داریوش طلایی، عضو هیأت علمی گروه موسیقی دانشگاه تهران درباره ساز «نوتار» در یادداشتی مطرح کرد؛
ناشیگری عزیزان بیجهت، هنرمندان بیسبب
داریوش طلایی در یادداشتی نوشت: ساز موسیقی، یک جعبه یا صندوق نیست که مساله آن با شکل ظاهری و نجاری صرف خاتمه یابد، اگر کسانی به دنبال شکل ظاهری و جسم ساز هستند، من سراغ دارم نجارهایی که کیفیت نجاری آنها از نورجهان بسیار بالاتر است.
اعتمادآنلاین| داریوش طلایی- در پی برنده شدن طرح نوتار در جشنواره خوارزمی شاهد عکسالعملها و سخنانی ناصواب در فضاهای مجازی بودیم. اگر چه همانطور که پیش از این اعلام شده، قرار است با حضور کارشناسان نشستی در موزه موسیقی برای معرفی این طرح برگزار شود و من بنا نداشتم پاسخگوی چند تن معدودی باشم که بدون اطلاع کافی از طرح و حتی فرآیند جشنواره و بیشتر با قصد جوسازی و تخریب سخنانی گفتهاند، اما فضا به قدری مشوش شده که لازم است برای روشن شدن افکار عمومی نکاتی چند را بیان کنم. نوشته من در پی اصلاح جامعه و افکار عمومی اهالی موسیقی است و قصد ندارم به معدود کسانی که چنین سخنان ناصوابی گفتهاند، پاسخ مستقیم دهم، اما برای آنکه این سکوت را حمل بر عقبنشینی نکنند، این نوشته را مینویسم. نکات زیر با نیت شفافسازی طرح برگزیده شده در جشنواره خوارزمی تحریر شده است و در بندهایی نیز سعی کردم این اتفاق و واکنشها را دستمایهای بسازم برای آسیبشناسی برخی رفتارهای اهالی موسیقی، باشد که آن را آیینهای بدانیم برای آنکه بهتر و دقیقتر در آن نظر و خودشکنی کنیم که آیینه شکستن خطاست.
اول: فضای فکری و فرهنگی به گونهای است که اگر فرد کاری نکند، با او کاری ندارند.
صفاتی چون استاد و فرد نجیب و خوب در فضای پیرامونتان شکل میگیرد، اما وقتی کاری صورت میدهید و کارتان معضلی و مشکلی را از جامعه موسیقی حل میکند و گرهی تئوریک یا عملی را میگشاید، دشمنیها، غیبتها و تخریبها شروع میشود؛ حتی اگر 40 سال از کارتان گذشته باشد (نمونه آن ادعاهایی که اخیرا درباره نینوای استاد علیزاده شده است) اگر بیمار شوید شما را رهایتان میکنند و دشمنی را به کناری مینهند و اگر به سرای باقی بشتابید به یکباره همه آن رذایل جامه فضیلت میپوشند و شما میشوید صاحب کشف و کرامات و گروهی که در حیاتتان چنان دشمنیها را با شما صورت میدادند و تیرهای حسد و کینه را به سویتان روانه میساختند، اینبار خود را در زمره نزدیکان شما قرار میدهند و حتی ساز به دست میگیرند و بر مزارتان مینوازند و اشک تمساح میریزند. نمونههای متاخر، برخورد ناجوانمردانه با سازهای ابداعی استاد شجریان و از آن نکوهیدهتر رفتاری است که در زمان حیات با استاد لطفی صورت دادند و تغییر 180 درجهای آن رفتارها بعد از فوت آن زندهیاد است.
دوم: سابقه علاقه و توجه من به ساخت ساز و مسائل مربوط به آن به بیش از پنجاه سال قبل میرسد که شرح آن از حوصله این نوشتار خارج است. به کسانی و برخی از این همصنفان که فکر میکنند ساز تار و تاریخ آن را بهتر از من میدانند، گوشهای از خاطراتم را خاطرنشان کنم: زمانی که در هنرستان موسیقی تحصیل میکردم و خیلی نوجوان بودم، بعد از درس به اداره پدرم در میدان حسنآباد میرفتم تا بعد از پایان کار ایشان، به منزلمان برگردیم که در داودیه خیابان ظفر بود. در انتظار پایان کار پدر که اغلب ساعتها به طول میانجامید، به مغازه شاهرخ (سازنده معروف تار) میرفتم که در خروجی ضلع جنوب غربی میدان قرار داشت. مرحوم شاهرخ که اشتیاق و علاقهام به ساز و موسیقی را دریافته بود، ساعتها در مورد تار با من گپ میزد و در خلال این صحبتها و با صبوری به پرسشها و کنجکاویهای مستمرم پاسخ میداد.
خاطرات بسیاری از آن زمان دارم، حتی ابزار و وسایل سیمپیچی او هنوز در خاطرم هست. نورجهان شاگرد او بود، به مغازه او هم بارها رفته بودم و این سازی که پشت آن با قلاب باز میشود و الان در موزه موسیقی نگهداری میشود و این بحثها بر سر آن پیش آمده است را همان زمان دیده بودم. من با وجود سن کم به دلیل علاقه زیادی که خصوصا به ساز تار داشتم، با تمام کسانی که در کار فروش و تعمیر ساز بودند مراوده داشتم؛ عزیزخان بخشی، وارتان، دلشاد، سرخوش و... این ارتباط با سازندگان در طول زندگیام نه تنها کاستی نگرفت که تا همین امروز هم ادامه دارد، چرا که یکی از دغدغههای اصلی من ارتقای کیفیت صوتی تار است و کدام نوازندهای است که دستی چیره در ردیفنوازی و شیوههای گوناگون تارنوازی اساتید برجسته قدیم و جدید داشته باشد و عمری را به آموزش و تحقیق در این زمینه گذرانده و چنین دغدغهای نداشته باشد؟
سوم: ساز موسیقی، یک جعبه یا صندوق نیست که مساله آن با شکل ظاهری و نجاری صرف خاتمه یابد، اگر کسانی به دنبال شکل ظاهری و جسم ساز هستند، من سراغ دارم نجارهایی که کیفیت نجاری آنها از نورجهان بسیار بالاتر است. بهتر است بگویم که مرحوم نورجهان نه سازساز خوبی بود و نه نجار خوبی و این را میتوان از تعداد سازهای برجای مانده از وی که در دست نوازندگان حرفهای است، دریافت.
متاسفانه نگاه برخی به ساز نگاه نجارانه شده و جالب این است که در میان انتقاداتی که در چند روز اخیر از چند سازساز و یکی، دو نوازنده خواندم، همین نوع نگاه سیطره دارد. شاید اگر آن سازساز متوسطالحال چنین انتقادی بکند البته که بر او حرجی نباشد، اما اینکه یک نوازنده، بدون اینکه صدای ساز ابداعی نگارنده را شنیده باشد حرفهای همان سازسازان ناشی را تکرار کند، اسباب تعجب است و حکایت فیل و خانه تاریک مولوی را به یاد آدمی میآورد.
چشم دریا دیگرست و کف دگر
کف بهل وز دیده دریا نگر
اگر همکاران ما، از سازساز و آن نوازنده، به دنبال شکل ظاهری ساز تارند، راهنماییشان میکنم که با دستگاه سیانسی هم میتوان از این سازهای غلطانداز تراشید و البته با قیمتهای گزاف به عنوان ساز موسیقی به هنرجویان ناآگاه و بخت برگشته قالب کرد. اما اگر در پی صدایی خوش هستید، بدانید که در اهمیت سونوریته و جنبه کاربردی و خوشدستی و مضرابخوری و بسیار نکات دیگر، حتی بزرگترین استاد سازنده تار، «یحیی»، برای ارتقای کارش از بهترین استادان هنر نوازندگی نظر میخواسته است.
چهارم: همانطور که گفتیم ساز موسیقی یک صندوق نیست که صرفا شکل ظاهری آن مهم باشد. بلکه فقط بخش مربوط به سونوریته آن شامل یک سیستم بسیار پیچیده آکوستیکی است که حتی بزرگترین سازندگان ساز تا آخرین روز حیاتشان روی آن کار میکردهاند. هنوز پس از سیصد سال، دانشمندان جهان به دنبال کشف صدادهی خاص ویلن «استرادیواری» هستند. حال چگونه است که گروهی از همکاران و همصنفان ما، پنجاه سال تحقیق و تجربه و دست و پنجه نرم کردن نگارنده با ساز و حشر و نشری طولانی با برجستهترین سازسازان در این دوره را نادیده میگیرند و با استناد به یک عکس از نوتار، که آن هم عمدا از زاویهای برداشته شده که همه خصوصیات آن آشکار نشود و فقط به استناد به اینکه یک بخش از کاسه این ساز قابلیت جدا شدن دارد آن را مشابه ساز دیگری که یک بخش آن جدا میشود، دانسته و به چنین داوریهای عجولانه و شگفتانگیزی دست مییازند؟
نورجهان ساز ناموفقی را 60 سال قبل ساخت که اتفاقا نگارنده در نوشتن طرح این ساز (نوتار) و ارسال آن برای جشنواره خوارزمی، به این پیشینه هم اشاره کرده است، اما باید بپذیریم که نورجهان نه تنها سازنده خوبی نبود، بلکه این ساز او فقط جنبه دکوراتیو و صندوق مانند دارد و در ساخت آن به ابتداییترین مسائل آکوستیکی بیتوجهی شده و کلا ناموفق و غیرقابل عرضه بوده است.
نوتار شباهت ظاهری هم با تار نورجهان ندارد، ولی حتی اگر فرض را بر شباهت ظاهری هم بگیریم، خیلی کوتهبینانه خواهد بود که شکل ظاهری ساز را اختراع بدانیم. ممکن است دهها نفر یک دستگاه یا موتور مشابه هم بسازند ولی فقط یکی از آنها کار کند. تقلیل ساز موسیقی به یک صندوق نگاهی بسیار سادهانگارانه است.
به گفته حضرت سعدی:
گر سنگ همه لعل بدخشان بودی
پس قیمت لعل و سنگ یکسان بودی
پنجم: میماند یک پرسش: آیا من به عنوان داریوش طلایی، صلاحیت تشخیص صدادهی، خوشدستی و دیگر خصوصیات ساز تار را دارم یا نه؟ اولا هیچ یک از کسانی که در این باره اظهارنظر کردهاند در جایگاهی نیستند که صلاحیت من را تایید کنند. ولی این نکته را یادآور شوم که اولین تیشهای که استاد فرهمند، سازنده بنام تار به چوب توت زدند در کرمانشاه با تشویق من بود و خود من در آن لحظه حضور داشتم و از آن زمان تا به امروز ما هنوز با هم در مورد خصوصیات صدا و خوشدستی و غیره صحبت و مراوده داریم و عشق بزرگ ما حول همین موضوع است. با دکتر ارژنگ ناجی که مهمترین فیزیکدان محقق درباره صدادهی تارند و نزدیک به نیم قرن است که زمینه اصلی تحقیقات خود را مطالعه علمی صدادهی تار قرار دادهاند، از 45 سال پیش در انستیتوی موسیقیشناسی دوستیمان را حول همین محور شکل دادیم که تا به امروز ادامه دارد.
ما هنوز هم در حال کنکاش و جستوجو هستیم. در دوره بعد با آقای جزایری به همین نحو از 25 سال پیش و نسلهای جوانتر؛ کسانی چون آقایان عزیزی و حنیفه و در شهرستانها، با آقایان مصلینژاد و حمیدی رابطه خوبی داریم و به من در بخشهای اجرایی کارهایم کمک کردهاند و میکنند.
ششم: نکته آخر با برخی از این همصنفان است که گز نکرده پاره میکنند. به قول شاعر معاصری؛ هنرمندان بیسبب، عزیزان بیجهت، نیازی نبود که کار را به رسانهها بکشانید. میتوانستید یک تماس تلفنی بگیرید یا حداقل تحقیقی جدیتر میکردید و بعد لشگر و کمپین به راه میانداختید که اینگونه ناشیانه عمل نکنید.
*عضو هیأت علمی گروه موسیقی دانشگاه تهران
دیدگاه تان را بنویسید