کد خبر: 663871
|
۱۴۰۳/۰۳/۲۹ ۰۸:۲۵:۰۷
| |

جعفر حق‌پناه، کارشناس مسائل خاورمیانه تحلیل کرد:

عواملی که ممکن است احیای روابط ایران و اقلیم کردستان را به چالش بکشد

حکومت اقلیم کردستان با وجود تمام مولفه‌هایی که در مقام کارکرد دولت از آن یاد کردیم همیشه در معادلات منطقه‌ای به مثابه یک متغیر وابسته عمل کرده است، یعنی در معادلات استراتژیک غالبا نقش‌پذیر بوده است که از سوی دیگران تعریف شده است که در عین حال یک نقش‌آفرینی تاکتیکی نیز به گونه‌ای بسیار مهم در اکثر مقاطع ایفا کرده و می‌توان گفت نقش‌آفرینی آن بی‌بدیل و حذف‌ناپذیر بوده است.

عواملی که ممکن است احیای روابط ایران و اقلیم کردستان را به چالش بکشد
کد خبر: 663871
|
۱۴۰۳/۰۳/۲۹ ۰۸:۲۵:۰۷

حدیث روشنی- روابط میان جمهوری اسلامی ایران و گروه‌های کُرد حاکم بر شمال عراق دارای سابقه‌ای به اندازه انقلاب اسلامی ایران است، چرا‌که از همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی دیدار اعضای کادر رهبری موقت حزب دموکرات با شورای انقلاب منجر به دوستی و همکاری دو طرف شد. همین امر زمینه‌ساز شد تا در همان سپتامبر 1980 که ارتش بعثی به مرزهای ایران هجوم آورد، کردهای عراقی به عنوان یک متحد در کنار ایران قرار گرفتند و به جنگ با دشمن مشترک یعنی صدام دست زنند. در همین دوره حمایت‌های متقابل ایران نیز به نوبه خود منجر به احیای جنبش افول یافته کردهای عراقی در دهه 1980 شد. این روابط در دهه‌های 1990 و 2000 نیز همچنان ادامه یافته است و از فردای سقوط صدام و تاسیس حکومت اقلیم کردستان این تعاملات شکل رسمی‌تری به خود گرفته است. سفر رییس منطقه کردستان عراق به کشورمان پس از ۳ سال و رایزنی با مقامات ایران و دیدار او با رهبرمعظم انقلاب نویدبخش فصلی جدید از روابط این منطقه با ایران بود. «نیچروان ادریس مصطفی بارزانی» رییس اقلیم کردستان عراق در 18 اردیبهشت ماه سال جاری در راس هیاتی عالی‌رتبه و بعد از نزدیک به ۳ سال به ایران سفر کرد. بارزانی طی این سفر با مقامات عالی‌رتبه کشورمان در راس آنها رهبر انقلاب و شهید ابراهیم رییسی، رییس‌جمهور وقت و شهید امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه وقت کشورمان دیدار کرد. سفر بارزانی به تهران در شرایطی انجام شد که دو طرف پرونده‌های مهم «سیاسی-امنیتی» و «اقتصادی-تجاری» برای گفت‌وگو و رایزنی روی ‌میز داشتند. اجرای توافق امنیتی ایران و عراق درباره اخراج گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب از اقلیم کردستان عراق، یکی از مهم‌ترین پرونده‌های روی‌میز در تهران به‌شمار می‌رود. این سفر نشان داد تحولاتی جدی در منطقه اقلیم کردستان در حال وقوع است که نیاز به رایزنی اربیل و تهران دارد.

هنوز مدتی از سفر رییس اقلیم کردستان نگذشته بود که بر اثر بروز سانحه در بالگرد حامل رییس‌جمهوری و تیم همراه، سید ابراهیم رییسی و حسین امیرعبداللهیان به شهادت رسیدند. رییس اقلیم کردستان عراق که حدود دو هفته پیش از سانحه بالگرد رییس‌جمهوری به تهران سفر کرده و با رییس‌جمهور و وزیر خارجه ایران دیدار و رایزنی کرده بود برای شرکت در مراسم تشییع شهیدان سید ابراهیم رییسی و حسین امیرعبداللهیان به تهران سفر کرد و این حضور نشان داد که قدم اول برای تقویت همکاری‌ها میان تهران و اربیل برداشته شده است. سرانجام مدتی بعد «علی باقری» سرپرست وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در روز 25 خرداد ماه سال جاری در ادامه سفرهای منطقه‌ای که به عراق داشت به اربیل سفر کرد. علی باقری در این سفر با مقامات عالی‌رتبه اقلیم کردستان از جمله مسعود بارزانی، رییس حزب دموکرات کردستان عراق و مسرور بارزانی و همچنین نیچروان بارزانی دیدار کرد. باقری در کنفرانس خبری مشترک با مسرور بارزانی تاکید کرد: «ما بر تقویت روابط دوجانبه به‌ویژه در زمینه اقتصادی تاکید کردیم. ما به صورت جدی برای گسترش همکاری اقتصادی که به نفع ما و به نفع دوستان‌مان در عراق و به ویژه اقلیم کردستان باشد، تلاش می‌کنیم. ما درباره موانعی صحبت کردیم که مانع گسترش همکاری مشترک می‌شود. ما برای از بین بردن این موانع به صورت برادرانه و دوستانه تلاش خواهیم کرد.»

 

کارت‌های بازی ایران در اقلیم کردستان زیاد است

روزنامه اعتماد در رابطه با اهمیت سفر دیرهنگام مقامات تهران و اربیل و همکاری‌های ایران و کردستان عراق و افزایش مناسبات سیاسی-امنیتی و اقتصادی میان طرفین با جعفر حق‌پناه کارشناس مسائل خاورمیانه و استادیار دانشگاه تهران گفت‌وگو کرده است. حق‌پناه درباره جایگاه و نقش اقلیم کردستان در منطقه و تاثیرگذاری بر مناسبات میان همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه میان کشورهایی که در همسایگی ما واقع شدند، می گوید: «مساله کردها در منطقه به ویژه در خاورمیانه همواره ابزار موازنه‌سازی از سوی کنشگران منطقه‌ای و بین‌المللی تعریف شده است، یعنی آنچه تحت عنوان موازنه فراگیر از آن یاد می‌کنند این است که چگونه می‌شود یک پدیده‌ یا فاکتوری امنیت‌ساز یا مخل امنیت را به نفع خود و علیه دیگری به کار گرفته شود و مانع از آن شد که دیگران همان فاکتور و مولفه را به نفع خودشان و علیه دیگران به کارگیری کنند. موازنه‌سازی فراگیر از این طریق میان کنشگران منطقه اعمال می‌شود و مصداق آن را نیز در همه دهه‌ها از سال 1350 تا کنون شاهد بوده‌ایم.»

متن کامل این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

 

*تغییر رویکرد اقلیم کردستان در قبال ایران باتوجه به سفر اخیر مقامات دو کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در ابتدا باید به جایگاه حکومت اقلیم کردستان در بازی‌های ژئوپلیتیکی منطقه اشاره‌ای داشته باشیم. اساسا صرف‌نظر از مبحث حقوقی موضوع که حکومت اقلیم یک واحد درون سیستم فدرالی عراق به عنوان یک بازیگر فرودولتی تعریف می‌شود، توجه داشته باشیم که منهای این بحث حقوقی حکومت اقلیم کردستان از سال 2004 یعنی بعد از اعلام موجودیت در عراق فدراتیو سعی کرده است با وجود محدودیت‌های حقوقی که با آن رو به رو بوده یک جایگاهی تحت عنوان دولت پیدا کند. در اینجا بحث حقوقی و شناسایی مطرح نیست که به رسمیت شناخته می‌شود یا خیر، اما به لحاظ کارکردها قابل بحث است، یعنی هم از جانب اقلیم کردستان ظرفیت‌هایی ایجاد و به کار گرفته شده است و هم این ظرفیت‌ها به صورت دوفاکتو در بازی‌های قدرت توسط سایر کنشگران مورد توجه قرار گرفته است و بعضا شاهد هستیم که قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی نیز از این زاویه گوشه نگاهی به کردستان عراق دارند و مشاهده کردیم در بسیاری از ملاقات‌های رسمی از مقام رییس اقلیم کردستان در مقام رییس یک دولت میزبانی شده است و با پرچم اقلیم کردستان حتی در واشنگتن نیز حضور پیدا کردند. این مبنای کلی است که کنش سایر کشورها از‌جمله ایران و ترکیه و سایر قدرت‌های منطقه‌ای و همچنین روابط این قدرت‌ها با حکومت اقلیم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ یعنی تلاش برای اینکه این قاعده را مهار و محدود کنند یا اینکه به عنوان یک ظرفیت برای خودشان به کار بگیرند.

نکته دوم این است که حکومت اقلیم کردستان با وجود تمام مولفه‌هایی که در مقام کارکرد دولت از آن یاد کردیم همیشه در معادلات منطقه‌ای به مثابه یک متغیر وابسته عمل کرده است، یعنی در معادلات استراتژیک غالبا نقش‌پذیر بوده است که از سوی دیگران تعریف شده است که در عین حال یک نقش‌آفرینی تاکتیکی نیز به گونه‌ای بسیار مهم در اکثر مقاطع ایفا کرده و می‌توان گفت نقش‌آفرینی آن بی‌بدیل و حذف‌ناپذیر بوده است.

نکته سوم اینکه مساله کردها در منطقه به ویژه در خاورمیانه همواره ابزار موازنه‌سازی از سوی کنشگران منطقه‌ای و بین‌المللی تعریف شده است. یعنی آنچه که تحت عنوان موازنه فراگیر از آن یاد می‌کنند این است که چگونه می‌شود یک پدیده‌ یا فاکتوری امنیت‌ساز یا مخل امنیت را به نفع خود و علیه دیگری به کار گرفته شود و مانع از آن شد که دیگران همان فاکتور و مولفه را به نفع خودشان و علیه دیگران به کار گیرند. موازنه‌سازی فراگیر از این طریق میان کنشگران منطقه اعمال می‌شود و مصداق آن را نیز در همه دهه‌ها از سال 1350 تاکنون شاهد بوده‌ایم.

*توالی سفرهای مقامات ایران و اقلیم کردستان در بازه زمانی یک ماهه بعد ازمدتی طولانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا می‌توان به نتایج این سفرها و تحولاتی که بعد از انجام این دیدارها میان مقامات عالی‌رتبه طرفین صورت می‌گیرد خوش‌بین بود؟

سفرهای میان مقامات عالیرتبه میان کشورهای همسایه اصولا امری بدیهی است و باید پرتعداد نیز باشد. مثلا حجم سفرهای میان مقامات آلمان و فرانسه را ببینید، هم در قالب نشست‌های چندجانبه و هم دوجانبه. متاسفانه در منطقه ما این امر چندان شایع نیست. به همین دلیل دید و بازدیدهایی که مثلا میان مقامات عالی‌رتبه جمهوری اسلامی و اقلیم کردستان و حتی ترکیه با مقامات عراقی و اقلیم کردستان انجام می‌شود بسیار به چشم می‌آید به این دلیل که بعد از سال‌ها صورت می‌گیرد و این جای تاسف دارد. سیاست آقای اردوغان طی 13 سال گذشته در منطقه به‌شدت تهاجمی و تحت‌الشعاع رویکرد مداخله حداکثری در بحران‌های خاورمیانه بود که بیش از ظرفیت این کشور بود. کشوری که اقتصاد آن در منطقه حرفی برای گفتن داشت تا نهادهای نظامی و امنیتی، به همین دلیل به وقفه‌ها و مشکلات جدی برخورد کرد به گونه‌ای که 13 سال سفر آقای اردوغان را به تاخیر انداخت و البته الان به صرافت افتادند که به مسیر عادی سیاست سنتی ترکیه در خاورمیانه برگردند و ایشان هم به بغداد رفت و هم به اربیل. درمورد جمهوری اسلامی هم این نکته صادق است که اولویت‌های امنیتی باعث شده است که مسائل ایران با منطقه به گونه‌ای کاریکاتوریزه رقم بخورد، به خصوص نوعی امریکازدگی باعث می‌شود تمام مساله منطقه ما در عراق و اقلیم کردستان و سایر مناطق بیشتر تابع نقش‌آفرینی و مداخلات امریکا دیده شود و اصل موضوع و آن کشور و آن جامعه بعضا مغفول بماند. به‌همین خاطر سفر مقامات کردستان به ایران و بالعکس سفر مقامات ایران به اربیل با تاخیرات جدی مواجه شد. فکر می‌کنم بعد از حضور آقای ظریف در بزرگداشت مرحوم جلال طالبانی در سال 1396 و بعد از همه‌پرسی اقلیم کردستان که آن هم متغیر مهمی بود و نشان‌دهنده رویکردهای امنیتی ایران و ترکیه و همکاری‌های موردی قلمداد می شد به هرحال این سفرها به وقفه خورد و در سال‌های پیش قرار بر این بود که آقای مسعود بارزانی به ایران بیاید که محقق نشد و خوشبختانه هرچند با تاخیر اما این سفرها اخیرا صورت گرفت و متقابلا سفر سرپرست وزارت امور خارجه به اربیل صورت گرفت. جدای از این موضوع که این تفاهم‌نامه‌ها چقدر اجرایی می‌شوند، نفع این سفرها بسیار مهم است و اعتمادسازی میان مقامات و نهادهای سیاسی امنیتی و همین‌طور نخبگان و تاثیر روابط مردم با مردم وبه ویژه در حوزه فرهنگی اهمیت دارد. من خوشبین هستم و امیدوارم که در پرتو این سیاست همسایگی که ایران به تازگی نسبت بدان نگاه جدیدی پیدا کرده است که خیلی هم با تاخیر درحال پیگیری است ما شاهد اتفاقات بهتری میان ایران و کردستان عراق که یکی از شبیه‌ترین‌ها به ما در منطقه هستند، باشیم. در این رابطه ذکر این نکته اهمیت دارد که به موضوع همه‌پرسی مهمی که در کردستان برگزار شد، بپردازیم. همه‌پرسی که بعد از جنجال‌ها و ذهنیت‌سازی‌هایی‌هایی در مهر 1396 در کردستان عراق برگزار شد به نوعی درد تجزیه عراق و کردستان عراق را داشت و مساله‌ای بود که طبیعتا در باب عراق بیش از ایران و ترکیه از منظر امنیتی با اهمیت بود. در آن موضوع هم با همین رویکرد طبیعتا امنیتی شاهد همکاری‌های قابل توجهی میان ایران و ترکیه بودیم، البته ایران با انرژی و سرمایه‌گذاری بیشتری این پروژه‌ را که در ایران که اسراییلی تلقی می‌شد در اولویت تهدیدها قرار دارد، بالاخص آنکه تل‌آویو به عنوان تنها بازیگر حامی استقلال و تجزیه کردستان و عراق بود. ایران خیلی جدی‌تر وارد این ماجرا شد و هزینه بیشتری هم داد، اما ترک‌ها عملگرایانه وارد شدند و هزینه‌ها را بیشتر بر دوش ایران انداختند آنها اگرچه مخالف بودند اما مخالفت‌شان بیشتر تاکتیکی بود و در عمل سردی چندانی میان روابط اقلیم و آنکارا پدید نیامد، درحالی که در مورد ایران وضعیت به گونه ای دیگر بود. ایران با استفاده از نفوذ خود در بغداد کمک کرد تا دولت مرکزی بعد از سال‌ها مجددا حاکمیت خود را بر شهر استراتژیک و نفت‌خیز کرکوک اعمال کند و این وضعیت خیلی مهم و تعیین‌کننده بود و نشان می‌دهد نگاه ایران و ترکیه به مساله کُرد در عمل چگونه رقم می‌خورد.

*آیا این نقش موازنه‌ساز اقلیم کردستان باتوجه به روابط نزدیکی که با امریکا و اسراییل دارد، همکاری‌های تهران و اربیل را به چالش نمی‌کشد؟

اگر کارکرد موازنه‌سازی مساله کردها را مفروض درنظر بگیریم بازیگران و دولت‌های ذی‌نفع متناسب با ابزار قدرت نرم و سختی که دارند، می‌توانند در این مساله نقش‌آفرینی کنند، بدین منظور که فرآیندهای قدرت را به نفع خود و زیان رقبا تنظیم کنند، خواه این بازیگر امریکا باشد یا اسراییل یا ایران یا ترکیه و حتی دولت‌های عربی و سایرین. باید توجه داشته باشیم که در این بین دولتی مانند ایران به دلیل مجاورت جغرافیایی و مجاورت معنایی که با حوزه بزرگ کردی دارد کارت‌های بازی بیشتری دراختیار دارد، بنابراین این نقش‌آفرینی بی‌بدیل است. این به معنای آن نیست که ایران همواره بازیگر مسلط بوده و به تنهایی توانسته باشد قواعد بازی را تنظیم کند اما هیچ‌گاه نقش ایران هضم‌شدنی نبوده است و هیچ معادله‌ای در کردستان عراق و خود عراق و حتی پیرامون عراق بدون درنظر گرفتن کارکرد ایران اعم از کارکرد سلبی و احیانا و به خصوص کارکردهای ایجابی قابل تصور نبوده است، به ویژه از سال 2003 این رویکرد تقویت شد و بعد از خروج نیروهای امریکایی از عراق در سال 2009 که منطقه و عراق را با خلأ قدرت مواجه کرد، مضاعف شده است. من فکر می‌کنم که الان مساله فقط رقابت امریکا و اسراییل با ایران در موضوع کردی نیست. بازیگران پرشماری از کنشگران فروملی و غیردولتی گرفته تا قدرت‌های جهانی همگی به نوبه خود نقش‌آفرینی می‌کنند و منافع و جایگاه ایران نیز در این معادلات تعریف می‌شود. بخشی از این منافع و معادله جنب ثابت و پایداری دارد که حتی به نوع دولت حاکم در ایران هم برنمی‌گردد. نگاه ایران چه در زمان پهلوی و چه در زمان جمهوری اسلامی به مسائل قومی تا حد زیادی از اصول ثابتی پیروی می‌کرده است و برخی هم تحت‌تاثیر معادلات ژئوپلیتیک جهانی و تحولاتی که در نظم نیم‌بند یا ترتیبات امنیتی منطقه‌ای به وجود می‌آید دستخوش دگرگونی‌هایی می‌شود. به واسطه این موضوع روابط امریکا و اسراییل با اقلیم کردستان و همزمان رابطه کردها با ایران نیز ذیل این قواعد کلی قرار می‌گیرد.

*تحلیل شما از سفر اردوغان رییس‌جمهور ترکیه به عراق بعد از 13 سال و دیداری که ایشان با مقامات اقلیم کردستان و همزمان مقامات عراقی داشتند، با درنظر گرفتن شکل رابطه ترک‌ها با کردها و بعضا حملات ترکیه به گروه‌های پ.ک.ک چیست؟ همکاری‌های ایران و اقلیم کردستان چه تاثیری می‌تواند بر روابط ایران و ترکیه داشته باشد؟

بهتر است در رابطه با این موضوع ایران و ترکیه را در نگاه‌شان به کردها مقایسه کنیم. ترکیه دولتی را داراست که هویت و فرهنگ استراتژیک آنها برمبنای هویت ترکی تعریف شده است و دغدغه تجزیه نشدن و احساس نگرانی از مداخلات خارجی منجر به تجزیه دارند. به دلیل اقلیت پرشمار کردی که سال‌های پیش اساسا موجودیت و هویت آنها نادیده گرفته می‌شد و پذیرفته نمی‌شدند، حتی گشایش‌های اخیر بعد حزب عدالت و توسعه هم این نادیده‌گرفتن‌ها را کنار نزده است. ما شاهد منازعات و تکاپوی قدرت در مسائل هویتی در ترکیه هستیم. به هر حال ترکیه دارای جمعیت پرشماری که گفته می‌شود بین 16 تا 25 میلیون نفر جمعیت کردهای ترکیه هستند که منازعه طولانی‌مدتی را به ویژه از دهه 80 تا‌کنون با دولت مرکزی آنکارا داشته‌اند. بقایای این ستیزها همچنان وجود دارد و امنیت ترکیه را به سیاست خارجی این کشور و تحولاتش با قدرت‌های همسایه به ویژه سه کشور دارای جمعیت کرد یعنی ایران و عراق و سوریه پیوند زده است. برای ترکیه مساله کردی همچنان یک موضوع امنیتی است و بنابراین بخشی از سیاست خارجی این کشور در قبال همسایگان ذیل مساله کردها امنیتی می‌شود. اما درمورد ایران باید گفت که با وجود خوانش‌های افراط‌گرایانه پان کردی یا پان ایرانیستی که مناسبات حداقلی میان هویت ایرانی و هویت کردی بیان می‌کند، برداشت‌های واقع‌بینانه تاریخی مردمسالار به نوعی بیشترین پیوندها را تعریف کرده و این همانی‌ها میان هویت ایرانی و هویت کردی وجود دارد. اگرچه که به معنای یکسان‌انگاری کامل اینها نیست و هردو دارای وجوه تمایزبخشی در عرصه‌های مختلفی هستند اما به نوعی جزیی از یک حوزه تمدنی بزرگ که حوزه تمدن نوروز هستند، خوانده می‌شوند و منهای برخی تمایزات مذهبی و زبانی که متاسفانه طی این دهه‌های اخیر نیز به‌شدت سیاسی شده است و ترجمان هویتی هم پیدا کرده‌اند عملا فاصله هویتی معناداری وجود ندارد و در طول تاریخ نیز بیشتر پیوندهایی وجود داشته است که این برخلاف مناسبات کردها با همسایگان شمالی و جنوبی خودشان است یعنی ترکیه و عراق. این جدال و ستیز میان هویت ایرانی و کردی وجود نداشته است. البته این روایتی است که اتفاقا مدعیان زیادی هم دارد. اما همان‌طور که پیش از این گفتم همان گرایشات افراط‌گرایانه با قرائتی مذهبی یا با قرائت‌های ناسیونالیستی افراطی ممکن است که این ادعای من را رد کنند و روی وجوه تمایزبخش و فاصله‌انداز میان ملت‌ها تاکید کنند که این رویکردها بیشتر نخبه‌گرایانه هستند تا مردمی. البته که نمی‌توانیم این موضوع را نادیده بگیریم که با وجود همه این پیوندها تحت تاثیر فاکتورهایی که پیش از این متذکر شدم و همچنین مداخلات بین‌المللی بعضا نگاه ایران به مساله کرد امنیتی شده است البته نه در حد ترکیه اما در هر صورت نمی‌توان نادیده بگیریم که این نگاه امنیتی در ایران هم وجود دارد و همچنان در میان نگاه برخی جناح‌های حاکمیتی و حتی برخی نخبگان هنوز هم این نگاه وجود دارد و مایه افتراقات و سوءبرداشت‌ها و دردسرهایی نیز شده است، اما به گمان من این رویکرد با وجود اینکه خیلی پرهیاهو است و جلوه‌های عملی نیز پیدا می‌کند اما اصالتی ندارد و عملا سیاست هویتی ایران نمی‌تواند باشد و این موضوع سیاست هویتی در جامعه ایرانی هم نیست و درنهایت این رویکرد امنیتی در ایران باعث شده که نه تنها سیاست خارجی ایران در مناسبات با ترکیه و عراق و احیانا سوریه و حتی سایر قدرت‌های ذی‌نفع در مساله کردها تحت تاثیر این معادله امنیتی قرار بگیرد، بلکه حتی در قبال هموطنان کرد ما که حداقل نیمی از آنها اهل سنت هستند این روال را طی کند و باعث شود تفاوت مذهبی بر