کد خبر: 678625
|
۱۴۰۳/۰۷/۲۱ ۱۱:۰۷:۴۸
| |

نباید از نابودگران غزه خدایانی ساخت که گویی «کل یوم هو فی شان» هستند

ابوالفضل فاتح نوشت: نباید، از نابودگران غزه، خدایگانی بسازیم که گویی «کل یوم هو فی شان» هستند. اشغالگران آن‌قدر که از هراس‌افکنی و تزلزل در اراده‌ها سود می‌برند، چه بسا از اقدامات خود طرفی نمی‌بندند. آنها از انسجام ملت‌ها، عقب نشسته و از شکاف‌ها پیش می‌آیند؛ این نقطه فصل جریانات ملی و ضد ملی است.

نباید از نابودگران غزه خدایانی ساخت که گویی «کل یوم هو فی شان» هستند
کد خبر: 678625
|
۱۴۰۳/۰۷/۲۱ ۱۱:۰۷:۴۸

ابوالفضل فاتح در یادداشتی با عنوان «ضرورت مخالفت مدنی با احتمال تهاجم اسراییل به ایران» در روزنامه اعتماد نوشت: «جنگ اشغالگری» جنگی است که استقلال، هویت، ارزش‌ها و جغرافیای یک ملت را به تمامی هدف قرار می‌دهد. طبیعی است در برابر این جنگ‌ها، جنبش‌های ضد اشغالگری و جنگ استقلال، پای می‌گیرد. فهم آنچه در غزه می‌گذرد، بدون مطالعه جنبش‌های ضد اشغال میسر نخواهد بود.   تاریخ نشان می‌دهد این جنگ‌ها، به دلیل ماهیت مهاجم اشغالگران، بسیار خونبار و وحشتناک بوده‌اند. یک نمونه قدیمی اما آشنا، جنگ استعمارگران امریکا با بومی‌های آن سرزمین بود که جان میلیون‌ها انسان را ستاندند. نمونه معاصر این جنگ‌ها، تهاجم آلمان نازی به شوروی در جنگ جهانی دوم است. در این جنگ سرزمین و موجودیت سیاسی و جغرافیایی و هویتی شوروی مورد تهاجم قرار گرفت. در نتیجه مقاومت شوروی، نزدیک به 30 میلیون تن (۱۰ میلیون نظامی و 20 میلیون غیرنظامی) یعنی حدود ۱۵ درصد کل جمعیت شوروی آن روز جان باختند. اروپای غیرشوروی نیز نزدیک همین تعداد کشته داد. در جنگ ضد اشغالگری ویتنام شمالی حدود سه میلیون تن، طی دوران استعمار و جنگ‌های استقلال هند از بریتانیا حداقل حدود 30 میلیون تا حتی 100 میلیون هندی و در جنگ استقلال الجزایر از فرانسه حدود یک تا یک و نیم میلیون تن، در دو جنگ ضد اشغالگری افغانستان حدود 500 هزار تن و در تجاوز امریکا به عراق حدود 300 هزار تن کشته شدند و تجاوز عراق به میهن‌مان، به بهای جان بیش از 200 هزار هموطن تمام شد. امروز که از دور به این صحنه نگاه می‌کنیم، از دامنه شقاوت‌ها و خونریزی‌ها و نابودگری‌های مهاجمان بهت‌زده می‌شویم. اما تاریخ هرگز ملت‌هایی که برای دفاع از سرزمین و هویت و ارزش‌های خود ایستادند، سرزنش نمی‌کند و اگر چنین نبود، مستوجب سرزنش بودند. برای فهم آن فداکاری‌ها، باید از منظر مردمی که جان خود را نثار کردند، به داستان نگریست. اروپای جنگ جهانی اول و دوم، اروپای عقب‌مانده‌ای نبود. اروپای آن روز چه بسا از برخی کشورهای امروز منطقه ما، پیشرفته‌تر بود.  

آنها ملت‌هایی برخوردار از عقل و تدبیر و آینده‌نگری و درک منافع بودند، اما در برابر آلمان فاشیستی، چاره‌ای جز ایستادن نیافتند. جنگ، جنگ «بود» و «نبود» بود. استقامت و مقاومتی سربرافراشت که به بهای جان میلیون‌ها تن از مردم روسیه و اروپا تمام شد. اگر آن روز نمی‌ایستادند و به خانه‌ها و اموال و دارایی‌های‌شان دل می‌بستند یا به هیمنه آلمان نازی دل می‌باختند، همان می‌شد که آلمان‌ها می‌خواستند و چه بسا امروز از آن کشورها اثری نمی‌ماند و فاشیسم دامنگیر تمام جهان بود. اما آنها با نثار خون‌های‌شان نه تنها سرزمین‌ها و هویت‌شان را رهایی بخشیدند، بلکه «ایده نازیسم» را به مزبله تاریخ سپردند. بارها گفته شده که داستان فلسطین داستانی هفتاد ساله است و از هفتم اکتبر شروع نشده و انتظار می‌رود از منظر مردم فلسطین به آن نگریسته و تحلیل شود. جنگ، جنگ رهایی‌بخش و ضد اشغالگری است و باید نظیر جنگ استقلال الجزایر و هند و... و جنگ روس‌ها و اروپا علیه آلمان نازی به آن نگریسته شود. این جنگ‌ها عموما طولانی و پرهزینه‌اند. جنبش‌های ضداشغالگری، آسودگی را عدم خود می‌دانند و مهم‌ترین راهبردشان آن است که آرامش را از مهاجم باز ستانند تا نگذارند در سرزمین مادری ریشه بدوانند. آنها که رفتار مردم فلسطین را درک نمی‌کنند، ضروری است سری به تاریخ معاصر بزنند و بدانند که هیچ اشغالگری، با خیر مقدم نیامده و با بدرود، سرزمینی را ترک نکرده است. آنها بر موج‌های فریب و حمام‌های خون سوار شده تا به سرزمینی مسلط شده‌اند و تنها با جانفشانی‌های بسیار وادار به عقب‌نشینی شده‌اند. شهید بهشتی فرموده بود: «بهشت را به بها دهند نه به بهانه.» به عاریت عرض می‌کنم، استقلال را به بها دهند نه به بهانه!

ماحصل مقاومت یکساله؟

سالی که گذشت، در تراژدی انسانی غزه، جهانی عزادار شد. در قیامت غزه با هر قطره خونی بسیار گریستیم و با هر گلوله‌ای، جان دادیم و با هر بمبی آوار شدیم و از هر تریبونی فریاد زدیم. از سکوت و مماشات حکام عرب و حکمرانی ستمگر جهان به ستوه آمدیم. بسیاری می‌پرسند، ماحصل این مقاومت یکساله چه بوده است؟ بیداری؛ آری مردم فلسطین و لبنان خسارات بزرگی دیده‌اند، هزاران تن از مردم غیرنظامی به همراه کلیت هزار خانواده و رهبران مقاومت چون هنیه و سید حسن نصر‌الله به شهادت رسیدند و غزه و ضاحیه ویران شد. این همه جنایت بی‌مکافات نخواهد ماند. به‌علاوه، به تبع این مظلومیت، ماهیت بی‌رحم اشغالگران آشکارتر شد. اشغالگران خطایی راهبردی مرتکب شدند. آنها نمی‌دانند وقتی همه داشته‌های ملتی را ستاندند، دیگر دلیلی برای مماشات نمی‌ماند و آنگاه مقاومت فزونی خواهد یافت. از این رو است که می‌بینیم کمترین صدای مخالفتی از مردم رنج‌دیده غزه و شیعیان لبنان و مظلومان یمن شنیده نمی‌شود. از نظر سیاسی، موضوع به رسمیت شناختن حق حاکمیت فلسطین به عنوان یک حکومت به نظام حقوقی جهان بازگشت و حتی سه دولت اروپایی، فلسطین را ولو در سرزمین‌های بعد از ۱۹۴۸ به رسمیت شناختند. دادگاه بین‌المللی اسراییل را اشغالگر و رییس دولت آن را محکوم به نسل‌کشی کرد. دولت رژیم اسراییل در انزوای بی‌سابقه‌ای قرار گرفت به گونه‌ای که کمتر تمایلی در جهان برای دیدار و گفت‌وگو با رهبران آن وجود ندارد و در سازمان ملل نیز قطعنامه‌های مجمع عمومی علیه آنها با حداکثر آرا تصویب شد و کسی مایل به شنیدن آنها نبود.همچنین نقاب از استاندارد دوگانه غرب برداشته و در سطح منطقه «پیمان ابراهیم» با چالشی جدی مواجه شد.

همین روزها اردوغان عضو ناتو، اسراییل را یک سازمان تروریستی نام نهاد. در عرصه داخلی رژیم نیز شکاف‌های عمیقی شکل گرفت که بسیاری تداوم جنگ را برای سرپوش گذاشتن بر این شکاف‌ها می‌دانند. از نظر اقتصادی، اقتصاد اسراییل علاوه بر خسارت مستقیم، با یکی از بزرگ‌ترین تنزل‌ها در تاریخ این رژیم مواجه شد و چندین برابر خسارتی که به غزه و لبنان و فلسطین وارد کرد خود، با کاهش متوالی رتبه‌های اعتبار اقتصادی مواجه شد. موج مهاجرت نیز معکوس شد و در آخرین آمار ورودی فرودگاه بن گورین ۴۳ درصد کاهش یافته و یک‌چهارم ساکنان سرزمین‌های اشغالی در اندیشه ترک این سرزمین‌اند. مردم فلسطین و لبنان نیز خسارات بزرگی دیده‌اند، ضاحیه ویران و تمام زیرساخت‌ها و مظاهر زندگی شهری نابود شد. از نظر نظامی، مردم غزه و لبنان با ارتشی جنگیده‌اند که از «حمایت آهنین» امریکا با پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و آموزش‌ها و اطلاعات و فرماندهی برخوردار است. اسراییل بدون کمک امریکا، سرنوشتی دیگر می‌یافت. جز نابودگری و جنایت و ترور و ارعاب، سایر اهداف اعلام شده نظامی اسراییل، اعم از کوچاندن مردم غزه، آزادی گروگان‌ها، نابودی حماس و بازگرداندن ساکنان سرزمین‌های اشغالی شمالی همچنان بر زمین مانده است.

کسی به بمب ریختن بر سر سرزمین‌های بدون دفاع هوایی مدال نمی‌دهد. آری در گسترش بحران و نفوذ اطلاعاتی و قدرت ترور دست بالایی نشان داده‌اند و ضرباتی سهمگین همچون شهادت رهبران زده‌اند، اما این برای کسب پیروزی کفایت نمی‌کند. در حفاظت از آسمان سرزمین‌های اشغالی نیز از تکنولوژی بسیار پیشرفته و پرهزینه امریکایی برخوردارند. در این حال، آسیب‌پذیری‌های راهبردی غیرقابل کتمانی به ویژه در حمله موشکی ایران و حزب‌الله داشته‌اند. برای روشن شدن نتیجه تهاجم سنگین به جنوب لبنان که نام آن را «جنگ قیامت» گذاشته نیز باید شکیبا بود. اما تجربه نشان داده است، به‌رغم همه ضربات غافلگیرانه‌ای که به حزب‌الله وارد شده، اسراییل با مقاومت و چالش‌های بسیار جدی مواجه شده و خواهد شد و انتظار می‌رود حزب‌الله خود را بازیابی کند. اگر در غزه رساندن سلاح که بماند، بلکه بردن آب هم دشوار بود، اما در لبنان، سازمان رزمی به مراتب مسلح‌تر و پشت جبهه‌ای به مراتب قوی‌تر وجود دارد. آنچه اسراییل تاکنون در محدوده کوچک غزه انجام داده و گسیل بیش از صد هزار نیرو به جنوب لبنان و بمباران بی‌وقفه، به خیال‌شان کوه را نیز به لرزه در می‌آورد. آنها از غزه و لبنان تسلیم محض می‌خواهند و تلاش دارند حماس و حزب‌الله را تبدیل به حزبی فرعی و زیرزمینی کنند که دیگر نقش معنی‌داری در قدرت سیاسی و نظامی غزه و لبنان نداشته باشند. اما شواهد هم حاکی از تداوم حمایت پیوسته ایران و هم حاکی از مقاومتی حداکثری در برابر این تهاجم حداکثری به‌رغم ضربات است. برای فهم ارزش نظامی مقاومت در فلسطین و لبنان، لحظه‌ای تصور کنید اگر این امکانات نظامی و اقتصادی و حمایت‌های امریکا دراختیار گروه‌های مقاومت بود، اسراییل چند روز دوام می‌آورد؟

جهانی شدن فلسطین

از دستاوردهای مهم، جهانی شدن فلسطین بود. مقاومت بی‌نظیر مردم غزه و پایداری بر اهداف ضد اشغالگری و استقلال‌طلبانه با همراهی بزرگ‌ترین اعتراضات مدنی جهان و گسترده‌ترین جنبش دانشجویی بین‌المللی در تاریخ دانشگاه‌های جهان و اروپا و امریکا مواجه شد. حرکت رهایی‌بخش مردم فلسطین به لحاظ تکیه بر مطالبه مردمی و اهداف، در رده جنبش‌هایی با عقبه مدنی قرار می‌گیرد. جنبش غزه، جنبشی برای عدالت، برابری انسانی و مبارزه با آپارتاید و تبعیض نژادی است. از همین رو است که نگاه‌های بسیاری از جنبش‌های پیشرو جهان را به خود جلب کرده و آنها نیز رهایی فلسطین را تحقق شعارهای خود دانستند.

پرده‌برداری از حقیقت «ایده صهیونیسم»

صهیونیست‌ها خود را قومی برگزیده در سرزمینی برگزیده می‌دانند، اما مسیری را برگزیده‌اند که سرنوشتی تلخ برای آنها و بشریت به دنبال دارد. از تراژدی نسل‌کشی غزه تا انفجار پیجرها و بمباران هشتاد تنی ضاحیه، شقاوت ایدئولوژیکی را آشکار کردند که بیش از هر چیز «ایده صهیونیسم» را همچون «ایده فاشیسم» بی‌اعتبار ساخت و جامعه جهانی دریافت که حاکمیت غرب، گودزیلای نابودگر صهیونیسم را به صلح جهانی ترجیح می‌دهد. از دیدگاه آنها حقوق بشر یعنی «بشر سفید». این بی‌اعتباری، دستاورد کمی نبود.

جنگ بی‌پایان و افزایش هزینه اشغالگری

اسراییل، حق یک ملت را سرقت کرده است. حق استقلال و آزادی و سرزمین آنها را و خود تبدیل به ایالت پنجاه و یکم امریکا شده است. اشغالگری است که از خود استقلالی ندارد. اسراییل با هر هدفی در این منطقه کاشته شده باشد، اینک بخشی از برنامه دولت پنهان امریکاست. همچون تایوان در جوار چین و اوکراین در جوار روسیه که ملت مظلومش قربانی اهداف امریکا و اشغالگری روسیه شده‌اند. به نظر می‌رسد مثلث اسراییل، تایوان و اوکراین باید نقش‌آفرینی اصلی در حفظ توازن قدرت امریکا با ملت‌های مسلمان و کنترل چین و روسیه را ایفا کنند و صدور بحران و بی‌ثباتی شاخصه اصلی آنها خواهد بود. وضعیت جاری قابل تداوم نیست و بی‌تردید همچون یک کتاب یا یک فیلم سینمایی که با دیدن یک برگ یا صحنه‌اش نمی‌توان درباره سرنوشت و تمامی آن قضاوت کرد، دریافت بخش پایانی آن، سال‌ها به طول خواهد انجامید و بسته به بیداری و مقاومت ملت‌ها دارد. داستان فلسطین و جنگ استقلال فلسطین با توجه به شیوه و اهداف صهیونیسم جهانی نیز ولو با وقفه‌های کوتاه و بلندی مواجه شود، جنگ بی‌پایانی است که تا استقلال و حاکمیت عادلانه مورد توافق فلسطینیان و توازن در منطقه سال‌ها ادامه خواهد داشت، چراکه ذات اشغال و بی‌عدالتی، بی‌ثباتی است. آنچه روشن است هزینه اشغالگری برای اسراییل به شکل فزاینده‌ای چه در منطقه و چه در اروپا افزایش یافته است. در منطقه سنگ‌ها به موشک تبدیل شده و در اروپا بسیاری از جوانان از روایت رسمی به روایت واقعی روی آورده‌اند. بعید است آینده خوشایند صهیونیست‌ها پیش برود. با همه فراز و فرودها و تلخی‌ها، تاریخ سرنوشت تلخ اشغالگران را در برابر جنبش‌های ضداشغال نشان داده است.

ایران

اگر ملت‌های منطقه و کشورهای عربی-اسلامی هماهنگ می‌شدند، هزینه تحولات اخیر صرفا بر دوش ملت فلسطین و یمن و شیعیان لبنان و عراق یا مردم ایران باقی نمی‌ماند. چنان‌که عرض شد در مقابل تهاجم حداکثری و سودای نیل تا فرات، همدلی و عقلانیت حداکثری به همراه مقاومت حداکثری چاره‌ساز است. آنها خواب‌های شومی دیده‌اند که در نوشته «جردکوشنر» نیز آشکار بود و قمار اشغالگری خود را می‌خواهند به قمار جامعه جهانی صهیونیسم علیه موجودیت فلسطین، جنبش‌های مقاومت و حتی اگر بتوانند موجودیت لبنان و لطمات سنگین به ایران تبدیل کنند. تلاش نتانیاهو برای کشاندن پای لبنان و ایران به جنگ، بهره‌گیری حداکثری از فرصت ۲۵ روزه تا انتخابات امریکا و فرصت خطرناک دو ماهه پس از آن تا شکل‌گیری دولت جدید امریکا و امید بستن به حاتم‌بخشی ترامپ در صورت پیروزی او در انتخابات فشرده امریکا به همین منظور است. چنان‌که می‌دانیم در دو هفته اخیر فضای جنگی خاورمیانه، بر انتخابات امریکا اثر گذاشته و رقابت سانتی‌متری دو کاندیدا به میلی‌متری تبدیل شده و ترامپ به نزدیک‌ترین فاصله رسیده است.

گرچه در داستان اخیر، دموکرات‌ها هم با میدان دادن به نسل‌کشی و نظامی‌گری اسراییل، دست‌کمی از جمهوری‌خواهان نداشته‌اند و با این سیاست آب به آسیاب نتانیاهو ریخته و چه بسا با یأس مسلمانان از ایشان، بخت انتخاباتی خود را نیز به قمار بگذارند. این روزها سخن از تهاجم به ایران به بهانه پاسخ به حمله موشکی است و روند تحولات، احتمال آن را جدی نشان می‌دهد. آنها که از بیگانه دعوت می‌کنند، وطن و ملت را از یاد برده‌اند. بدانیم اسراییل به هیچ قانونی پایبند نیست و اگر کاری نمی‌کند یا نمی‌تواند یا از عوارض و واکنش آن بیم دارد. اسراییل اگر بتواند همه مرزهای اخلاق و انسانیت را درخواهد نوردید و برای او ایران و عراق و یمن و سوریه و لبنان و غزه و کرانه یکی است. آنها حتی اقدام به تهدید شخصیتی چون آیت‌الله العظمی سیستانی کرده‌اند. اسراییل رژیمی است که به همه همسایگان خود تجاوز کرده و بتواند کشورهای دورتر عربی را هم بی‌نصیب نخواهد گذاشت. باید نسبت به اهداف تهاجم و طرح‌های پنهان و آشکار آنان با توجه به تجربه لبنان، هوشیار بود و مدبرانه و با آمادگی کامل عمل کرد و فریب وعده‌های امریکا در کنترل اسراییل یا اختلاف امریکا و اسراییل را که در رسانه‌ها مطرح می‌شود، نخورد. آنها ممکن است ضربه‌ای بزنند و البته ضربه‌ای بخورند، گرچه ان‌شاء‌الله نهایتا عقب خواهند نشست.

آنچه هر ایرانی وطن‌دوست و هر نهاد مدنی در این مرحله می‌تواند به انجام برساند، مخالفت با این تهاجم است که ممکن است چرخه‌ای خطرناک و سرمایه‌سوز نیز دنبال داشته باشد به ویژه که تلاش نتانیاهو به کشاندن مستقیم پای امریکا به معرکه است. وظیفه حاکمیت دفاع مقتدرانه از میهن و تدبیر و ابتکار در عرصه بین‌الملل در موازنه میدان و موشک با دیپلماسی است تا مهاجم و حامیانش را به تأمل و ممانعت وادارد، اما نهادهای مدنی نیز وظیفه خود را دارند. به‌رغم انتقادهای داخلی از حاکمیت، باور کنیم هر کلمه و هر فریاد مدنی در دفاع از تمامیت و حریم میهن، آثار ماندگار خود را در نوع تصمیم و دامنه اقدام مهاجم به دنبال دارد، تو یکی نه ‌ای هزاری، تو چراغ خود برافروز. هر یک از ما در برابر هر سخن و تحلیلی مسوولیم. نباید، از نابودگران غزه، خدایگانی بسازیم که گویی «کل یوم هو فی شان» هستند. اشغالگران آن‌قدر که از هراس‌افکنی و تزلزل در اراده‌ها سود می‌برند، چه بسا از اقدامات خود طرفی نمی‌بندند. آنها از انسجام ملت‌ها، عقب نشسته و از شکاف‌ها پیش می‌آیند؛ این نقطه فصل جریانات ملی و ضد ملی است.

راهبرد بلندمدت نیز توسعه متوازن و قوی شدن در عرصه داخلی و بین‌المللی است. باید اهتمام تام و کمال به دستور الهی «و أعِدُّواْ لهُم ماستطعْتُم مِّن قُوهٍ»، ورزید؛ «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی، در نظام طبیعت، ضعیف پایمال است.» اما مفهوم «قوت» در دنیای جدید، تک بعدی نیست و عبارت از توانمند‌سازی واقعی از طریق اتکای حقیقی به تمامیت ملت، ارتباط متوازن با جهان و بهره‌مندی از آخرین سطوح علم و تکنولوژی و تدبیر و خلاقیت و تولید ثروت و فضیلت نه فقط در عرصه نظامی که در همه عرصه‌هاست. در این صورت، هیچ قدرتی نمی‌تواند چنین ملتی را مرعوب و متزلزل سازد، ان‌شاء‌الله. 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها