فرانکو نرو بازیگر سرشناس ایتالیایی:
فلینی به من میگفت زیادی خوشگلی!
فرانکو نرو بازیگر مطرح ایتالیایی که یکی از مهمان ویژه سیو ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر است این روزها در تهران حضور دارد. او در گفتوگویی درباره کارهایش با کوئنتین تارانتینو و رفاقتش با فلینی و همچنین همسرش ونسا ردگریو صحبت کرده است.
اعتمادآنلاین| «فرانکو نرو» بازیگر سرشناس ایتالیایی که در بیش از 200 فیلم سینمایی و تلویزیونی مقابل دوربین رفته، یکی از مهمان ویژه سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر است.
نرو در اواسط دهه 1960 با بازی در نقش اصلی وسترن اسپاگتی «جانگو» (سرجو کوربوچی) به شهرت رسید. او سالها بعد در «جانگوی از بند رسته» (2012، کوئنتین تارانتینو) که وامدار فیلمهای وسترن اسپاگتی است، نقشی کوتاه ایفا کرد.
نرو از جشنوارههای فیلم میلان، مسکو، ترانسیلوانیا و تائورمینا جایزه یک عمر دستاورد دریافت کرده است. در اولین روز سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر با این بازیگر کهنهکار گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
* شما به خاطر نقشهایی که در فیلمهای وسترن اسپاگتی بازی کردید در ایران شهرت دارید. یکی از مشهورترین و نخستین فیلمهای شما «جانگو» ساخته سرجو کوربوچی است. چگونه همکاری میان شما شکل گرفت؟
ماجرای همکاری ما بامزه بود. من همراه پائولو پتری، همسر الیو پتری که یکی از فیلمسازان مشهور ایتالیایی است، در ماشین بودم. الیو پتری یکی از محبوبترین فیلمسازان ایتالیایی من است. به پائولو گفتم یک فیلم وسترن به من پیشنهاد شده است، اما نمیتوانم در فیلمی وسترن بازی کنم چون من بازیگری جدی هستم. پائولو گفت چند نفر تو را میشناسند؟ گفتم: «هیچکس». او پاسخ داد: «پس برو در آن فیلم بازی کن.»
بعد اتفاق بامزهای افتاد. کارگردان و تهیهکننده سر انتخاب بازیگر اختلاف نظر داشتند. یکی از آنها بازیگری آمریکایی میخواست. جروبحث شد. قرار شد عکسهای بازیگران را پیش پخشکنندهای بزرگ ببرند و تصمیم با او باشد .در دوران فیلمبرداری روز اول فقط یک ساعت فیلمبرداری انجام شد، چون فیلمنامهای در کار نبود. بودجه خاصی هم نداشتیم. روز 23 دسامبر به خاطر تعطیلات کریسمس فیلمبرداری را تعطیل کردیم. قرار شد در این تعطیلات به خواسته تهیهکننده سکانس بندی کنیم. پس از تعطیلات توانستند یک شریک اسپانیایی پیدا کنند. رفتیم اسپانیا چند روز فیلمبرداری در آنجا انجام دادیم. همزمان در ایتالیا دکور دهکدهای برای «جانگو» داشت ساخته میشد. خلاصه کلام فیلم یک معجزه بود. و شاید یکی از مردمیترین فیلم دوران خودش در دنیا بود.
* کوئینتین تارانتینو فیلم «جانگوی از بند رسته» را متأثر از «جانگو»ی کوربوچی ساخت و شما نقش کوتاهی در فیلم ایفا کردید. چگونه همکاری میان شما و تارانتینو پیش آمد؟
داستانش خیلی طولانی است. در شهر اویدو اسپانیا مشغول فیلمبرداری فیلمی اسپانیایی بودیم. تهیهکنندهاش هاروی واینستین بود، تهیهکنندهای که امروز اسمش بر سر زبانهاست. پنهلوپه کروز در این فیلم اسپانیایی («گفتوگو با فرشتگان» ساخته نیک هم محصول 1998) نقش دخترم را ایفا کرد. یک روز واینستین به جشنواره سن سباستین رفت. در جشنواره به فیلمساز جوانی میگوید که با فرانکو نرو دارد فیلم میسازد. این فیلمساز جوان هیجانزده میشود و میگوید او بت من است. حتماً نرو را به من معرفی کن. او کوئنتین تارانتینو بود.
تارانتینو در سالهای بعدی در مصاحبههای مختلف بارها به من اشاره کرد. روزی به رم آمد تا با من ملاقات کند و گفت شهر را ترک نمیکند تا من را ببیند. بعد در رستوران خیلی معروفی در یکی از میدانهای مشهور شهر رم همدیگر را دیدیم. تا من را دید در آغوشم گرفت و از زندگی خود تعریف کرد. تارانتینو 14 ساله بود که در یک ویدیو کلوب کار میکرد و در آنجا هر روز فیلمهای من را میدید. بعد تمام فیلمهای من را که پخش جهانی نشده بود با جستجو پیدا کرده بود. واقعاً تمام فیلمهای من، دیالوگهای من و موسیقیهای فیلمها را در خاطر داشت.
* شما در «کاملات» (جاشوا لوگان) با ونسا ردگریو همکاری کردید که بعدها با او ازدواج کردید. تجربه همکاری با ردگریو چگونه بود؟
پاسخ این سؤال آسان نیست. او یکی از بزرگترین بازیگران دنیاست. پس همکاری با او سخت است. با وجودی که همکاری با ردگریو سخت است، اما همکاری با او لذتبخش هم هست، چون دائماً سر صحنه چیزی به نقش اضافه میکند. ما تقریباً در ده فیلم با یکدیگر همکاری کردیم و بازهم همکاری خواهیم کرد.
به این میماند که از مادری بپرسید کدام یک از فرزندانتان را بیشتر دوست دارد. او پاسخ میدهد تمام فرزندانم را. همه نقشها فرزندان من است. ممکن است یکی از نقشها کمی بهتر و دیگری کمی ضعیفتر باشد.
* آیا فیلمسازی ایتالیایی هست که دوست داشتید با او همکاری کنید و این شانس را هیچوقت پیدا نکردید؟
در میان فیلمسازان ایتالیایی دوست داشتم با «فدریکو فلینی» همکاری کنم. نه به خاطر اینکه فیلمساز خوبی بود، بلکه چون دوستان خوبی بودیم و همیشه با من شوخی میکرد که «تو چرا آنقدر خوشگلی. زیادی خوشگلی!»
منبع: فارس
دیدگاه تان را بنویسید