کد خبر: 684033
|
۱۴۰۳/۰۸/۲۰ ۱۰:۵۴:۱۹
| |

نگاه ترامپ درباره توافق با ایران و پیمان ابراهیم بسیار خیال‌پردازانه است

حسین ربیعی نوشت: ترامپ درخصوص دو توافق یکی با ایران و دیگری پیمان ابراهیم که به ابزار تبلیغاتی او در انتخابات بدل شده بود، اظهاراتی بسیار خوش‌بینانه و خیال‌پردازانه را مطرح کرده است.

نگاه ترامپ درباره توافق با ایران و پیمان ابراهیم بسیار خیال‌پردازانه است
کد خبر: 684033
|
۱۴۰۳/۰۸/۲۰ ۱۰:۵۴:۱۹

حسین ربیعی در مطلبی برای روزنامه اعتماد نوشت: شرایط ژئوپلیتیکی خاورمیانه و مناقشاتی که در منطقه جریان داشت در دولت اول ترامپ متفاوت از امروز بود. از آن زمان تاکنون تقریبا چهار سال گذشته است. شرایط و شطرنج معادلات ژئوپلیتیکی منطقه دچار تحولات معناداری شده است. تصور می‌کنم بخشی از ادعاهایی که در کمپین انتخاباتی ترامپ طی دو، سه ماهه منتهی به کارزار ریاست‌جمهوری مطرح شده متاثر از فضای انتخابات در این کشور بوده است. البته که ممکن است بخشی از آن صرفا انتقادی بر سیاست‌های بایدن و همچنین با هدف جمع‌آوری رای مطرح شده باشد. به عبارتی دیگر فضای احساساتی دوران انتخابات با فضای عملیاتی بعد از آن متفاوت است.

مضاف بر آن حداقل دو ماه دیگر تا آغاز به کار رسمی دولت جدید و استقرار ترامپ در کاخ سفید زمان باقی مانده است. در این بازه زمانی باقی مانده نیز این احتمال وجود دارد که تنش‌ها میان تهران و تل‌آویو افزایش یافته و شاهد رویارویی احتمالی فراگیر باشیم. جمهوری‌خواهان به واسطه نزدیکی خود به شرکت‌های تسلیحاتی بخشی از هزینه‌های شان را از طریق این شرکت‌ها تامین می‌کنند. بنابراین بی‌میل نیستند که دور تازه‌ای از تنش‌ها را به راه انداخته و خود نیز مستقیما در آن حضور داشته باشند. از همین منظر می‌توان گفت که این جریان به دنبال تشدید درگیری‌ها ست تا بتواند این درآمدها را تامین کند. با این همه فارغ از مولفه‌هایی که در بالا بدان‌ها اشاره شد، نمی‌توان رویکرد‌های دونالد ترامپ که اتفاقا فردی غیرقابل پیش‌بینی نیز است را حداقل تا زمانی که رسما امور دولت را به دست می‌گیرد، پیش بینی کرد.

فارغ از مقوله‌هایی که در بالا بدان‌ها اشاره شد، تعامل شخصی ترامپ با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیری اسراییل و نیز همچنین با لحاظ کردن سیاست‌های خاورمیانه دولت اول نخست رییس‌جمهوری تازه ایالات‌متحده؛ بعید به نظر می‌رسد که بتواند ایده توافق با ایران را بعد از خروج از برجام پیگیری کند، چراکه شرایط در ایران نیز متاثر از تحولات و فعل و انفعال‌های منطقه است. از همین رو فارغ از ادعاهای ترامپ در باب دستیابی به توافقی سریع با ایران، بعید است چنین ایده‌ای به سرعت محقق شود، چراکه برقراری چنین توافقی منوط به تغییراتی در معادلات کنونی منطقه است که فعلا چشم‌انداز روشنی برایش متصور نیست. ترامپ حتی نمی‌تواند زمینه را برای گسترش طرح ابراهیم و فرآیند عادی‌سازی روابط اسراییل با سایر کشورهای عربی هموار کند، چراکه بعد از حمله هفتم اکتبر حماس و رویارویی‌های یکساله در غزه و لبنان، رهبران عرب تحت تاثیر افکار عمومی قرار دارند. لذا اعراب منطقه حداقل رهبران پادشاهی‌های خلیج‌فارس به آسانی نمی‌توانند مانند 2020 پیمان ابراهیم را یکی پس از دیگری منعقد کنند. بنابراین تصور می‌کنم ترامپ درخصوص دو توافق یکی با ایران و دیگری پیمان ابراهیم که به ابزار تبلیغاتی او در انتخابات بدل شده بود، اظهاراتی بسیار خوش‌بینانه و خیال‌پردازانه را مطرح کرده است. دستیابی به صلح در هردو مقوله با آن سرعتی که او مدعی شده به سادگی امکان‌پذیر نیست. خیلی بعید است که بتواند حداقل در یک یا دو سال اول دولت خود در این زمینه دستاوردی داشته باشد.

در صورت رویارویی تهران و تل‌آویو، ایالات‌متحده هرگز پشت اسراییل را به نفع تهران یا هر بازیگر دیگری خالی نخواهد کرد. از همین رو در صورت هرگونه رویارویی میان تهران و تل‌آویو، ایالات‌متحده فارغ از اینکه چه کسی در کاخ سفید باشد، کنار تل‌آویو قرار خواهد گرفت. این گزاره در چارچوب سیاست‌های کلی امریکا در راستای سیاست‌های خاورمیانه این کشور تعریف شده است. حال در این میان شاید بتوان به تلاش‌های احتمالی ایالات‌متحده جهت مهار سیاست‌های نتانیاهو و کاهش تنش‌ها در منطقه اشاره کرد؛ چنین فرضیه‌ای قابل قبول است، اما به معنای عدم حمایت از اسراییل در صورت رویارویی نیست.

در طول یک سال گذشته که فشارهای بیشتری از سوی امریکا بر تل‌آویو تحمیل شده گاها ضرب‌الاجل‌هایی نیز برای تل‌آویو تعیین می‌شد؛ اما شاهد بودیم که نتانیاهو به این فشارها و ضرب‌الاجل‌ها توجهی نداشته است. واشنگتن فارغ از اعتراضاتی که در دانشگاه‌های امریکا و در میان جامعه مسلمان این کشور به راه افتاد، نتوانست تل‌آویو را مهار کند، یعنی در این مسیر گامی برنداشت. از همین رو نمی توان با استناد به عدم تمایل ترامپ به جنگ‌طلبی به راحتی گفت که بازگشت او به معنای بازگشت صلح است، این گزاره محقق می‌شود مشروط برآنکه منافع اسراییل نیز اجرایی شود.

طی یک سال گذشته بارها درخصوص توافق آتش بس در غزه و لبنان مذاکراتی برگزار شده، اما به واسطه آنکه شروط اسراییل چون آزادی همه اسرا و خلع سلاح مقاومت مورد پذیرش قرار نگرفته، نتیجه‌ای نیز حاصل نشده است. ترامپ نیز احتمالا نمی‌تواند اسراییل را به پذیرش آتش بس وادار کند. بنابراین به اعتقاد من مساله آتش بس بیش از آنکه به ترامپ ارتباط داشته باشد به دستاوردهایی مرتبط است که تل‌آویو از یک پیمان صلح انتظار دارد. آن دستاوردها البته زیاده‌خواهانه است و بعید است که مقاومت تن به آنها بدهد.

رویکرد ترامپ در خصوص پادشاهی‌های عرب حاشیه خلیج فارس و بالاخص عربستان همان رویکردی خواهد بود که در 2017 دنبال می‌کرد. طی سفری که او به ریاض داشت بیش از 400 میلیارد دلار قرارداد نظامی امضا کرد که سود بسیاری برای امریکا داشت. اساسا ترامپ به این دلیل که به لحاظ شخصیتی تاجر مسلک است در تعاملات خود با بازیگران سود متقابل را به عنوان یکی از اصول اقتصاد و تجارت در اصل قرار می‌دهد. لذا از منظر او منطقه بازار خوبی برای کالاهای تسلیحاتی ایالات‌متحده خواهد بود. بنابراین همان رویکرد پیشین خود را پیگیری خواهد کرد ضمن اینکه تلاش می‌کند تا پادشاهی‌های خلیج‌فارس را به افزایش مناسبات تجاری ترغیب کند. از منظری دیگر باید گفت که حمایت ایالات‌متحده از اسراییل می‌تواند زمینه را برای تلاش‌های واشنگتن جهت گسترش ایده عادی‌سازی روابط با کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس هموار کند.

ترامپ با توجه به پیمان صلح ابراهیم که در دولت اول خود تلاش کرد و آنها را به امضا رساند و زمینه را برای عادی‌سازی روابط اسراییل و چند کشور عربی چون امارات، بحرین، سودان و مراکش هموار کرد احتمالا تمایل دارد از کشورهای منطقه پشتیبانی کند تا بتواند مسیری که پیش از این طراحی کرده بود را تا انتها پیش ببرد. چه بسا تمایل داشته باشد در دولت دوم خود نیز عربستان و کشورهای دیگر منطقه را به سمت عادی‌سازی تشویق و حتی در مراحل بعدی آن را عملیاتی کند. اما اینکه اعراب حاشیه خلیج فارس انتظار چه رویکردی را دارند من تصور می‌کنم که این کشورها از مدت‌ها قبل سیاستگذاری‌های خود را در راستای ورود به فضای منطقه و جهان انجام داده‌اند تا بتوانند در ابعاد اقتصادی و تجاری نقش‌آفرینی کنند. جز مساله اسراییل و اعراب و فلسطینیان که البته طی سال‌های اخیر به نظر می‌رسد این معضل از نگاه آنها کمرنگ‌تر شده انتظار می‌رود که در دولت دوم ترامپ این کشورها بتوانند بیش از پیش وارد بازار ایالات‌متحده شوند و سرمایه‌گذاران خارجی و بالاخص امریکایی را وارد منطقه کنند.پادشاهی‌های خلیج‌فارس احتمالا به دنبال شراکت و تجارت بیشتر با ایالات‌متحده هستند و طبیعتا انتظار دارند که ترامپ بتواند هم در ایالات متحده و نیز در سایر نقاط جهان مسیر ورود این کشور‌ها به تجارت جهانی را هموار کند.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها