کد خبر: 232091
|
۱۳۹۷/۰۶/۲۱ ۱۳:۴۴:۰۰
| |

باد تبختر و تکبر از هر سو بر ما می‌وزد

در برابر همسایگان بلند پروازیم، اما با دیدن یک توریست غربی خودمان را می‌بازیم. در گذشته با آن همه کاستی‌ها، «میراث»، دغدغه هر شهروند و روستاوند ایرانی بود، تاریخ ملی کشور برای همه اهمیت داشت. آنهایی که زبان میراث فرهنگی را می‌فهمیدند به آن زیاد اهمیت می‌دادند. امروزه نه به میراث فرهنگی اهمیت داده می‌شود و نه به آنچه از میراث گذشتگان باقی مانده است توجهی صورت می‌گیرد.

باد تبختر و تکبر از هر سو بر ما می‌وزد
کد خبر: 232091
|
۱۳۹۷/۰۶/۲۱ ۱۳:۴۴:۰۰

اعتمادآنلاین| درازگاهی است که به تاریخ با عظمت و معماری و هنر با شکوه و بی‌بدیل سرزمین خود می‌بالیم و غرورمی‌ورزیم. در هر کاری و با هر گفتار احساس فضل و فخر می‌کنیم. همه توصیف‌هایمان به «برترین» ختم می‌شود. خودمان را با فرهنگ‌ترین، میراثمان را غنی‌ترین، آثارتاریخی را بی‌نظیرترین، رفتارمان با سایر ملت‌ها را مناسب‌ترین، نژادمان را نجیب‌ترین، تاریخ‌مان را کهن‌ترین، خود را پاک‌دست‌ترین و ... جهان می‌دانیم.

سال‌های سال است میراث ملت‌های دیگر را تحقیر می‌کنیم، داشته‌های تاریخی‌مان را به رخ همه می‌کشیم و داشته‌های دیگران را نادیده می‌گیریم. میراثمان را تکیه‌گاه بشریت می‌خوانیم اما احساسی نسبت به میراث ملتهای دیگر نداریم.

تبخترهای نابجا می‌رود که ما را بر زمین بکوبد. شایسته و سزاوار نیست میراث ملت‌ها را تحقیر و سروری‌مان را بر آن‌ها تحمیل کنیم. ما حتی عقب‌ماندگی‌هایمان را گردن دیگران می‌اندازیم. از فخر و فضل تاریخمان که می‌گویند لذت شیرینی بر جانمان می‌نشیند بی‌آنکه از تاریخ سرزمین خود، درک و شناخت درستی داشته باشیم. عظمت میراث فرهنگی‌مان را به رخ همه می‌کشیم. میراثمان را آیینه برترین آیین‌ها بر می‌شماریم که میراث دیگر ملت‌ها در آیینه این آیین‌ها گم شده است. خودمان را ریشه‌دار و دیگران را بی‌ریشه در تاریخ می‌خوانیم.

باور کرده‌ایم که نژاد برتر جهان هستیم. درمیان این همه نژاد، فقط خود را در خط فهم و دانایی، میراث و توانایی دیده‌ایم. فرسوده شدیم از بس شعار دادیم و گفتیم ما ریشه در میراث و فرهنگ کهن داریم درحالی که کوششی برای شناخت ریشه‌های این میراث به عمل نیاوردیم.

همه ملت‌ها با تنوع فرهنگ و آداب ریشه در میراث فرهنگی (کهن) خود دارند. انگار فقط نسبت ما با گذشته، نسبت زنده است. انگار فقط ما در تاریخ و میراثمان زندگی می‌کنیم و این سقف آسمان فقط بر روی ما گسترده است.

بس است شعار دادن، بس است تحقیر ملت‌ها و تحمیق فرهنگی جهانیان، همه ملت‌ها زیر سقف آسمان میراث، فرهنگ و تاریخ خود زندگی می‌کنند. آسمان میراث همه ملت‌ها آبی و آفتابی است. همان‌گونه که ما شخصیت‌ها و مکان‌ها و محوطه‌های تاریخی-مذهبی-فرهنگی و هنری داریم دیگر ملل هم از این نعمت‌ها کم و بیش برخوردارند.

عادت زشتی داریم، همین‌که برایمان از تخت جمشید و پاسارگاد، از کوروش و داریوش، از سعدی یا حافظ، از فردوسی یا جامی و... می‌گویند از غرور و نخوت، رگ‌های گردنمان متورم می‌شود. بال در می‌آوریم احساس بزرگی می‌کنیم اما برای داشت و بزرگداشت این بزرگی‌ها چه کرده‌ایم؟ این چه عادتی است که باید خودمان را باهوش‌ترین ملت دنیا بدانیم در صورتی که طبق تحقیقات صورت گرفته، ملت ما را باهوشتر از همه ملل دنیا نمی‌دانند. تحقیقات دانشمندان جهان نشان می‌دهد که در ردیف ملت‌های با هوش متوسط و زیرمتوسط رتبه‌بندی شده ایم. (ریچارد لین روانشناس و استاد 81 ساله دانشگاه اولستر بریتانیا در کتابی که در سال 2006 که بر روی تاثیر دو متغیر نژاد و هوش کار کرده است، در کتاب خود وضعیت ضریب هوشی مردم جهان را با توجه به نژاد بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که باهوش‌ترین مردم جهان با ضریب هوشی 105 و بالاتر مردم کشورهای شرق آسیا (چین، کره شمالی و جنوبی و ژاپن) و در رده میانی کشورهای اروپایی، روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز و حتی مغولستان هستند که متوسط ضریب هوشی آنها 90 تا 100 است و ایرانیان به همراه تمامی کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، هند، پاکستان و کشورهای آسیای جنوبی و نیز دو قاره آمریکای شمالی و جنوبی در رده میانی یعنی با ضریب هوشی 85 تا 90 قرار می گیرند.)

بد عادت کرده‌ایم، زرنگی را با باهوشی یکسان تلقی می‌کنیم. درباره ویژگی‌ها و تاریخ ملت‌های همسایه سخن می‌گوییم سعی می‌کنیم تاریخ آن‌ها را جعلی، بی‌مقدار و ملتشان را تحقیر کرده، آنها را فاقد تاریخ و تمدن، وحشی و ملخ‌خور و سوسمارخور پنداشته و از موضع خودبزرگ‌بینی، با کوچک شمردن آنها، نژاد خود را قطب عالم جهان هستی و مرکز ثقل دنیا می‌پنداریم.

امروزه همه ملت‌ها تلاش دارند هویت و تاریخشان را معنا ‌کنند. ما هم تاریخمان و رفتارمان را آنگونه که معنا (واقعی) کنیم. به جای آنکه بی‌جهت بر خود، بر تاریخ خود، بر میراث و .... ببالیم، بیاییم درباره آنها بیشتر بدانیم، مانع از تخریب شویم و خرابی‌ها را بسازیم، داشته‌های تاریخی-فرهنگی-هنری را حفظ کنیم. متاسفانه تا امروز نه میراث در خوری ساخته‌ایم و نه با میراث درخور گذشته‌مان، رفتار درخوری داشته‌ایم؛ در نتیجه بیشتر آنچه را که در این مسیر طولانی تاریخی از خدمات نیاکانمان داشتیم، از کم‌تدبیری همه کاشته‌ها را برداشتیم، همه توان نیروهای بازوانمان را به جای حفظ و صیانت، در راه تخریب مواریث کهن‌مان بکار گرفتیم. بسیاری از آدب و سنن، مواریث و هنرها و رفتارهای نیک گذشته و گذشتگان کمرنگ شده‌اند.

درحوزه و حریم میراث فرهنگی بسیاری از صنایع و هنرهای ظریف محو شدند. اگر تا همین گذشته نه چندان دور، میراث فرهنگی برای مردم دغدغه‌ای نبود که وجدانشان را به خود درگیر کند لااقل میراث فرهنگی، آرامشش بیش از امروز بود. اگر نجیب‌ترین و مهربان‌ترین مردم دنیا هستیم چرا تخریب آثار تاریخی سال به سال روند رو‌ به رشدی می‌یابند؟ چرا با حضور وندال‌ها هیچ بنا و اثر تاریخی آرامش ندارد؟ امروزه در مناطق مختلف روستاها، اتلال و محوطه‌های باستانی تخریب می‌شوند.

در هیچ جای دنیا دیده نشده است که نقش برجسته‌ای را با پتک منهدم سازند. برای تخریب محوطه‌های تاریخی از پیشرفته‌ترین بیل‌های مکانیکی استفاده کنند. محوطه‌ای تاریخی مانند بیشاپور به آتش کشیده شود. برای تخریب سنگ‌نبشته نام خلیج فارس در خارک با پتک و تیشه چه توضیحی داریم؟

رفتار مردمی که خود را در خط مقدم فهم و دانایی می‌دانند با آثار تاریخی‌شان را چگونه توجیه کنیم وقتی که با پتک و تیشه به جان آثار باستانی تنگه چوگان و بیشابور افتادند؛ تخریب نقش برجسته سنگی «قندیل» با تیراندازی تمرینی، تخریب نقش‌برجسته ساسانی ارزشمند «سرآب بهرام» با پتک، تخریب با پتک نقش برجسته «سرمشهد» و نقش «پریشو»، تخریب کاخ کوروش بزرگ در برازجان، تخریب نقش برجسته باغ‌ملک و گور دخمه «رودنو» خوزستان با مواد منفجره، نابودی تپه‌ باستانی 6000 ساله «گونسپان» ملایر با آبگیری سد کلان، و... همگی مواردی از این دست است.

خاک‌های تپه‌های تاریخی برای ساخت خانه‌ها و استفاده در باغ‌ها به کار برده می‌شوند. سنگ‌های تاریخی برخی بناها کنده شده و برای ساخت خانه‌ها در روستا استفاده می‌‌شوند. درحالی که در گذشته بومیان مناطق مختلف ایران در برابر زیاده‌خواهی‌های باستان‌شناسان بیگانه ایستادگی می‌کردند. سینه‌های شوش و چغازنبیل و... علی‌رغم مخالفت بومیان، با خیانت شاهان قاجار و وابستگان حکومتی‌‌ها از دفینه‌ها و گنجینه‌های تاریخی خالی شد.

دیولافوآها هزاران هزار اثر تاریخی شوش را با فریب مظفرالملک حاکم محلی و دست‌نشانده ظل‌السلطان قاجار بار کرجی کرده و از راه بغداد به فرانسه انتقال دادند اما نفرین‌های مادام دیولافوآها یادمان نرفته که گفت: ای شوش لعنت بر تو که برای بدست آوردن گنج‌هایت چه رنج‌ها که از دست مردمان تو نکشیدیم. اگر خیانت ظل‌السلطان و ظل‌السلطان‌ها نبود هیچگاه 327 صندوق ازگنجینه‌های تاریخی این سرزمین (شوش) در سال 1886 به وزن تقریبی 500 تن از راه بندر بوشهر رهسپار پاریس نمی‌شد. درگذشته فخرفروشی و فخرورزی نبود، عشق و ایمان و غیرت و تعهد به میراث، به آب و به خاک این سرزمین موج می‌زد، اگر حمایت‌های حاکمان گذشته از تجاوز بیگانگان به میراث این کشور نبود هیچ غارتگر و هیچ تاراجگر بیگانه‌ای در کسوت باستان‌شناس و غیر باستان‌شناس جرات نفوذ به ایران برای کند و کاو تپه‌های باستانی و دسترسی به گنج‌ها را پیدا نمی‌کرد.

متهم اصلی سرقت و تجاوز، تحقیر و تهدید میراث این سرزمین در همه ادوار، سلاطین و حکام نالایق، بستگان و وابستگان آنها بوده‌اند. متاسفانه علی‌رغم پایان عصر شاهان و حکامان خیانتکار و با توجه به تاکیدات مراجع عظام در حفظ هویت ملی و تاریخی، امروزه هم میراث فرهنگی برای همه دغدغه شده است. از تاریخ تنها یک تصور و تصویر کهنه در ذهن داریم به همین دلیل هر روز بخشی از بدنه تاریخ و میراث در گوشه و کنار این سرزمین پهناور فرو می‌ریزد.

بازارهای خرید و فروش در شهرهای مختلف راه انداخته‌اند. دست تطاول و تجاوز، تخریب و سرقت، دامان میراث فرهنگی را آلوده می‌‌سازد. وضعیت امروز نشان می‌دهد میراث و تاریخ سرزمین خود را خوب نشناخته‌ایم. پیام گذشتگان خود را در لابلای آثار باستانی گم کرده‌ایم. داشته‌هایمان از تاریخ، ناچیز و بی‌مقدار است.

درد ما این است که امروزه هم درباره میراث سترگ و غنی ایران باستانمان، کم می‌دانیم و کم می‌خوانیم. کم‌دانسته‌هایمان را زیاد جلوه می‌دهیم. بی‌سند سخن می‌گوییم و بی‌دلیل رفتار می‌کنیم.

در برابر همسایگان بلند پروازیم، اما با دیدن یک توریست غربی خودمان را می‌بازیم. در گذشته با آن همه کاستی‌ها، «میراث»، دغدغه هر شهروند و روستاوند ایرانی بود، تاریخ ملی کشور برای همه اهمیت داشت. آنهایی که زبان میراث فرهنگی را می‌فهمیدند به آن زیاد اهمیت می‌دادند. امروزه نه به میراث فرهنگی اهمیت داده می‌شود و نه به آنچه از میراث گذشتگان باقی مانده است توجهی صورت می‌گیرد.

خودمان را به لحاظ حجم آثار تاریخی و غنای میراث فرهنگی در میان همه ملت‌های دنیا یک استثنا می‌دانیم. تمدن‌های دیگر را فرودست و خود را فرادست می‌پنداریم درصورتی که همه ملت‌ها سهم قابل توجهی در رشد تمدن دارند. چرا باید خودمان را بی‌استدلال در راس تمدن‌های بشریت قرار دهیم؟ هیچ عالم و دانشمندی، هیچ انسان عاقل و با انصافی منکر خدمات ایرانیان به تمدن بشریت نیست اما بر مبنای کدام سند و مدرک می‌گوییم اگر تمدن ایران باستان نبود بشریت و تمدن بشریت درجا می‌زد یا به چالش کشیده می‌شد؟

نباید بیندیشیم همه صنایع، معماری‌ها و هنرها فقط و فقط حاصل تفکر ایرانیان باستان است و ملل دیگر هیچ نقشی در شکوفایی تمدن‌ها ندارند. همه تمدن‌ها مسیر بلند تاریخ را طی کرده و کم و بیش در سیر تکامل تاریخ و تمدن و میراث بشریت سهیم هستند. لااقل قدر سهم تلاش کم و بیش آنها را هم بدانیم، انصاف داشته باشیم؛ کوروش ، خشایار و داریوش را، تخت جمشید و پاسارگاد و ... را به اندازه و حد و حدودشان معرفی کنیم. چه ضرورتی دارد که به دروغ خودمان را برتر از همه تمدن‌های جهان بشناسانیم؟ بگذاریم دیگر ملل دنیا از میراث، تاریخ و هویت‌مان تعریف کنند. تاریخ و میراثمان را در گفتار ملل دیگر محک بزنیم، باور کنید همانگونه که میراثمان هویت و شناسنامه و سند بودن و پودمان ما است برای همه ملت‌ها در درون تمدنشان این نکته ظریف هم نهفته است.

مجبوریم دنیا را آنچنان که هست ببینیم. این اندیشه‌ها حتی رفتارمان را نیز آسیب‌پذیر کرده است. سالیان سال است که اخلاق و رفتار ما دستخوش تحولات ناخوشی شده است. حاصل این تغییرات و تحولات ناخوش، ویرانی و تخریب‌ها، تهدید و سرقت‌ها در حوزه میراث و باستان‌شناسی، مسدود بودن باب تلاش و سازندگی است؛ زیرا در طول این سالها، آنچه ما را مشغول به خود داشت حس ملی‌گرایی، خودبزرگ‌بینی نسبت به دیگر ملت‌ها و احساس غرور به تاریخ شاهان گذشته، حجم گسترده آثار و بناهای تاریخی و ... بود.

با گذشت زمان، آنچنان رفتارهای‌مان بد شد که بسیاری از این خلقیات، آیین مردمداری و میهمان‌نوازی، روح سازگاری و صبوری، محبت و مهربانی، دین‌داری و قدرت انطباق و ابتکار و میل به پیشرفت و ...که رمز ماندگاری نسل‌های ایرانی در طول تاریخ علیرغم فراز و نشیب‌های حوادث جاری بر این سرزمین بود کم‌رنگ‌‌تر شده‌اند.

اگر توانسته‌ایم هزاران سال در این پهنه اقلیمی، تمدن خود را حفظ کرده و پایدار بمانیم در کنار تمدن باشکوه و میراث فاخر، روح سازش با سایر ملت‌ها، خلاقیت و توان در سازندگی‌ها بوده است؛ توانی که دور از توان ما نیست.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها