دانشگاه وقتی زنده است که پرسشگر باشد
مهدی شیرزاد نوشت: زنده بودن و پویایی دانشگاه با حضور سازنده دانشجو و استادان دانشگاهی معنا پیدا میکند. نه صرفا اینگونه که استاد و دانشجو، مانند کارمندان اداری در آن حضور داشته باشند. بلکه زمانی این پویایی عینیت مییابد که در دانشگاه تبادل نظر و تضارب آرا اتفاق افتاده و پرسشگری شکل بگیرد.
مهدی شیرزاد در یادداشتی با عنوان «دانشگاه باید ظرفیت حل مسائل را داشته باشد» در روزنامه اعتماد نوشت: زنده بودن و پویایی دانشگاه با حضور سازنده دانشجو و استادان دانشگاهی معنا پیدا میکند. نه صرفا اینگونه که استاد و دانشجو، مانند کارمندان اداری در آن حضور داشته باشند. بلکه زمانی این پویایی عینیت مییابد که در دانشگاه تبادل نظر و تضارب آرا اتفاق افتاده و پرسشگری شکل بگیرد، زمانی نهاد علم جایگاه حقیقی خود را پیدا کرده و به توسعه کشور کمک میکند که دانشجویان از استادان شیوه نقد کردن، استدلال کردن و علمی و کارشناسی برخورد کردن با رخدادهای کشور را بیاموزند، این نوع برخوردهای تخصصی و علمی است که دانشگاهها را زنده نگه میدارد. اگر دولتها حداقل آزادیها را در دانشگاهها به رسمیت نشناسند، دانشگاهها در خوشبینانهترین حالت، بدل به یک سازمان بروکراتیک میشوند که عدهای بدون روح، انرژی و انگیزه صرفا برای ادا کردن روزمرگیها در آن حضور پیدا میکنند.
بدون تردید خروجی یک چنین دانشگاهی هم به درد توسعه کشور نخواهد خورد. از این منظر فضای متفاوتی که در دولت دکتر پزشکیان در حوزه اندیشه و دانشگاه در مواجهه با دانشگاهیان ایجاد شده را باید به فال نیک گرفت و برای تعمیق و تثبیت آن تلاش کرد و کوشید. از این منظر، وظیفه وزارت علوم و وزارت بهداشت بسیار سنگینتر از سایر نهادها است. به این دلیل که این وزارتخانهها به سیاقی باید دانشگاهها را مدیریت کنند که دانشجویان فرصت طرح نظر، دیده شدن و پرسشگری از مسوولان را داشته باشند. دانشجو فرزند زمانه و جامعه خود و به یک معنا صادقترین نماینده برای بیان مطالبات جامعه است. دولتها باید این نعمت گرانبها را قدر دانسته و برای افزایش پویایی و سرزندگی آن تلاش کنند.
دانشگاه علیالقاعده باید ظرفیت حل مساله را داشته باشد. دانشگاهها در هر کشوری چنانچه توان پاسخگویی به نیازهای جامعه را نداشته باشند، تولیدات آنها پس از مدتی در کتابخانهها خاک خورده و کسی به آنها مراجعه نمیکند. دانشگاهی میتواند مفید باشد که از نزدیک درگیر مسائل جامعه باشد، مسائلی که در صنعت، جامعه، فرهنگ، مسائل شهری، سیاست، اقتصاد و کسب و کار و... وجود دارد، مسائلی هستند که دانشگاه باید به حل آنها ورود کند. دانشگاه مطلوب دانشگاهی است که پتانسیل و توان پاسخگویی به این معادلات را داشته باشد. اینکه دانشجو 4سال یا 8سال در دانشگاه درس بخواند و بعد زمانی که وارد جامعه یا بازار کار شود متوجه شود که آنچه خوانده به کارش نمیآید و باید از ابتدا متناسب با مقتضیات جامعه و بازار کار بیاموزد، نشاندهنده عدم رویکرد درست نهاد علم در جامعه یاد شده است. این روند همزمان و هزینههای بسیاری را از کارفرما میگیرد هم از سیستم که سالها سرمایهگذاری و هزینه کرده و هم از دانشجو که وقت بسیاری را صرف کرده است.
اینکه دانشجو با مساله کشور درگیر باشد مهم است. در علوم انسانی باید به اندازهای آزادی وجود داشته باشد که استاد از مسائل جامعه انتقاد کرده و مسائل امروز جامعه را روی میز تحلیلها بگذارد. اینکه تنها مثالهای ترجمهای مطرح شود دردی از جامعه دوا نمیکند. جامعه دانشگاهی که پاسخ به مسائل جامعه دهد، ظرفیت نظریهپردازی پیدا کرده و فکر تولید میکند. ظرفیت پیدا میکند که مواجهه فلسفی با امر واقع پیدا کند. به دلیل اینکه بخش عمده آموزشهای ما ترجمهای است، کمتر زمینهای پیش آمده که از دل جامعه نظریهای خلق شود. ایده و خلاقیتی در عرصههای گوناگون فلسفی، اجتماعی و... خلق شود. حتی در عرصه فن و تکنیک هم دانشگاهی که پویایی نظریهپردازی در آن وجود نداشته باشد، موفق نخواهد بود که در عرصههای سختافزاری و فنی و تکنیکی هم نوآوری و خلاقیت داشته باشد. در ایران پاسخگویی به مسائل جامعه هنوز جا نیفتاده است.
در صحبتهای رییسجمهور هم اشاره شده بود اگر قرار است، دانشگاه و بودجهای که صرف آموزش عالی و بهداشت و پزشکی میشود به کار جامعه بیاید، مهم است دانشجویی از دانشگاههایش فارغالتحصیل شود که توان پرداختن و مواجهه با مسائل جامعه در عرصههای صنعتی، پزشکی، کشاورزی، خدماتی و فناوریهای نو و... را داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید