سکینهسادات پاد دستیار ویژه رئیس جمهوری در پیگیری حقوق و آزادیهای اجتماعی:
بعدم از توییتم درباره حجاب، به آقای رئیسی گفته بودند تهتغاری دولت تان را جمع کنید!/ به ظاهر حزب اللهیها بسیار اذیتم کردند و حتی فحشهایی به من دادند
در درون و بیرون دولت دوستانی من را تهدیدهای خیلی خطرناکی میکردند
دستیار ویژه رئیس جمهوری در پیگیری حقوق و آزادی های اجتماعی گفت: از داخل دولت تماس داشتند. خب من تا الان نمیگفتم، بنای من هم بر این بود که برای مردم کار کنم. نمیخواستم حاشیهسازی ایجاد شود. خود آقای رئیس جمهور را بعضیها خیلی تحت فشار قرار میدادند و حتی ایشان یک تعبیری به من گفتند، گفتند آقای فلانی به من زنگ زده و گفته تهتغاری دولتتان را جمع کنید! این ماجرا برمی گردد به آن آن توئیت من در مورد حجاب.
سکینه سادات پاد دستیار رئیس جمهوری در پیگیری حقوق و آزادی های اجتماعی در دولت سیزدهم، حساب رئیس جمهوری شهید را از اعضای دولت خاصه آنها که در نهاد ریاست جمهوری بوده اند جدا می کند و با تاکید بر حمایت ها و همراهی های ابراهیم رئیسی، می گوید؛«به رئیسی گفته بودند ته تغاری دولت تان را جمع کنید» «پاد را عزل کنید»، «فرد با تجربه را به جای هندوانه سربسته ای به نام پاد بگذارید» و ..
از زنگ زدن ها بعد از هر توئیت حرف زد، از زندگی کردن در یک اتاق خانم معلم در یک سال و اندی حضورش در دولت، از شائبه دخالت جمیله علم الهدی در صدور حکم انتصابش و البته از دیدارهایش با خانواده کشته شدگان اعتراضات ۱۴۰۱.
نقد صریحی به برخوردهای سلبی با مقوله حجاب دارد و معتقد است؛«کرامت زنان رعایت نمیشود و اختلاف نظر من هم با دوستان این بود.»
سکینه سادات پاد از تهدید شدن ها و فحش شنیدن ها بخاطر مواضعش نیز روایت کرد، از حوزه علمیه و وزارت ارشاد انتقاد کرد و البته از علاقه اش برای بازگشت به شغل وکالت گفت.
به گزارش خبرآنلاین بخش هایی از گفت و گوی پاد را در ادامه می خوانید:
- از این حیث، در پاسخ به سوال شما می گویم بله مشی فکری من با کلیت آنچه که دولت سیزدهم و بعضی از همکاران در دولت سیزدهم داشتند و میگفتند، متفاوت بود ولی این تفاوت نگاه با شخص آقای رئیس جمهور نبود و اگر در جاهایی فشارهایی به ایشان وارد می شد و باعث میشد با من وارد گفتگو شوند، نوع گفتگوی ایشان از جنس مخالفت یا مغایرت با نگاه من نبود.
- به هیچ وجه. مستحضر هستید که آقای رئیسی تولیت آستان قدس رضوی بودند. بنده هم مشهدی هستم و در مشهد زندگی میکردم و تقریباً یک وکیل شناخته شده در مشهد بودم که فراتر از شهر خودم مشهد، کنشگریهای حقوق بشری داشتم و در عرصه حقوق شهروندی در سطح داخلی و بینالمللی فعالیت داشتم.
- در آن مقطعی که آقای رئیس جمهور شهید تولیت آستان قدس بودند چون روش و رویکردشان مراجعه به متخصصان و کارشناسان بود، تعداد زیادی از حقوقدانان و کارشناسان متخصص در حوزههای مختلف، از جمله بنده را دعوت کردند و به جلساتی که در آستان برگزار می شد، می رفتیم و بیشتر در بحث حقوق زائر، بحث ضمّ خانواده و ... مشورتهایی در کنار سایر همکاران و افراد کارشناس و متخصص حقوقی، به ایشان می دادیم.
- در واقع در آن دوران در خدمت زیرمجموعه آستان مثل مدیریت زن و خانواده آستان بودم، بعدا ایشان در سال ۹۶ در عرصه انتخابات شرکت کردند، در آن مقطع هم بنده فقط در خراسان فعالیت کردم، مثل هر شهروند دیگری، هم برای مشارکت و هم اینکه ایشان را من در آن مقطع یک فرد اصلح میدانستم و مسئول ستاد حقوقدانان و جوانان ایشان در سال ۹۶ بودم.
- خانم علم الهدی در ابتدای دولت سیزدهم خودشان به بنده این موضوع را گفتند که حضرت آقا نهی کرده بود که خانواده آقای رئیس جمهور مداخلهای در کارهای آقای رئیس جمهور داشته باشند. من از زبان ایشان میگویم که گفتند بنده مداخلهای نکردم و نمیکنم.
- بعد از آن ایشان با حکم حضرت آقا ریاست قوه قضاییه را به دست گرفتند. در زمان قوه قضاییه چند کار خیلی مهم انجام دادند و چند سند خیلی مهم در زمان مدیریت آقای رئیسی تولید شد. یکی بحث سند تحول قوه قضاییه بود که از بنده هم در کنار سایر حقوقدانان نظر خواستند، به ویژه در حوزه محاکم خانواده و زنان و حقوق زنان که آنجا به هر حال فرصتی بود که نظراتم را مثل سایرین خدمتشان تقدیم میکردم.
- در بحث لایحه ارتقای امنیت زنان که دو سال در قوه قضاییه متوقف شده بود، آقای رئیسی در ابتدای مسئولیتشان در قوه قضاییه گفتند من این لاریحه را ظریف ۶ ماه به دولت میدهم که دولت آن را تقدیم مجلس کند و همین اتفاق افتاد و در همین فرجه ۶ ماههای که روی لایحه هم کار میکردند، باز بنده به عنوان یک فردی که حقوق خواندهام آنجا هم مشارکت داشتم و کمک کردم.
- اسناد دیگری مثل سند نحوه تعامل قوه با سمنها، انجمنها و موسسات مردم نهاد نیز بود که آنجا هم باز من در بحث حقوقیاش نظر دادم و کمک کردم ولی همه اینهایی که میگویم هیچ کدام بروز و ظهور بیرونی که بخواهد با نام و اسم من باشد و سبب شود کسی با اسم بنده آشنا شود، نبود. در واقع فعالیت در موضوعاتی کاملاً تخصصی و حقوقی بود.
- قطعاً این شائبه را که با سفارش خانم علم الهدی وارد دولت شدم را رد میکنم. من خانم دکتر علمالهدی را هم در زمانی که خود شهید رئیسی در آستان قدس بودند، هم بعد از آن، صرفاً به خاطر موضوعات حقوقی می دیدم و توسط ایشان به جلساتی دعوت میشدم.
- من هر توئیتی که میزدم قطعاً یک تماس بعدش داشتم. یک تماس که میگویم منظورم از اولین تماس است.
- به هر حال تعابیر مختلفی به کار میبرند؛ اینکه به آقای رئیسی می گفتند چه نسبتی با شما دارد؟ ایشان چه نسبتی با دولت دارد؟ یا من را منتسب به طیفهای سیاسی مختلف میکردند. حتی بدتر از اینها را بگویم، فحشهایی به من میدادند.
- من را از بیرون خیلی زیاد اذیت میکردند. دوستانی که به ظاهر خودشان را اسلامی، انقلابی و حزباللهی میدانستند، خیلی من را اذیتم کردند. دوستانی که من حتی معتقدم خیلیهایشان منظومه فکری خود مقام معظم رهبری را هم نمیشناسند و حتی یک بار نخواندهاند.
- یعنی نخوانده، خودشان را صاحب نظر میدانند در اینکه ولایت فقیه و اسلام را تفسیر کنند، اینها در واقع آسیبها و خطرات جدی ما در زمان حال حاضر و اکنون است.
- گفتم ما داریم مردم را، سرمایه اجتماعیمان را از دست میدهیم. ما حق نداریم. من نمیگویم بیقاعده حرف بزنیم، بلکه با قاعده! من احساس میکنم یک مورد از حرفهای من یا توئیت های من مغایر با قانون اساسی و شریعت اسلامی نبود.
- اما اینقدر مورد بیمهری قرار گرفتم، حتی در در درون و بیرون دولت دوستانی من را تهدیدهای خیلی خطرناکی میکردند، بیمهریهای زیادی به من شد در حالیکه من بر اساس قانون اساسی و اسلام حرف میزدم.
- شما نمیتوانید، آسانسور هم بگذارید به این سرعت نمی شود به نوک هرم برسید. ما به آن سمت و سو داریم میرویم و البته تا حدی هم رفتیم، واقعاً اتفاقات خوبی هم در مملکت ما افتاده ولی چه اتفاقی میافتد که ما در یک مقطعی دچار ستیزهجویی مردممان با همدیگر، مردممان با حاکمیت میشویم؟
- باید روی اینها درست فکر کنیم نه اینکه اولین و دمِ دستیترین راهکاری که به ذهنمان میرسد را عمل کنیم، به ضرر مردم جلو برویم و به مردم فشار بیاوریم.
- من نمیتوانم مشخصاً بگویم چه کسی در دولت به من فشار آورد ولی بیشترین فشاری که در دولت به من میآمد در درون نهاد ریاست جمهوری بود و بارها هم میشد، من بعضیها را غیرمستقیم به آقای رئیس جمهور میگفتم.
- اما دیگر آنقدر زیاد شده بود که برای من عادی شده بود و دیگر به آقای رئیس جمهور منتقل نمیکردم.
- شما نمیتوانید، آسانسور هم بگذارید به این سرعت نمی شود به نوک هرم برسید. ما به آن سمت و سو داریم میرویم و البته تا حدی هم رفتیم، واقعاً اتفاقات خوبی هم در مملکت ما افتاده ولی چه اتفاقی میافتد که ما در یک مقطعی دچار ستیزهجویی مردممان با همدیگر، مردممان با حاکمیت میشویم؟
- باید روی اینها درست فکر کنیم نه اینکه اولین و دمِ دستیترین راهکاری که به ذهنمان میرسد را عمل کنیم، به ضرر مردم جلو برویم و به مردم فشار بیاوریم.
- من نمیتوانم مشخصاً بگویم چه کسی در دولت به من فشار آورد ولی بیشترین فشاری که در دولت به من میآمد در درون نهاد ریاست جمهوری بود و بارها هم میشد، من بعضیها را غیرمستقیم به آقای رئیس جمهور میگفتم.
- اما دیگر آنقدر زیاد شده بود که برای من عادی شده بود و دیگر به آقای رئیس جمهور منتقل نمیکردم.
دیدگاه تان را بنویسید