای متخصص اصلاحطلب باشند.
- رابطه ما و دولت، انتقاد و اتحاد بود. یعنی انتقاد به اتحاد مقدم بود همچنانکه خود من، در دور دوم اعلام کردم ما از آقای روحانی عبور کردیم، چراکه وی از شعارهایش عبور کرده است. یعنی ائتلاف ما شکسته شد.
- شخصا در فیلم تبلیغاتی دکتر معین حضور پیدا کردم با اینکه اعتقاد داشتم اولا، پس از تایید صلاحیت آقای معین نباید به انتخابات برگشت و زیر بار حکم حکومتی رفت. ثانیا، برخلاف نظر دوستان معتقد بودم مساله ما در آن انتخابات تعدد کاندیدای اصلاحطلب نبود؛ من فکر میکردم صحنه انتخابات در حال مهندسی است و حتی اگر همه پشت یک نفر خواه آقای هاشمی، خواه آقای معین، خواه آقای کروبی میرفتیم، باز هم خروجی صندوق رییس نظرکرده دولت معجزه بود.
- من در دو انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ شرکت نکردم و در این دوره هم مشخص است که شرکت نمیکنم. اما این عدم شرکت بدین معنا نیست که از این به بعد در هیچ انتخاباتی شرکت نخواهم کرد. شاید روزی نظام سیاسی سر عقل آمد و ماشین استصواب و حذف آرام گرفت و مجددا روزنهای برای اصلاح باز شد.
- برخی رفقای جوان ما یک نکته مهم را هم باید گوشه ذهن داشته باشند. اینها ممکن است خودشان را با نیروهای همسنوسالشان در جناح اقتدارگرا مقایسه کنند و به برکشیدهشدن یا حاشیه امن آنها غبطه بخورند حال آنکه توجه ندارند رشد جوان مومن انقلاب رانتی و گلخانهای است و به محض اینکه کمی فضا رقابتی شود، همه باید به پایگاههای بسیج محلات یا اکانتهای ناشناس۵۰ هزار تومانیشان برگردند.
- انتخابات عرصه تکلیف نیست، بلکه عرصه حق است. تکلیف از جنس وظیفه است، اما حق از جنس اختیار. کسانی که رای دادن را وظیفه میدانند، باید دقیقا توضیح دهند با چه مقدمهای از رای اجباری سخن میگویند. فقط باید توجه کنند در این زمینه نمیشود تکهای از کرهشمالی را با تکهای از اتریش کلاژ کرد؛ چون سیاست و انتخابات و اساسا موجودیتی به نام ایران را از ریخت میاندازند.
- در بعضی کشورها بازار رای وجود دارد. شاید آقای جنتی در مراحل بعدی بتواند به این امکان متوسل شود و با آزادسازی امکان فروش تعرفههای رای، مشارکت بالای ۸۰درصد را هم تضمین کند.
- انتخابات در دستور کار ماست، اما به وقتش. اگر زورمان رسید و توانستیم با اصول و برنامه وارد انتخابات شویم، سیاستورزی انتخاباتی میکنیم در غیر این صورت بهصورت تماموقت از صدر تا ذیل، یعنی از بانیان از حذف اراده مردم تا خروجیهای استصواب را نقد فنی و کارشناسی میکنیم. اما ممکن است به نقد کارشناسی هم بسنده نشود. من قبلتر گفتهام میان انتخابات و خیابان منازل زیادی است از جمله نافرمانی مدنی. شکلهای خفیف نافرمانی مدنی میتواند حکومت را سر عقل بیاورد، چون لزوما تصمیمهای سیاستی فعلی برآمده از عقل نیستند.
- خشونتپرهیزی یعنی اینکه ما بانی خشونت نیستیم و نخواهیم بود اما این به معنای امتناع دفاع مشروع نیست. ما باید از همه سازوکارهای نرم استفاده کنیم تا از خودمان دفاع کنیم اما مرزمان همانا خشونتورزیدن است؛ یعنی چشم برابر چشم را مطلقا قبول نداریم اما چارهای نداریم که فیالمثل به همین عدلیه نیمبند تن بدهیم. اما بعضی میگویند دفاعِ مشروعِ خشن جایز است؛ من مخالفم، زیرا این کار به چرخه خشونت دامن میزند و فضا را رادیکال و بستهتر میکند.
- اصلاحطلبان باید سه مفهوم پایهای «خشونتپرهیزی»، «تدریجگرایی» و «قانونمندی» را در خدمت دموکراسیخواهی و عدالتخواهی و فقرستیزی و فسادستیزیشان ببینند که اگر چنین نکنند، بهتدریج استحاله میشوند و این خطر بزرگی است که اصلاحطلبی را تهدید میکند.
- اصلاحطلبان نباید وقت و سرمایه اجتماعیشان را صرف سر و کله زدن با دستپختهای هیاتهای اجرایی و نظارت کنند تا نهادهای کشور را بین گزینههای دوم و سوم و دهم ساخت قدرت دست به دست کنند.
- در تهران لیست دادن صحیح نبود و جبهه اصلاحات هم کار درستی انجام داد و اطلاعیهای در این رابطه صادر کرد. درباره رای دادن یا ندادن هم معتقدم این کار جنبه شخصی دارد و به صلاحدید افراد بستگی دارد، ولی طبعا اگر شخصی واجد صلاحیت باشد، میتواند بر رای دادن یا رای ندادن مردم تاثیر بگذارد. مثلا تصمیم من برای این انتخابات رای ندادن است حالا اگر چهار نفر من را قبول دارند، به این ترتیب ۵ نفر از مشارکتکنندگان کم میشود! ببینید! واقعیت این است رای دادن در انتخابات امسال تفاوت زیادی با رای ندادن ندارد؛ مثل این است که یک تکه کاغذ را داخل جیبهای یک شلوار شش جیب جابهجا کنیم.
انتخابات درهرکشور سرنوشت ملت آن کشور است پس لرهرانسان واجب است درسرنوشت خود مشارکت وسهیم باشد ولی انتخابات فعلی کشورما به مثابه شخصی استکه الان چندنفر ازآن اشخاص درمحل ماهستند دربیرون ازاینکه بتوانند یک رکعت نماز بخوانند را بلدنیستند وهمیشه توهمه ای راهپیمایها ونمازجماعت حضور مستمر دارند بنده یک روز ازپرسیدم فلانی توبلدی نماز بخوانی گفت تومسجد پشت سرروحانی بله ولی بشخصه نه حتاترتیبات نماز را هم نمداند بگو قیام رکوع وسجده وقنوت میگوید باروحانی می ایستم و...اکثرکاندیدهای سیاه لشگری ماهم الان چنین شخیصیتهای هستند ازخودشان هیچ ندارند باید پیش نماز باشد تا پشت سرش نماز بخوانند بنده چطور سرنوشت خویش به چنین اشخاصی بسپارم؟