تمامی عناصر پیونددهنده رجحان پیدا کند. ما همچنان می‌بینیم که بعضی نخبگان هنوز هم در آن ذهنیت امنیتی شده اوایل انقلاب به‌سر می‌برند و این موضوع نه تنها مناسبات دولت مرکزی با نواحی پیرامونی بلکه حتی فرآیندهای توسعه را تحت‌الشعاع قرار داده و به شکل ناموزونی توسعه در این مناطق را نیز تحت‌تاثیر قرار داده که فورا نیاز به ترمیم و تعدیل دارد. بنابراین به نظر می‌رسد این تفاوت‌ها و تشابهات میان ایران و ترکیه وجود دارد اما اگر بخواهیم به‌طور ویژه در موضوع کردستان عراق درنظر بگیرم فکر می‌کنم بهتر است از همان دهه 1370 شمسی آغاز کنیم یعنی زمانی‌که به صورت دوفاکتو وغیررسمی یک حکومت اقلیم کردستان داشته‌ایم، هرچند که موجودیت قانونی نداشت اما عملا در دهه آخر حکومت صدام حکومت اقلیم کردستان وجود داشت و این ناحیه عملا جدا از دولت مرکزی در بغداد بود و تحت سیطره دو حزب عمده دموکرات و اتحادیه میهنی به رهبری جلال طالبانی و مسعود بارزانی اداره می‌شد. این وضعیت شروع روابط همکاری توام با رقابت میان ایران و ترکیه در حوزه مسائل کردی بود. در آن مقطع اجلاس سه‌جانبه میان دولت‌های ترکیه و سوریه و ایران در همین موضوع شاهد بودیم که با تاکید بر حفظ یکپارچگی سرزمین عراق تعریف می‌شد به این دلیل که ذیل همان مساله امنیتی منافع مشترکی میان این سه کشور تعریف می‌شد. البته که همچنان رقابت‌هایی به ویژه میان ایران و ترکیه وجود داشت به هر حال از لحاظ جغرافیایی پیوند بیشتر میان ترکیه و منطقه تحت کنترل حزب دموکرات در استان‌های دهوک و اربیل و از طرفی میان ایران و منطقه تحت کنترل اتحادیه میهنی در استان سلیمانیه و حلبچه را داشتیم. این شرایط بعد از اشغال عراق توسط امریکا و شکل‌گیری قانون اساسی جدید در عراق و استقرار نظام فدراتیو به گونه‌ای دیگر پیش رفت یعنی به نوعی رقابت‌ها و همکاری‌ها میان ایران و ترکیه رنگ و بوی دیگری گرفت. همان‌طور که گفتم مساله کردی همچنان ابزار موازنه‌بخشی در شاخه کلی عراق بود این معنا که همچنان کردها وزن بیشتری در بغداد پیدا کردند که به هرحال جمعیت اکثریت شیعه و گروه‌های شیعی متمایل به ایران در آنجا نقش‌آفرینی داشتند و کردها در آنجا کارت بازی بسیار موثری پیدا کردند. در این دوره همچنان روند سابق مبنی بر ارتباط بیشتر ترکیه با منطقه تحت کنترل حزب دموکرات و متقابلا ایران با اتحادیه میهنی را شاهد بودیم. با این تفاوت که در این مقطع علاوه بر معادلات عراق جدید، مسائل اقتصادی نیز رنگ و بوی دیگری گرفت و اهمیت بیشتری پیدا کرد ازجمله مساله بازسازی عراق و همچنین صادرات منابع سرشار نفت و گاز. ترکیه هم در این مقطع به دلیل مزیت اقتصادی بیشتری که داشت، توانست به تدریج هم در اقلیم کردستان و هم در عراق بازارهای بزرگی پیدا کند و تا‌حدودی ایران به لحاظ اقتصادی در جایگاه پایین‌تری قرار گرفت، هم در اقلیم کردستان و هم در عراق. اما در مسائل امنیتی ایران همچنان در هر دو حوزه سعی می‌کرد کارت‌های اصلی خود را داشته باشد. مساله حضور حزب کارگران کردستان یا پ.ک.ک در عراق نیز موضوعیت جدی پیدا کرد که در اینجا هم آمیزه‌ای از رقابت و همکاری میان ایران و ترکیه وجود داشت تا اینکه ما به سال‌های 2014 به بعد می‌رسیم و شکل‌گیری داعش که مساله کردی در سوریه نیز به شکلی جدی‌تری احیا شد و این همکاری جای خود را به رقابتی گرم در مساله کردها در سوریه داد که شاهد بودیم. در تمام این سال‌ها متغیر دیگری را هم داشتیم و آن مساله حضور امریکا و ذیل آن حضور اسراییل که در آن عرضه هم همچنان در مساله کردی حضور امریکا و اسراییل آمیزه‌ای از رقابت و همکاری میان ایران و ترکیه را رقم زده است.

*علاه ‌بر ابعاد سیاسی-امنیتی که در مناسبات میان ایران و اقلیم کردستان وجود دارد ابعاد اقتصادی نیز به مراتب دارای اهمیت بسزایی است. این مورد چگونه قابل ارزیابی خواهد بود؟

اقلیم کردستان یک بازار مناسب و بکری برای دو کشور همسایه یعنی ایران و ترکیه است. به این دلیل که عملا در سال‌های دهه 80 به این طرف روند توسعه در این مناطق تا حدود زیادی متوقف یا مختل شد و صرفا بعد از سال‌های 2004 به بعد بود که سرمایه‌گذاری‌ها در عرصه صنایع نفت و گاز و ساختمان‌سازی و جذب شرکت‌های چندملیتی آغاز شد و البته نتایج مهم و مثبتی نیز در این باره حاصل شد. اقلیم کردستان در تمام این سال‌ها منطقه‌ای باثبات و امن و نسبتا توسعه‌یافته‌تر از همه مناطق عراق بود و هم بیشتر در مرکز توجهات حزب دموکرات به رهبری بارزانی‌ها در اربیل بود و البته کردها پشتوانه‌هایی نیز در بغداد داشتند. علی‌رغم تمام اختلافات و تنش‌هایی که بر سر صادرات منابع نفت و گاز اقلیم به ترکیه وجود داشت بیشتر حکومت اقلیم منتفع می‌شد تا همین اواخر که بنابر رای محاکم بین‌المللی این مناقشه به نفع دولت بغداد پایان یافت اما همچنان با آن سهم 17درصدی از درآمدها و همین‌طور منابع انرژی که در این منطقه و توجهاتی که در جذب سرمایه‌های خارجی شده است همچنان اقلیم کردستان و به خصوص منطقه اربیل بسیار پیش‌تر از سایر مناطق به‌شمار می‌آید. این به این معناست که ترکیه مزیت‌های بیشتری دارد به این دلیل که مجاورت جغرافیایی دارد، شما نمی‌توانید روند و حجم مبادلات تجاری که از مسیر گمرک ابراهیم خلیل از منطقه دهوک با ترکیه انجام می‌شود را با مبادی بازارچه‌ها و گمرکاتی که میان ایران و ترکیه وجود دارد و تحت کنترل اتحادیه میهنی است مقایسه کنید. تعداد شرکت‌های پرشمار ترکیه‌ای به‌ویژه در حوزه ساختمان‌سازی، صنایع جنبی و خدماتی، هتل‌سازی و راهسازی، واقعا قابل مقایسه با هیچ کشوری نیست. البته ایران در منطقه سلیمانیه دست بالا را دارد و در همه عرصه‌ها توانسته کارکرد داشته باشد اما بیشتر در عرصه‌های خدماتی بوده است و همچنان ابعاد زیرساختی را تکمیل نکرده و به این دلیل من فکر می‌کنم با وجود مزیت‌های نسبی که ایران در عرصه گردشگری و توریسم و خدمت درمانی و صدور خدمات فنی مهندسی و خدمات آموزشی و... که دارد عملا بسیاری از این مزیت‌ها به صورت بالقوه باقی مانده است و نتوانستیم مانند ترکیه این‌ مزیت‌ها را بالفعل کنیم. هم‌اکنون حجم مناسبات تجاری ترکیه و اقلیم کردستان سه برابر ایران است. تعداد شرکت‌های ترکیه‌ای و قراردادهای مهمی که منعقد کرده‌اند بسیار بیشتر است و این امر ناشی از آن است که بخش خصوصی در ترکیه بسیار پویا و زنده و مورد حمایت دولتی است و به این جهت موفق‌تر بودند. در ایران این روندها بیشتر در مسیر دولتی قرار دارد و صرفا باید با حمایت و رانت دولتی و نهادهای حاکمیتی محقق شوند و این محدودیت‌زا است و حساسیت‌زا هم می‌تواند باشد و این موضوع در‌خصوص عراق هم قابل تعمیم است و فقط کردستان عراق نیست و می‌توان این قاعده کلی را به حضور و مناسبات اقتصادی تهران و آنکارا با اربیل و بغداد تعمیم دهیم.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها