ظریف: در حلقه اول تصمیمسازیهای پزشکیان نیستم / چند ایرانی خارج از کشور جاسوس بودهاند؛ آدرس غلط ندهیم
محمدجواد ظریف گفت: من در حلقه اول تصمیمسازیهای دکتر پزشکیان نیستم؛ هر چند جامعه و بسیاری از این افراد یک چنین توقعی دارند، اما بعد از شورای راهبری بنده تقریبا از همه تصمیمگیریها حذف شدم.
محمد جواد ظریف در جلسه دفتر سیاسی حزب اعتماد ملی سخنرانی کرده است.
به گزارش اعتماد، بخشهایی از اظهارات او را در ادامه میخوانید:
اگر آقای دکتر پزشکیان روز شنبه 16 تیر رای نمیآوردند، احتمالا به مجلس باز میگشتند. اما من قطعا نمیتوانستم به اتاقم در دانشگاه تهران بازگردم. چرا این حرف را میزنم؟ قبل از انتخابات پس از شهادت آقای رییسی قرار بود سخنران افتتاحیه کنفرانسی در دانشکده خودمان باشم که امسال پنجمین سال آن بود و 4 سال قبل این کنفرانس را شخصا افتتاح کرده بودم، امسال هم من سخنران افتتاحیه بودم اما مرا حذف و دکتر مقیمی، رییس سابق دانشگاه را دعوت کردند. این مسائل تازه قبل از انتخابات و زمانی بود که من در صدا و سیما رفتم و کت در آوردم و عرق ریختم. همه دوستان سختیها را تحمل کردند تا فرد خوبی مثل دکتر پزشکیان، رییسجمهور کشور شود و همگی به او افتخار می کنیم.
این حرفها را زدم تا به شما بگویم من در حلقه اول تصمیمسازیهای دکتر پزشکیان نیستم؛ هر چند جامعه و بسیاری از این افراد یک چنین توقعی دارند، اما بعد از شورای راهبری بنده تقریبا از همه تصمیمگیریها حذف شدم. بنده هم در نگرانیهایی که درخصوص انتصاب استانداران و... وجود دارد، شریکم. اما باید قبول کنیم نگرش رییسجمهور این گونه است. البته آقای دکتر پزشکیان قصد باج دادن به کسی را ندارد. خودشان هم اعلام کردهاند قصد دارند از هر فرد توانمندی استفاده کند. اگر فردی را توانمند بداند، برایش مهم نیست رییس ستاد قالیباف و حتی رییس ستاد سعید جلیلی باشد. الزاما نباید اصرار کنیم (که دکتر پزشکیان) نگاه ما را بپذیرند. مردم ایشان را انتخاب کردهاند نگاه ایشان این گونه است که باید به این کشور خدمت کنند. مبنای خدمت این است که با هم دعوا نکنیم. فردی پرسید که چرا اسم این دولت را دولت وفاق گذاشتهاید؟ (دکتر پزشکیان) گفتند به خاطر اینکه قشنگ نبود بگذاریم دولت «دعوا نکنیم!!!» مبنای ایشان این است که ما با کسی دعوا نداریم. نگرش ایشان است و به آن اعتقاد دارد. وظیفه ما کمک به رییسجمهور است تا این ایده به ثمر بنشیند.
من اساسا نه اصلاحطلب هستم و نه اصولگرا؛ بنابراین نمیدانم جناح مقابل، کدام جناح میشود! اما نمیدانم اقلیت اکثریتنما چقدر به این توافق اعتقاد دارند. برداشتم این است که اعتقادی ندارند. اما دکتر پزشکیان معتقد است با همین روش و دست فرمان میتوانند موفق شوند. ایشان در مسیر خودشان استوار هستند. ما هم با ایشان قرار گذاشتیم که کمک کنیم و هم از دکتر پزشکیان انتخاب بهتری نداریم. بنابراین توقعات ما باید با واقعیتها همخوان باشد. احزاب و تشکلهای مدنی اگر میخواهند پیشرفت کنند، به جای جمعهای رقابتی و محفلی باید جمعهای مبتنی بر پلتفرم شکل بدهند. احزاب باید چارچوب فکری داشته باشند نه چارچوب محفلی. احزاب ایران اصولا گروههای محفلی هستند و بر اساس رفاقتهای دیرینه تشکیل شدهاند. وقتی احزاب قویتر شوند میتوانند کادرسازی کنند و مبتنی بر یک نگرش اقدام کنند.
قصد دارم بحثی را مطرح کنم که به نظرم راه خروج از بحرانهای داخلی و خارجی کشور است. اول اینکه محور همه تصمیمسازیها باید ایران باشد. ایران از ابتدای قاجار تحقیر شده، مورد تهاجم قرار گرفته و همواره سرزمین و قلمرو از دست داده است. بنابراین نگاه ایران و ایرانی به همهچیز تهدیدمحور بوده است. این کشور همواره با هجمههای بیرونی مواجه بوده که به داخل نیز تسری پیدا کرده است. وقتی این دیدگاه تسری پیدا میکند و مسلط میشود همسایهها هم تهدید دیده میشوند، خانمهای کشور هم تهدید دیده میشوند. اینترنت تهدید دیده میشود و... اما «تهدید» را باید «محدود» کرد. این واقعیتهای تاریخی است که روانشناسی ایرانیان را شکل داده است.
از 1790 میلادی به بعد ابتدا قرارداد گلستان (جنگ اول ایران و روسیه) منعقد شده. سپس در جنگ دوم ایران و روسیه قرارداد ترکمانچای بسته شده است. بعد ماجرای از دست دادن هرات شکل گرفته است. در زمان رضاشاه اروندرود را از دست دادیم و از دست رفتن آرارات، از دست رفتن فیروزه و... از دست رفتن بحرین در زمان محمد رضاشاه هم ثبت شده است. اما این همه ماجرا نیست؛ در قرن بیستم تحقیر جنگ جهانی اول را داریم که ایران اشغال شد و مردم به قحطی مبتلا شدهاند. در جنگ جهانی دوم، هم دوباره ایران اشغال شد. اشغال آذربایجان هم در ادامه به وجود آمد. در واقع تا سال 1945 ایران طی 150 سال تهدید و تحقیر مداوم را از سر گذرانده است.
از سال 1945 که پهلوی دوم روی کار آمد تلاش کرد با وابستگی این تحقیر را جبران کند. ابتدا سیاست دوستونی جانسون باعث شد، ایران به یکی از دو ستون امنیتی منطقه بدل شود. سپس با خراب شدن وضعیت امریکا و دکترین نیکسون که تلاش میکند نیروی امریکایی در بیرون امریکا نجنگد این روند تغییر کرد. ما باید متوجه باشیم حضور خارجی همواره تهدید است، شاه از دکترین نیکسون استفاده کرد و نخستین پیروزی نظامی ایران را طی 180 سال در ظفار عمان شکل داد. در این پیروزی هم ایران به عنوان نیروی نیابتی و نه نیروی اصیل پیروز شد. این نیروی نیابتی همچنین در سال 1975 توانست قرارداد 1975 الجزایر را با عراق منعقد کند. این دوران تلاش ایران در بیرون آمدن از تحقیر تاریخی از طریق وابستگی است.
با انقلاب سال 57 ایران اما روند تازهای را آغاز کرد که در آن چند خاصیت نمایان شد. نخست اینکه ایران به بیرون وابستگی ندارد، دوم اینکه جمهوری اسلامی نخستین حکومتی است که طی 220 سال گذشته یک وجب از خاک ایران را از دست نداده است. حتی شاه هم بحرین را از دست داد اما جمهوری اسلامی نه. 8 سال از صدام در برابر یک انقلاب جوان حمایت شد اما ایران یک وجب خاکش را از دست نداد. پس از آن هم به دنیا فهماندیم که ایران لقمه راحتی نیست که هر قدرتی بتواند بخشی از ایران را بکند و ببرد. امریکا اگر با ما در بیفتد ما پهپاد آنها را میزنیم. شهید سلیمانی ما را بزند ما عینالاسد آنها را میزنیم. اسراییل اگر با ما در میافتد ما پاسخ میدهیم. اینها نکات مهمی است؛ در روایت ما ایران به موجودیتی بدل شده که بدون تکیه بر قدرت خارجی میتواند از استقلال و تمامیت ارضی خود پاسداری کند. دیگر نیاز نیست که فکر و ذکرمان حفظ امنیتمان باشد. حفظ امنیت ما یک دستاورد است. ایجاد این دستاورد بیش از همه مرهون مردم، نیروهای مسلح و امام (ره) و مقام معظم رهبری است.
البته حتما میشد این دستاورد با هزینههای کمتر شکل بگیرد اما نهایتا دستاورد ارزشمندی است. البته دستاوردهای دیگری هم به دست آوردهایم که متولیان باید درباره آن صحبت کنند. اما حالا که دلمشغولی ما امنیت نیست، باید به همان اظهاراتی توجه کنیم که دکتر پزشکیان در روزهای انتخابات مطرح کرد. اینکه ما از نگاه تهدیدمحور با توجه به همه تهدیدها میتوانیم نگاه فرصتمحور داشته باشیم؛ با جهان تعامل داشته باشیم. با اطمینان به نفس میتوانیم مذاکره کنیم. چون توانستهایم از امنیتمان بدون کمک خارجی دفاع کنیم. ما اعتماد به نفسی داریم که مردم خودمان را تهدید نمیگیریم. ایرانیان خارج از کشور را تهدید نمیگیریم. بنابراین لازم نیست قانون مشاغل حساس را تصویب کنیم. باید دید چند ایرانی خارجی از کشور جاسوس بودهاند؟ چند نفوذی در ایرانیان خارجی از کشور داشتهایم؟ آنقدر متوجه آدرسهای غلط شده بودیم که آدرسهای واقعی را فراموش کرده بودیم.
امروز نگاهمان به همسایگانمان، نهادهای بینالمللی، fatf و... نباید بر اساس تهدید باشد. همه این نگاهها که تهدیدمحور و ناشی از عدم اعتماد به نفسند. باید بپذیریم که دوران تهدید ما به سر آمده و میتوانیم به فرصتها نگاه کنیم. وقتی به همسایه با نگاه تهدید نگاه نشود یعنی مسوول روابط کشور بخش سیاسی و اقتصادی است.
دیدگاه تان را بنویسید