کد خبر: 317708
|
۱۳۹۸/۰۴/۱۴ ۱۴:۳۰:۰۰
| |

فورمن مقابل فورمن؛ زندگی «میلوش فورمن» در قاب یک فیلم مستند

«هلنا ترشتیکووا» مستندساز اهل جمهوری چک، با پروژه «فورمن مقابل فورمن» که زندگی میلوش فورمن را به تصویر می‌کشد، یک هدف متفاوت برای خود تعیین کرده و تلاش می‌کند از محتوای آرشیوی بینش‌های تازه‌ای کشف کند.

فورمن مقابل فورمن؛ زندگی «میلوش فورمن» در قاب یک فیلم مستند
کد خبر: 317708
|
۱۳۹۸/۰۴/۱۴ ۱۴:۳۰:۰۰

اعتمادآنلاین| «هلنا ترشتیکووا» مستندساز اهل جمهوری چک به خاطر چند دهه نمایش موضوع‌های عادی و سختی‌های زندگی در پروژه‌هایی مثل «رنه» و «مالوری» در سطح جهان برنده جوایز مختلف شده است.


حالا او با پروژه «فورمن مقابل فورمن» که زندگی میلوش فورمن را به تصویر می‌کشد، یک هدف متفاوت برای خود تعیین کرده و تلاش می‌کند از محتوای آرشیوی بینش‌های تازه‌ای کشف کند. ترشتیکووا در همکاری با جاکوب هنیا تدوین‌گر توانسته‌ است تصاویری را پیدا کند که قبلا دیده نشده بودند و با همراهی پسر میلوش یعنی پتر در روایت ماجراها، می‌تواند نگاهی جدید به زندگی کارگردان فقید برنده دو جایزه اسکار ارایه کند.


این فیلم در فستیوال فیلم کارلووی واری به نمایش درمی‌آید.


هلنا ترشتیکووا در مصاحبه‌ای با ورایتی درباره این مستند صحبت کرده که در ادامه می‌خوانید:


* شما گفته‌اید وقتی نوجوان بودید فورمن الهام‌بخش شما برای دوربین به دست گرفتن بود. وقتی بالاخره او را ملاقات کردید چطور بود؟

میلوش فورمن از دوران کودکی ستاره من بود، اما من او را حدود 10 سال پیش در نیویورک دیدم. او من و تهیه‌کننده‌ام را دعوت کرد و درباره فیلم‌های فعلی صحبت کردیم و بعد یک بار دیگر پنج سال پیش یکدیگر را در کنتیکات دیدیم اما آن موقع مریض بود و وضع خوبی نداشت. یک نامه خیلی خوب هم از او داشتم که بعد از دیدن فیلم «رنه» برایم فرستاد و گفت فیلمم را تحسین می‌کند.


من نخستین فیلم چک او یعنی «آزمون» را دیدم و زندگی‌ام را تغییر داد، تا آنجا که وقتی 13 سال داشتم، تصمیم گرفتم فیلمساز شوم. به همان اندازه برای این تصمیم به قوه خیال نیاز داشتم که برای تصمیم فضانورد شدن روی ماه نیاز داشتم.


* وقتی شخصاً او را ملاقات کردید، آیا با تصویر خاصی که از او به نمایش گذاشته می‌شد متفاوت بود؟

او مردی کاملا موثق بود و می‌دانست چطور داستان تعریف کند تا منظورش را برساند. او یک داستان‌سرای فوق‌العاده بود و همیشه هدف‌دار صحبت می‌کرد. تخصصش بود و هرگز متکبر نبود و دوستانه برخورد می‌کرد.

* اما او کمی هم برای شکنجه کردن بازیگرانش شهرت داشت، نه؟ برای «آمادئوس» دو زن را با پرواز به پراگ برد و پیش از اینکه به آن‌ها بگوید کدام‌شان نقش همسر موتزارت را به دست می‌آورد مدتی آن‌ها را آنجا نگه داشت...


البته من فکر می‌کنم این کار هدفی داشت چون او نیاز داشت احساسی را دریافت کند که می‌خواست در فیلم ببیند. تقریباً مطمئن هستم که در زندگی خصوصی‌اش هرگز قابلیت انجام چنین کاری را ندارد.

* تفکر شما در اضافه کردن صدای پسر فورمن یعنی پتر در روایت فیلم جدیدتان چه بود؟

از همان ابتدای فکر کردن درباره فیلم این ایده را داشتم که میلوش باید روایت‌کننده فیلم باشد. او همیشه می‌گفت که من عاشق داستان هستم و خودم داستان‌سرا هستم. بنابراین هدف‌مان این بود که او درباره داستان خودش صحبت کند.


خیلی از این داستان‌ها توانستند از مستندهای دیگری درباره فورمن جان بگیرند. اما بعضی مواقع چیزهای مهمی کم بود. می‌دانستیم که داستان‌های دیگری در کتاب‌ها، مصاحبه‌ها و صحبت‌های رادیویی وجود دارد، بنابراین بعد از مرگ میلوش تصمیم گرفتیم از پتر بخواهیم راوی داستان باشد.

* چطور کار یکپارچه‌سازی سبک و لحن صداها را انجام دادید؟

پتر طوری تنظیمش کرد که به نوعی انگار پدرش دارد داستان را تعریف می‌کند. بنابراین او متن‌ها را تغییر داد. اولین باری که صدایش را شنیدیم فکر کردیم که چقدر صداهای مشابهی دارند. اما حالا که فیلم را می‌بینیم، به نظرم خیلی هم اینطور نیست.

* تمام مدت که داشتم فیلم را می‌دیدم حاضر بودم قسم بخورم میلوش دارد آن را روایت می‌کند و منتظر بودم صدای پتر وارد بشود.


خوشحالم این را می‌شنوم، ممنون!

میلوش فورمن یک شیوه صحبت کردن خیلی خاصی هم داشت. انگلیسی او لهجه غلیظی داشت و حتی بعد از این همه سال‌ زندگی در ایالات متحده کمی شکسته بود. مایکل داگلاس هم در فیلم به خاطر همین مسئله با او شوخی می‌کند.


بیشتر صدای میلوش است. تمام داستان‌ها درباره فیلمبرداری و پروسه فیلمبرداری همیشه میلوش هستند. پتر وقتی وارد می‌شود که دارد درباره والدین خود و بخش‌های گمشده داستان صحبت می‌کند. محتوای فیلم از مستندهای مختلف سراسر دنیا جمع‌آوری شدند. بیش از 100 منبع مختلف داشتیم، آن هم نه فقط از مصاحبه‌ها.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها