کد خبر: 659969
|
۱۴۰۳/۰۲/۲۳ ۰۹:۲۱:۱۵
| |

عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اجتماعی:

هر دولتی که به بن‌بست می‌رسد این تصور نادرست را دارد که گویی دیگران در حال ناامید کردن مردم هستند

عباس عبدی نوشت: هر دولتی که به بن‌بست می‌رسد به این تصور نادرست نیز دچار می‌شود که گویی دیگران در حال ناامید کردن مردم هستند. هر اقدام دیگران را علیه خود تلقی می‌کند چون اعتماد به نفس خود را از دست داده است.

هر دولتی که به بن‌بست می‌رسد این تصور نادرست را دارد که گویی دیگران در حال ناامید کردن مردم هستند
کد خبر: 659969
|
۱۴۰۳/۰۲/۲۳ ۰۹:۲۱:۱۵

عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «معجزه امید» در روزنامه اعتماد نوشت: در یادداشت دیروز توضیح دادم که سرچشمه امید هر مجموعه‌ای درون خودش است. من اگر امیدآفرینی کنم برای مخاطبان خواهان اصلاحات است.

براندازان برای خودشان امیدآفرینی می‌کنند. دولت و حکومت هم باید خودش دست به کار شود. قرار نیست کسانی مردم را به دولتی امیدوار کنند که خودشان منتقد آن دولت هستند، یا حتی برخی از خودشان نیز امید چندانی ندارند. به قول معروف چاه باید از خودش آب داشته باشد. این تجربه را در همه سال‌های پس از انقلاب می‌بینیم. در ابتدا اینرسی انقلاب و اراده عمومی رهبری و مردم همسو و امیدآفرین بود. به یاد ندارم که کسی با آغاز جنگ از سرنوشت کشور ناامید شده بود، یا حتی از ترورهای بسیار بزرگ جا خورده باشد. هر‌چند ابعاد خسارات هر دو رویداد سنگین بود.

ناامیدی از سال ۱۳۶۵ آغاز شد و این ناامیدی به جنگ نیز سرایت کرد. اعزام داوطلبانه به جبهه بسیار کاهش یافت. فرار از آن افزایشی و در سال ۱۳۶۶ معلوم شد که نتیجه‌ای از ادامه جنگ نمی‌توان گرفت.

ضمنا هیچ رسانه جدی و غیر حکومتی هم نبود. ناامیدی فراگیر بود، ولی پذیرش قطعنامه بمب امیدی بود که معجزه کرد، و ماجرا را تغییر داد. اولین آثار آن را در عملیات مرصاد دیدیم که چگونه سیل داوطلبان جوانان به سوی کرمانشاه، اسلام‌آباد و قصرشیرین سرازیر شد و عملیات فروغ جاودان مجاهدین را به عملیات مرصاد تبدیل کرد و پرونده راهبرد نظامی مجاهدین را برای همیشه بست.

با آمدن آقای هاشمی امید جدیدی ایجاد شد. بنده و اغلب کسانی که بعدها از اصلاحات دفاع کردند، مخالف سیاست‌های آقای هاشمی بودیم. البته هر کدام از زاویه خاصی نقد داشتیم. با این حال دو سال اول هیچ کسی و هیچ رسانه‌ای نبود که مانع از یکه‌تازی آقای هاشمی شود.

۵ روزنامه دولتی و صدا و سیمای تحت مدیریت محمد هاشمی در بست در خدمت ایشان و سیاست‌هایش بودند و هیچ رسانه موثر دیگر و رقیبی هم نبود. غرور آقای هاشمی و فقدان رسانه‌های آزاد مانع از آن شد که واقعیت‌ها دیده شوند. در دو سال اول، تورم از حدود ۲۹ درصد در سال ۱۳۶۷ ابتدا به ۱۷ و ۹ درصد رسید. سپس صعودی شد و به ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ و در ادامه به ۳۵ و ۴۹ درصد رسید. امیدی که آقای هاشمی ایجاد کرد بیش از هر چیز متکی بر جایگاه شخصی خودش بود... 

 به همین دلیل همه موفقیت‌ها را هم به حساب خودش می‌نوشت. ولی هنگامی که به زمین سفت خورد و تورم در سال ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ جمعا به ۱۰۰ درصد رسید، کسی در اطرافش نمانده بود و همه آن امیدها به ناامیدی تبدیل شده بود و عملا از هاشمی سال‌های ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ فقط پوسته‌ای در ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ مانده بود، حتی حامیان اصولگرای او نیز راه خود را جدا و علیه او اقدام کردند.

با آمدن آقای خاتمی ماجرا به کلی تغییر کرد. با اینکه وضع درآمدهای نفتی اصلا خوب نبود و بدترین سال درآمدهای نفتی ایران در سال ۱۳۷۷ است، ولی کافی است که نگاهی به تورم در این سال‌ها کنیم. از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰، تورم به ترتیب برابر با ۲۳، ۱۷، ۱۸، ۲۰، ۱۳ و ۱۱ بود، روشن است که علی‌رغم کوشش‌های تندروها در ایجاد بحران قتل‌های زنجیره‌ای و سپس کوی دانشگاه و ده‌ها بحران ریز و درشت دیگر که گفته شد، هر ۹ روز یک بحران بود، شعله‌های امید در دولت اول خاتمی خاموش نمی‌شد.

یک علت آن مواجهه به نسبت درست آن دولت با بحران‌ها بود، به ویژه در موضوع قتل‌های زنجیره‌ای. علت دیگر مشارکتی بودن تولید امید بود. در واقع خاتمی به همراه صدها و هزاران نفر دیگر دست در کار تولید این امید بودند. به متغیرهای اصلی و اثرگذار توجه داشتند. سیاست‌های آنان متکی بر یک رویکرد پذیرفته شده و علمی بود. تورم از سال ۱۳۸۱ تا حدی بدتر شد، و سالانه ۱۶، ۱۶، ۱۵ و ۱۰ تا پایان دوره خاتمی بود. البته می‌دانم که همه این تغییرات و کاهش و افزایش‌ها را نمی‌باید به امید تقلیل داد ولی اثر امید در کلیت وضع اقتصادی مهم بود، ضمن اینکه ناامیدی مردم دولت را به سوی اتخاذ سیاست‌های نادرست سوق می‌دهد.

نرخ تورم در دوره احمدی‌نژاد به علت سیاست‌های نادرست خارجی و داخلی و اقتصادی هم به دلیل فقدان امید نزد نخبگان و خروج از فضای عمومی کم‌کم افزایشی شد. ۱۲، ۱۸، ۲۵ و ۱۱ نرخ‌های سال‌های دوره اول اوست. ولی چهار سال بعدی او به ترتیب ۱۲، ۲۲، ۳۱ و ۳۵ است. و این نرخ‌های بالا در شرایطی بود که رکورد درآمدهای نفتی در تاریخ ایران در دوره احمدی‌نژاد شکسته شده بود.

شاید بپرسید که چگونه امید بر تورم اثر دارد. مسیرهای گوناگونی برای اثرگذاری دارد. از جمله هزینه‌کردهای غیر مفید دولت‌ها برای جبران ناامیدی‌های مردم نقش مهمی در اتلاف منابع و رشد نقدینگی و تورم دارد. افزایشی شدن خروج سرمایه و کاهشی شدن ورود سرمایه نیز ناشی از امید است. تورم انتظاری عنصر بسیار مهمی است که متأثر از امید است.

دولت روحانی با شعار امید آمد. علی‌رغم وجود تحریم‌ها، در چهار سال ۱۶، ۱۲، ۹ و ۱۰ ارقام تورم آن دوره است که بدون تردید ناشی از امید مردم به علت وجود سیاست‌های قابل دفاع بود. در چهار سال بعد تورم‌های ۲۷، ۳۵، ۳۶ و ۴۰ درصد است. که مجموعا به علت وضع تحریم‌ها و به ثمر نرسیدن برجام امید زایل شد، و پس از آن دولت رییسی آمد.

این دولت نتوانست هیچ امیدی ایجاد کند، لذا نه تنها تورم کمتر نشد که در ادامه به ۴۶ درصد و ۴۱ درصد رسید. هر‌چند درآمدهایش به علت سست شدن تحریم‌ها در زمان بایدن افزایشی شده بود. امید محصول چشم‌اندازی است که دولت می‌دهد. اگر دولت انتظار دارد که دیگران امید دهند، بهتر است جای خود را با آنان عوض کند. این دولت فاقد چشم‌انداز است. تعریف مثبتی که قابل لمس و فهمیدنی باشد از خود ندارد.

هر دولتی که به بن‌بست می‌رسد به این تصور نادرست نیز دچار می‌شود که گویی دیگران در حال ناامید کردن مردم هستند. هر اقدام دیگران را علیه خود تلقی می‌کند چون اعتماد به نفس خود را از دست داده است.

کافی است اقدامات ناامیدکننده این دولت لیست شود. حرف‌هایی که مسوولان می‌زنند از عجایب است. اقدامات علیه زنان، عدم شفافیت در مساله فساد، ناتوانی مدیران، فقدان یک رویکرد و برنامه قابل فهم، ناتوانی در تحلیل اوضاع، فقدان انسجام، رویکرد جمع‌آوری پول و مالیات از مردم بدون آنکه برای تولید و پاسخگویی راهی جدید گشوده شود، تنش در روابط خارجی و... آن را تبدیل به دولتی ناامیدکننده و بدون چشم‌انداز کرده است، ایران را در موقعیت سال ۱۳۶۶ قرار داده است و نیازمند یک تحرک جدی برای ایجاد امید در جامعه است.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها