راهی جز اصلاح امور با روش قانونی نیست؛ یک ملت چند بار باید انقلاب کند تا نخواهد مشکلات را یک شبه حل کند؟
روزنامه اعتماد نوشت: انقلاب و تغییرات بنیادین سیاسی اساسا اگر شدنی باشد مطلوب نیست. ملت ما طی کمتر از یک قرن 2 انقلاب بزرگ کرده است و برای آنها هزینههای سنگین و بعضا بیشمار داده است، مگر یک ملت چندبار باید انقلاب کند تا دیگر نخواهد که یک شبه همه مشکلات خود را حل کند؟
«انتخابات و اصلاحات در مقابل تحریم و خشونتطلبی» عنوان یادداشت جعفر گلابی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: هر چند در زمینه براندازی یا اصلاحگری تاکنون بسیار بحث شده است ولی ای کاش برای یکبار پیرامون آن گفتوگوی صریح صورت گیرد و با پاسخی اجماعی ازسوی دلسوزان کشور پروندهاش برای همیشه بسته شود تا بر سر هر موضوع و رویداد و حادثهای بخشی از وقت و انرژی و ظرفیت و فکر یک ملت برای آن اتلاف نشود. همانگونه که بهدرستی بزرگان فرمودهاند تغییر ساختار کنونی آنهم از طریق رویارویی خشونتآمیز نه شدنی و نه مطلوب است. ما برای پیشرفت و آبادانی و توسعه همهجانبه کشور هیچ راهی جز اصلاح امور با روشهای مسالمتآمیز و خصوصا قانونی نداریم و باید همه توانها و فکرها و اندیشهها روی این معنا متمرکز شود و قطعا نتیجهبخش هم خواهد بود. اکنون که انتخابات ریاستجمهوری آغاز شده و با همه انتقادها به رفتار شورای نگهبان امکان یک رقابت نابرابر به وجود آمده است، بازهم عدهای خصوصا سبکباران ساحلها در آن سوی مرزها برای مردم نسخه تحریم میپیچند و از گشایش راه اصلاح و تغییرات معقول و تدریجی و کم شدن فشار بر مردم عصبانی شده، اتفاقا بر تخریب نماینده پاکدست و دانشمند اصلاحطلبان متمرکز شدهاند! انقلاب و تغییرات بنیادین سیاسی اساسا اگر شدنی باشد مطلوب نیست. ملت ما طی کمتر از یک قرن 2 انقلاب بزرگ کرده است و برای آنها هزینههای سنگین و بعضا بیشمار داده است، مگر یک ملت چندبار باید انقلاب کند تا دیگر نخواهد که یک شبه همه مشکلات خود را حل کند؟ در هر دو انقلاب مشروطه و انقلاب سال 57 مردم ایران بهترین روشها و گزینههای موجود را انتخاب کردند و انصافا از دل و جان برای هر دو انقلاب مایه گذاشتند، ولی هر انقلابی تازه اگر براساس مبانی و تئوریهای درست و ظرفیتها و سرمایههای عمیق جامعه شکل بگیرد، اقتضائات و مشکلات سهمگین خود را دارد، اغلب انقلابها پس از پیروزی با جنگ روبهرو میشوند، سالها طول میکشد تا نظام جدید استقرار پیدا کند و تازه از هرج و مرج و بیقانونی و بعضا تاراج آشکار و نهان منابع ملی جلوگیری بهعمل آورد، اساسا انقلاب یک جراحی پرخطر است و به عنوان آخرین راه برگزیده میشود و امکان از دست رفتن کیان کشور را هم در بر دارد. در همان انقلاب سال 57 بنیانگذار جمهوری اسلامی ابتدا و به صراحت بنا را بر نصیحت حکومت گذاشت و همه دلسوزان کشور هم تا جایی که امکان داشت، تلاش کردند تا شاه را از خطاهای بزرگ خود برحذر دارند ولی جواب این بود که هر کس نمیپسندد از ایران برود! انقلاب فقط از روی ناچاری است چون دیدیم که با وجود اجماع بیسابقه بر رهبری آیتالله خمینی از سوی همه گروهها و احزاب و خصوصا اقتدای اکثریت قاطع ملت به او، پس از پیروزی نیروهای گریز از مرکز فعال شدند و همانا اگر کاریزما و قاطعیت رهبری وقت نبود چه بسا استانهایی از کشور جدا میشدند و ایران تمامیت ارضی خود را از دست میداد. در باب مطلوب نبودن تغییرات بنیادین سیاسی سخن بسیار است که در این مختصر نمیگنجد و خدا نیاورد روزی را که شدت مشکلات و عیوب و خطاها مردم را به جراحی بزرگ وا دارد. اما در شرایط کنونی برخلاف تبلیغات دستوری چند شبکه ماهوارهای با تحلیلگران سطحینگر و مرفه نشسته در ناز و نعمت تغییرات سریع و اساسی و خشونتآمیز شدنی نیست. شدنی نیست به خاطر اینکه تاکنون تودههای بزرگ میلیونی مردم تمایلی به آن نشان ندادهاند. شدنی نیست به خاطر اینکه نظام از قدرت بالایی برخوردار است و افراد هسته اصلی قدرت خود زمانی در این سوی ماجرا بوده همه رموز و پیچها و راههای انقلاب و ضد آن را بلدند. شدنی نیست چون همان افراد هسته قدرت از زندانها و شکنجهگاههای رژیم گذشته آمده و همچنین فرزندان جنگند و چون درباریان مرفه شاه به توپ و تشری میدان را خالی نمیکنند. شدنی نیست چون در همین نظام مرحوم آقای رییسی به عنوان نماینده حاکمیت 15 میلیون رای کسب کرد و هر نظامی با عددی بسیار پایینتر از این به راحتی به راه خود ادامه میدهد.
حالا فرض کنیم معجزهوار تغییرات بزرگ و سریعی صورت گرفت، چه کسی میخواهد حکومت کند؟ چه کسی میخواهد انتخابات برگزار کند؟ با کدام نیروی مسلح نظم امور برقرار میشود؟ آیا یک ملت میتواند حتی در حد اشاره به دورهمی چند نفر اعتنا کند که یکی فقط در حد یک مجری تلویزیون است، دیگری علنا تجزیهطلب است، سومی یک دندانپزشک غیرسیاسی است که خانواده خود را در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی از دست داده است، چهارمی یک مانکن است و پنجمی شازدهای است که قدرت مانور سیاسیاش در این حد است که از سوی نتانیاهو در آبدارخانهای مورد دیدار قرار میگیرد... و جالب اینکه همین جمع ضعیف به سرعت از هم میپاشد و اعضا دشمن خونی یکدیگر میشوند! میتوان دهها دلیل قاطع دیگر هم آورد و کتابی مستند براساس واقعیتها نوشت که براندازی نه شدنی است و نه مطلوب و بهترین و پاکترین و اساسیترین و نتیجهبخشترین و کمهزینهترین راه تغییرات در کشور و توسعه همهجانبه آن اصلاحات آرام و مسالمتآمیز است و اگر مویی از دموکراسی باقی مانده باشد عقلانیت حکم میکند که به آن تمسک کنیم و کشور خویش را از خطرهای گوناگون نجات دهیم و راه توسعه پایدار و بدون بازگشت را با همه سختیهایش بپیماییم. تایید آقای پزشکیان نشان داد که راه اصلاحات معقول و منطقی با همه فراز و فرودش همچنان باز است و اگر روزی بسته شود بازهم میکوشیم و صبر آگاهانه به خرج میدهیم که بازش کنیم. روشن است که دلسوزان و نخبگان کشور با علم به همه کاستیها و تجربیات تاریخی و رنجهای مردم است که در کوران مشکلات و موانع و مقاومتها در برابر اصلاح امور نگاه به درون دارند و سعادت و رفاه مردم و بسط عدالت را در بطن جامعه جستوجو میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید