کد خبر: 267127
|
۱۳۹۷/۱۱/۱۳ ۱۳:۳۹:۰۰
| |

/جشنواره فجر/ نگاهی به فیلم «درخونگاه» ساخته سیاوش اسعدی؛

فیلمی درباره بازنده‌ها که خودش هم بازی را باخت

«درخونگاه» ویرانی خانواده‌ای را نشان می‌دهد که همگی بازنده‌اند. یکی بازنده ازدواج نادرست و احتمالا اجباری‌اش، یکی بازنده اعتیاد و بی‌عرضگی‌اش، یکی بازنده بداقبالی و غرق شدن جنس‌های قاچاقش، یکی بازنده شوهر و فرزاندانش؛ و بازنده بزرگ پسر خانواده است که 8 سال زحمتش در ژاپن به دست خانواده‌اش دود شد و به هوا رفت. در چنین شرایط از هم‌گسیخته‌ای، احتمالا تنها کسی که نباخت، فرزند غائب این خانواده باشد، کسی که در جنگ مفقودالاثر شده است و هر روز خانواده‌اش نگران خبر باختن او نیز هستند؛ خبر جان باختنش.

فیلمی درباره بازنده‌ها که خودش هم بازی را باخت
کد خبر: 267127
|
۱۳۹۷/۱۱/۱۳ ۱۳:۳۹:۰۰

اعتمادآنلاین| روح‌الله سپندارند- فیلم درخونگاه به کارگردانی سیاوش اسعدی، ماجرای مردی (امین حیایی) است که برادرش در جنگ مفقودالاثر شده و خودش سال‌های جنگ را در ایران نبوده و در ژاپن کار می‌کرده و پول‌هایش را برای مادرش می‌فرستاده است.

حالا بعد از جنگ و ابتدای دهه هفتاد به ایران برمی‌گردد تا با پول‌هایی که فکر می‌کند مادرش در ایران برایش پس‌انداز کرده، کسب و کاری راه بیندازد و زندگی خودش و خانواده‌اش را بسازد.

بازگشتش به خانه، با اندوه و اضطراب مادر و خواهرش همراه است تا گره داستانی‌اش را به مخاطب ارائه کند؛ هر چند مخاطب تنها دو پاسخ می‌تواند داشته باشد یا خانواده دچار مشکلی جدی شده است که می‌خواهند از او پنهان کنند یا آنکه پول‌های او بر باد رفته است؛ که دست برقضا هر دو پاسخ مخاطب به گره داستانی با هم یکی است و خیلی زود هم به این پاسخ می‌رسد. بنابراین فیلم‌ساز بی‌آنکه احتمالا بداند، دستش از این جهت برای مخاطب خیلی زود رو شده و شاید نیازی نبود که این موضوع را تا اواخر فیلم پنهان کند؛ چون مخاطب از قبل همه چیز را می‌دانست؛ سیاوش اسعدی احتمالا بهتر بود این موضوع را فقط برای پسر خانواده پنهان کند تا او را بازی دهد. مخصوصا که نگاه فیلم از اول شخص به سمت دانای کل تغییر می‌کند و اصرار بر پنهان نگاه داشتن گره برای مخاطب چندان معقول نبود،‌ آن هم در چنین روایتی.

اسعدی با تقدیم کردن فیلمش به مسعود کیمیایی و نوعی ادای دین به او، احتمالا می‌خواهد در فیلم «درخونگاه» کپی برابر اصلی از فیلم‌ها و دنیای کیمیایی را روی پرده سینما ببرد که دست‌کم در این موضوع شکست می‌خورد.

«درخونگاه» فیلمی است که در نگاهی کلی می‌توان اینگونه آن را تفسیر کرد که فیلمساز می‌خواهد تصویر بخشی از جامعه در روزهای پس از جنگ را روی پرده سینما ببرد و با این رویکرد،‌ اعضای خانواده در فیلم نه شخصیت‌هایی داستانی که تیپ‌هایی اجتماعی برآمده از زمانه‌ای هستند که روایت در آن می‌گذرد. تا اینجای کار می‌تواند با بعضی از فیلم‌های کیمیایی و تیپ‌هایی که او می‌ساخت همسو باشد اما فقط همسویی را دارد و موفقیتی در این کار به دست نمی‌آورد. فیلمساز نه تنها به شخصیت‌هایش نزدیک نمی‌شود که تیپ معناداری نیز از آن‌ها ارائه نمی‌دهد.

اما نمی‌توان در این بین بازی‌های خوب مهراوه شریفی‌نیا و امین حیایی را در آنچه از آن‌ها خواسته شده بود، نادیده گرفت؛ بازی‌هایی که اگر ضعف فیلم‌نامه‌نویسی در شخصیت‌پردازی وجود نداشت می‌توانست نقطه عطفی در ایجاد لحظات دراماتیک فیلم باشد.

دیالوگ‌‌‌‌های بازیگران نه ضرباهنگ دیالوگ‌های شعاری فیلم‌های کیمیایی را دارد نه تجانسی میان آن‌ها دیده می‌شود؛ دختر خانواده در سکانسی از فیلم دیالوگی سینمایی و غم‌آلود از روزهای پس از جنگ بر زبان می‌آورد و می‌‌گوید بهشت زهرا کش می‌آید و ... که هیچ جای فیلم دیگر دیالوگی از این جنس بر زبان این بازیگر نمی‌آید؛ در حالی که انتظار می‌رفت او (مهراوه شریفی‌نیا) همان نقطه اتصال برای پیچیدگی‌ چالش‌های احتمالی باشد در حالی که انفعال تنها چیزی است که در ادامه برای او به تصویر کشیده می‌شود.

در مورد فضاسازی فیلم نیز یک نکته را باید یادآور شد؛ ساختن فیلمی درباره نزدیک به 30 سال قبل قطعا دشواری‌هایی از نظر فاکتورهای محیطی و ابژه‌های موجود در فیلم دارد با این حال نمی‌توان این موضوع را بهانه‌ای قرار داد تا کاستی‌های فضاسازی را توجیه کرد. اسعدی در چیدن فاکتورهای بصری از جنس 27 سال قبل دقت زیادی کرده تا لباس‌ها، ماشین‌ها، مغازه‌ها و هر چیز دیگری مربوط به همان زمان باشد اما فضاسازی فیلم مخاطب را به روزهای پایان جنگ نمی‌برد؛ به نظر می‌رسد کارگردان بیشتر خود را وام‌دار فضاسازی‌ها و شاخصه‌های فیلم‌های کیمیایی می‌داند تا آنچه واقعا به فضای روایت خودش مربوط است:‌ از شب، هوای ابری، باران، رعد و برق گرفته تا فقر، رفاقت، درگیری و خون و دشنه همگی برآمده از همان ادای دین به کیمیایی است.

هر چند نمی‌توان بعضی از فضاسازی‌های بدون زمان فیلم مانند آسایشگاهی زندان‌گونه که دوست امین حیایی آنجا بستری است و حیاط این آسایشگاه و پرواز کلاغ‌ها بر فراز آن را نادیده گرفت. ملاقات شهرزاد با این فرد و سیگار کشیدن‌هایشان و جایگزینی تبادل سیگار با برخی روایت‌های اروتیک دیگر، البته که برآمده از محدودیت‌ها و اقتضائات فعالیت هنری در ایران محسوب می‌شود اما یکی از لحظات قابل تامل این فیلم است.

در نهایت، این فیلم ویرانی خانواده‌ای را نشان می‌دهد که همگی بازنده‌اند. یکی بازنده ازدواج نادرست و احتمالا اجباری‌اش، یکی بازنده اعتیاد و بی‌عرضگی‌اش، یکی بازنده بداقبالی و غرق شدن جنس‌های قاچاقش، یکی بازنده شوهر و فرزاندانش؛ و بازنده بزرگ پسر خانواده است که 8 سال زحمتش در ژاپن به دست خانواده‌اش دود شد و به هوا رفت. در چنین شرایط از هم‌گسیخته‌ای، احتمالا تنها کسی که نباخت، فرزند غائب این خانواده باشد، کسی که در جنگ مفقودالاثر شده است و هر روز خانواده‌اش نگران خبر باختن او نیز هستند؛ خبر جان باختنش.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها