کد خبر: 671150
|
۱۴۰۳/۰۵/۲۴ ۰۸:۲۵:۰۰
| |

محمدرضا تاجیک، فعال سیاسی اصلاح طلب:

در جامعه امروز ما مجاهدین یکشنبه که اساسا انقلاب و جنگ را درک نکردند اما قبای آن را فقط برای خود می‌بینند کم نیستند

محمدرضا تاجیک نوشت: در جامعه امروز ما، کم نیستند مجاهدین یکشنبه‌ای که اساسا انقلاب و جنگ را درک و تجربه نکرده‌اند، اما قبای انقلاب و جنگ را جز به قامت خویش نمی‌بینند و نمی‌پسندند و کم نیستند.

در جامعه امروز ما مجاهدین یکشنبه که اساسا انقلاب و جنگ را درک نکردند اما قبای آن را فقط برای خود می‌بینند کم نیستند
کد خبر: 671150
|
۱۴۰۳/۰۵/۲۴ ۰۸:۲۵:۰۰

«مجاهدین یکشنبه» عنوان یادداشت محمدرضا تاجیک برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: یک- بزرگی می‌گوید، لنین موج انقلاب 1917 را موجد و راهبر نبود، او تسخیر/مصادره‌کننده این موج بود. در ایرانِ امروز ما نیز، برخی اگرچه نه در ایجاد موج، بلکه در تسخیر و مصادره موج بسیار قاهر و ماهرند. این پیروان لنین، بر این نظرند که مهم نیست چه کسانی، با چه مرام و منشی، با چه انگیزه و انگیخته و هدفی، موجی برپا می‌کنند، مهم آن است که چه کسانی نقش و نگار و خط و خطوط خود را بر جبین آن حک می‌نمایند، مهم نیست که نقاشی مونالیزا را کدام هنرمند خلق کرده، مهم آن است که کدام بی‌هنر روی لبانش سبیلی می‌کشد و روی صورتش ریشی و مونالیزا را به صورت و سیرت خویش می‌آلاید و می‌آراید. اینان، معمولا کاتولیک‌تر از پاپ ظاهر می‌شوند و در فردای واقعه، واقعه‌نگاری می‌کنند، واقعه را از واقعیت تهی می‌کنند و بر در و دیوار تهی آن تمثال خویش می‌آویزند و در کتابت کتاب واقعه، می‌نویسند «چپ» و می‌خوانند «راست». اینان، با بهره‌ای آزادانه از بدیو، همان سوژه‌های وفادار پسارخدادی هستند که در ایجاد رخداد نقشی جز نقش تماشاگر منفعل و مخرب نداشته‌اند، اما در فردای رخداد، دفعتا از تماشاگر منفعل (یا تماشاگر-تماشاگر) به تماشاگر- بازیگر تبدیل می‌شوند و صحنه و سناریو و کارگردان و بازیگر و تماشاگر را تغییر می‌دهند تا جایی که تو گویی خطایی در نگاه و زبان و بیان و احساس پدیدآورندگان واقعه افتاده بوده است و زان‌جهت دچار کژنگریستن گردیده بودند و چشمان‌شان خانه خیال و عدم و «هست»ی که آنان می‌دیدند را نمی‌دیدند.  

از منظر دیگر، حکم اینان، همچون حکم آن کسانی است که اسمیت بر آنان «پوزش‌طلبان اسلامی» نام نهاده: همان کسانی که در خلوت آرام خویش خزیده بودند تا دیگرانی خلق امر نو کنند و آنان از خلوت خویش درآیند و بگویند: این، آنِ ماست، یا به تعبیر مولانا، «لاحول، این چه افزون گفتن است، از قدیم این کارها کار من (ما) است.» 

دو-در جامعه امروز ما، کم نیستند مجاهدین یکشنبه‌ای که اساسا انقلاب و جنگ را درک و تجربه نکرده‌اند، اما قبای انقلاب و جنگ را جز به قامت خویش نمی‌بینند و نمی‌پسندند و کم نیستند مجاهدین یکشنبه‌ای که چون نیم‌روز واقعه به پایان می‌رسد و گردها می‌خوابند و روز می‌رود و شب فرامی‌آید و از شب دو کوته پاس می‌گذرد، بانگ طبل‌های‌شان می‌رود تا هر سو که: شما خوابید، ما بیدار، خرم و آسوده‌تان خفتار. در تاریکی شب، به خود می‌جنبند و گرد انفعال و استیصال از شانه‌ها می‌افشانند و چشم می‌درانند و طرف سبیل می‌جنبانند و غضبان می‌گویند: ماییم آن گنه‌بخشا سعادت‌‌بخش شوکتمند، ماییم آن پیام‌آور روز شیرینی که با شمایان آشتی باشد.... اکنون، یکبار دیگر مجاهدین یکشنبه سوار بر رخش رویین خویش، هر سو گردباد بازنمایی برافراخته‌اند و بر هستی و حقیقت و واقعیت یک واقعه تاریخی چنگ زده‌اند تا آن را از پدیدآورندگانش کش روند و به صورتی دیگر بیارایند و به مردمان بفروشند. در این شرایط، اگر نتوان حجاب از چهره این مجاهدین یکشنبه برگرفت، تنها باید با اخوان ثالث هم‌آواز شد و گفت: 

ای شما به جای ما پیروز

این شکست و پیروزی به کامتان خوش باد

هر چه می‌خندید

هر چه می‌زنید، می‌بندید

هر چه می‌برید، می‌بارید

خوش به کامتان اما

نعش این عزیز ما را هم به خاک بسپارید.  

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها