انتظامی و جلیلی در مقابل هم؛ سکانسی که به اندازه چند سینمایی حرف برای گفتن دارد!
عصر ایران نوشت: خدا می داند که جلیلی چگونه در آن مذاکرات جمله سازی می کرده و مترجم بخت برگشته اش چگونه حرف های او را می فهمیده و چگونه ترجمه می کرده است.
آنچه در گفت و گوی تلویزیونی که بین حسن انتظامی و سعید جلیلی درباره حجاب و گشت ارشاد شکل گرفت، فقط بخشی از یک برنامه انتخاباتی نبود؛ بلکه رمزگشایی تصویری و علنی از معمایی بود که سال ۱۳۹۲، علی اکبر ولایتی در صدد توضیح آن بود.
به گزارش عصر ایران، در مناظره های انتخاباتی سال ۱۳۹۲ ، ولایتی که یکی از کاندیداها بود- صریح ترین جملات را خطاب به جلیلی گفت و او را متهم کرد که با میز مذاکرات هسته ای را با کلاس فلسفه و خطابه اشتباه گرفته و گفت و گوها را به شکست کشانده و موجب تحریم های بیشتر علیه ایران شده است.
در آن مناظره تاریخی، ولایتی خطاب به جلیلی گفت: "دیپلماسی این نیست که در مقابل کشورهای دیگر خطابه بخوانیم...هنر دیپلماسی بیانیه صادر کردن و خواندن بیانیه پشت میز مذاکره نیست...دیپلماسی کلاس فلسفه نیست، آنچه مردم میبینند این است که شما چند سال است مسوول پرونده ی هستهای هستید، یک قدم هم پیش نرفتهایم، تحریم ها بیشتر شده و هر روز فشارش بر روی مردم میآید."
هر چند برای سال های طولانی مردم اجمالا می دانستند که جلیلی در مذاکرات هسته ای به جای گفت و گوهای حرفه ای خطابه می خواند و فلسفه می گوید ولی مصداقی از آن را جلوی دیدگان شان ندیده بودند تا این که حسین انتظامی، روی آنتن تلویزیون از جلیلی پرسید:
اگر یک رستوران به دلیل بی حجابی پلمب شود و صاحب رستوران ضرر کند و مردم با هم درگیر شوند یا یک خودرو به همین دلیل توقیف شود راه حل شما برای این مسئله چیست؟
سوال کاملاً ساده، ملموس، قابل فهم و مصداقی است ولی ببینید جلیلی چه جوابی داد:
"اگر عمق راهبردی را درک نکنیم، بعد سطحش را هم درک نمی کنیم. نمی توانیم بدانیم این الان چه معنایی با آن دارد."
همان طور که ما هم متوجه نشدیم که چه گفت و این جمله بندی نامفهوم چه ربطی به سوال حسین انتظامی داشت، خود سوال کننده هم متوجه نشد و پرسید: "خب! تا آن عمق راهبردی درک شود چه اتفاقی می افتد؟"
جواب جلیلی را که عینا از روی فیلم گفت و گو پیاده شده، بخوانید:
"اگر عمق راهبردی را درک کنیم ، آن موقع وقتی ما می گوییم موضوع زن، یک موضوع اصلی می شود اما نه در مساله هایی که این گونه تعریف می شود!"
و سپس این گونه توضیح می دهد که ما انوع زنان از دانشمند و خانه دار و بدسرپست و غیره داریم و باید قانون رعایت شود.
خدا رفتگان حسین انتظامی را بیامرزد که با این سوال به موقع و هوشندانه اش، گویی مذاکرات هسته ای جلیلی را تصویرسازی کرد و حالا ما می توانیم درک کنیم که در آن مذاکرات که نتیجه شان تصویب ۶ قطعنامه تحریمی علیه ایران بود، چه گذشته است!
وقتی جلیلی در برابر یک سوال ساده یک هموطن خود، این گونه از پرسش فاصله می گیرد و می کوشد با کلمات قلمبه و سلمبه و در عین حال نامفهوم و نامربوط جوری جمله سازی کند که کسی نفهمد که چه گفت و هر نوع برداشتی هم از آن آزاد باشد، کاملاً مشخص است که در برابر نمایندگان کشورهای ۱+۵ چگونه حرف می زده و آنها را به سمت تحریم ایران سوق می داده است.
خدا می داند که جلیلی چگونه در آن مذاکرات جمله سازی می کرده و مترجم بخت برگشته اش چگونه حرف های او را می فهمیده و چگونه ترجمه می کرده است.
تلخ است ولی واقعیت دارد که سرنوشت یک ملت در ۸ سال به دست کسی داده شده بود که مذاکره سیاسی را با جلمه بندی های فلسفه گونه بیهوده اشتباه گرفته بود و نتیجه اش هم شد تحریم پشت تحریم آن هم نه توسط آمریکای ترامپ که توسط شورای امنیت که برای تمام کشورهای جهان لازم الاجرا بود.
و تنها خدا می داند که بر اثر تحریم ها، چه تعداد بیمار جان خود را از دست دادند و چه تعداد در تصادفات خودروهای بی کیفیت و چند نفر بر اثر آلودگی هوای ناشی از بنزین غیر استاندارد؟ و چندین خانواده از هم فروپاشیدند و چقدر کار و کسب از بین رفتند؟
چرا؟ چون کسی که قرار بود از طرف ملت ایران مذاکره کند و مشکل کشور را بگشاید از این کشور به آن کشور می رفت و به جای بده بستان سیاسی برای کشورش، برای کاترین اشتون و خاویر سولانا و سرگئی لاوروف و دیگران خطابه می خواند و جمله سازی می کرد و تنها دستاوردش از هر مذاکره، توافق بر سر این بود که دور بعدی مذاکرات در کدام کشور برگزار شود!
حسین انتظامی، مدتی رئیس سازمان سینمایی کشور بود و بی هیچ تردیدی می توان گفت سکانسی که او در گفت و گو با جلیلی ساخت، به اندازه چندین فیلم سینمایی، حرف برای گفتن داشت.
دیدگاه تان را بنویسید