علی باقری:
عدم مشارکت حاکمیت را مجبور به برگزاری انتخابات عادلانه و استاندارد نمیکند
علی باقری نوشت: تجربیات سالها و دهههای گذشته، میگویند، عدم شرکت در آوردگاههای سیاسی نه انتخابات را در دورنمای آینده استاندارد میکند، نه حاکمیت را متقاعد و مجبور میکند که انتخابات را استاندارد و عادلانه برگزار کند.
علی باقری در یادداشتی با عنوان «روزنه گشایی با جامعه محوری منافاتی ندارد» برای روزنامه اعتماد نوشت: شخصا دو گانهای که این روزها میان طیفهای اصلاحطلب ذیل عنوان «تدریجگرایی و صندوقمحوری» از یکسو و «جامعهمحوری» از سوی دیگر به راه افتاده را قبول ندارم. البته درست است که این روزها 2رویکرد و 2نگاه در مجموعه نیروهای اصلاحطلب درباره نحوه کنشگری در انتخابات 1402 به چشم میخورد، اما گزارههایی در این میان وجود دارد که باید در خصوص آنها بحث و تبادل نظر کرد. در شرایطی قرار داریم که گروهی از اصلاحطلبان، معتقدند شرایط برگزاری انتخابات استاندارد نیست، انتخابات عادلانه نیست و در واقع شرکت در این انتخابات، خیری برای جامعه و مردم به همراه ندارد، ضمن اینکه پیمایشها و بررسیهای میدانی و تحلیلی نشان میدهند، مردم هم رغبتی برای مشارکت در انتخابات ندارند، بنابراین نباید در انتخابات مشارکت فعالی داشت. این یک رویکرد است.
طیفهای دیگر اصلاحطلب، ضمن اشتراک نظر در خصوص چگونگی وضع موجود (استاندارد نبودن و عادلانه نبودن انتخابات و عدم رغبت مردم به مشارکت در انتخابات) همچنان معتقدند که حتی در این شرایط محدود نباید فضا را به نفع رقیب رها کرد. استدلال این طیف هم مبتنی بر این گزاره کلی است که عدم شرکت در انتخابات هم خیر عمومی به دنبال ندارد. به عبارت روشنتر به استناد تجربیات سالها و دهههای گذشته، میگویند، عدم شرکت در آوردگاههای سیاسی نه انتخابات را در دورنمای آینده استاندارد میکند، نه حاکمیت را متقاعد و مجبور میکند که انتخابات را استاندارد و عادلانه برگزار کند. آوردگاههای انتخاباتی بسیاری را در سالهای قبل میتوان نام برد که در بطن آنها، اقبال و مشارکتی در آنها وجود نداشته و مشارکت در پایینترین درجات ممکن ثبت شده، اما رویکرد حاکمیت نسبت به ساز و کار برگزاری انتخابات به گونهای نبوده که مشارکت پایین مردم و گروههای سیاسی، تاثیر تعیین کنندهای در تصمیمات و سیاستگذاریهایش داشته باشد.
با همین مقدمات است که گروه دوم میگویند؛ 1) عدم شرکت در انتخابات، خیر و فایدهای ندارد و منجر به بهبود فرآیندها نمیشود، 2) استفاده از حداقلهای موجود (یعنی تایید صلاحیت نامزهای دلسوز، توسعهگرا، معتقد به مردمسالاری و شایستهسالاری) و حضور آنها در قالب فراکسیون اقلیت مجلس دوازدهم، میتواند در حد خود اثر وضعی در بهبود شرایط و یا حداقل، ممانعت از بدتر شدن شرایط موجود کشور داشته باشد! لذا گروه دوم (سیاستمحوران) معتقدند در همین شرایط با همین استانداردها و با همین وضعیت موجود در نقاطی که امکان مشارکت در انتخابات وجود دارد، استفاده از روزنهها و حداقلها میتواند در حد خود برخی از شرایط را بهبود بخشد. در حال حاضر محافل اصلاحطلبی، تحتالشعاع این دو نگاه قرار دارند. در عین حال باید توجه داشت، اینکه بخواهیم اعلام کنیم که یک گروه جامعهمحور است و گروه دیگر جامعهمحوری را بیاهمیت میداند، فاقد موضوعیت است. گمان نمیکنم یک چنین دوگانگی میان اصلاحطلبان از اساس درست باشد. چرا که میتوان فعالیتهای جریانی که معتقد به استفاده از ظرفیتهای صندوق رای و نهاد انتخابات است را به عنوان یکی از مصادیق عینی فعالیت جامعه محور در نظر گرفت. باید توجه داشت، فعالیت جامعهمحور لزوما مقابل نگاه مشارکتی به نهاد انتخابات که نیست، وقتی یک جریان سیاسی در انتخابات فعال میشود و در ادامه مشارکت جو میشود باید ارتباط مویریگی و نزدیکی با بدنه جامعه ایجاد کند.ارتباط با گروهها و شخصیتهای مرجع، چه به عنوان کاندیدا و چه به عنوان مراکزی که آرای آحاد جامعه از آنها تبعیت میکند باعث شکلگیری این ارتباط با اقشار مختلف جامعه میشود. این گزاره، یکی از مصادیق روشن جامعه محوری است. لذا من هیچ دوگانگی میان این دو طیف اصلاحطلب نمیبینم. یک جریان مشارکتجوی انتخاباتی میتواند در عین حال، یک جریان معتقد به فعالیتهای جامعهمحور باشد و برعکس. بالاتر از آن، فکر میکنم لازمه حرکات انتخاباتی و صندوق محوری، تقویت بُعد جامعهمحوری آن جریان نیز محسوب میشود.
دیدگاه تان را بنویسید