ناگفتههای حبیب رضایی از تجربه صوتی کردن فیلم برای نابینایان
اکران ویژه نابینایان یک وظیفه ملی است
اولین اکران فیلمهای روز ویژه نابینایان دو هفته پیش در پردیس سینمایی چارسو و با اکران فیلم «سرخپوست» اتفاق افتاد. نمایشی که مورد استقبال نابینایان و همراهانشان قرار گرفت و حبیب رضایی در اولین تجربه فیلم «سرخپوست» را به طور همزمان برای نابینایان شرحگویی میکرد.
اعتمادآنلاین| در هفتههای گذشته انجام یک کار خاص برای یک گروه خاص از افراد جامعه حسابی مورد توجه قرار گرفت. اکران فیلم ویژه نابینایان در قالب طرح سوینا (سینمای ویژه نابینایان) که توسط گلاره عباسی راهاندازی شده است. این اکران که قرار است با نمایش فیلمهای روی پرده و ماهی یک بار تکرار شود، در اولین تجربه فیلم «سرخپوست» ساخته نیما جاویدی را برای تعدادی از نابینایان در سینماچارسو به نمایش گذاشت. در این نمایش ویژه حبیب رضایی صحنههای خالی و بدون دیالوگ فیلم را برای نابینایان حاضر در سالن صوتی میکرد. توضیح تمام نماها و پلانهایی که هیچ دیالوگی ندارند برای افرادی که از نعمت «دیدن» محروم هستند. تجربهای ناب و منحصربفرد که حالا و پس از این اکران، قرار است از سوی بازیگران و هنرمندان دیگری هم انجام شود. با حبیب رضایی درباره تجربهای که در این زمینه داشته و برنامههای پیش روی اکران ویژه نابینایان به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
اخیرا با روایت فیلم برای نابینایان خبرساز شدید.تولید فیلم صوتی باید خیلی کار عجیبی باشد؟
تجربه صوتی کردن فیلم «سرخپوست» تجربه بسیار متفاوتی بود.چون تابه امروز فکر نمیکنم کسی این تجربه را به این شکل از سر گذرانده باشد معیاری برای سنجش و عیاری برای سبک و سنگین کردن کار وجود نداشت و نمیشد از کسی راهنمایی گرفت و شاید اینبار و این تجربه به لطف خدا بتواند به عنوان یک متر و مقیاس اندازهگیری یعنی نقطه صفر سنجش از این به بعد در نظر گرفته شود. یک اتفاق بیاندازه عزیز و به همان اندازه سخت.
آن طور که میدانیم شما در این کار باید صحنه ها را تعریف میکردید، درست است؟
بله و کار سختی است. چون مثلا باید به طور همزمان راجع به صحنههایی که در آنها کلامی نیست و صرفا به یک عمل و یا نگاه خلاصه میشود توضیحی گویا و قابل فهم ارائه داد که در عین حال صحنه بعدی و یا کل داستان را لو ندهد. از سوی دیگر این توضیح باید بتواند احساس و هدفی که در آن لحظه قرار است توسط کارگردانی و بازی بازیگران و تاکیدهای تدوین به مخاطب منتقل میشود هم ترجمه کلامی شود و این کار را با کلمات بسیار ساده -که فکر میکنم این سادگی از همه چیز مهمتر است-، انتقال داده و با سرعت مناسب هم بیان شود. چرا که نباید توضیحات هر صحنه وارد دیالوگهای صحنه بعدی شود و آنها را خدشهدار کند. بیشترین و عمیقترین حس غالب برای شخص خودم «هیجان دلنشین» بود و اینکه همه تمرکزم را بسیج کرده بودم که این اتفاق به درستی و صراحت و صحت کامل رخ دهد.
بازخورد مخاطبان در این تجربه چطور بود؟ شنوندگان رضایت داشتند و خود را در فضا حس کردند؟
همه واکنشها فوقالعاده غیرمنتظره و به شدت مثبت و بیش از چیزی که فکر میکردم با شور و شعف همراه بود و نشان میداد که خداوند در حق من لطف کرده که توانستم این تجربه را به سلامت بگذرانم.
من سعی کردم تا جایی که میتوانم با دوستان نابینایی که در سالن بودند صحبت کنم و بازخوردشان را ببینم. اغراق نیست اگر بگویم با بیش از نیمی از آنها رودررو صحبت کردم. همه این عزیزان به شدت از این اتفاق ابراز خرسندی میکردند و از اینکه کاملا فیلم را درک کرده بودند، خوشحال بودند. فیلم هم یک مقدار فیلم سختی بود و پیچیدگیهای خاص خودش را در نوع روایت داشت. مصاحبههای تصویری این عزیزان را هم که دیدم همه ابراز خشنودی و رضایت میکردند شکر خدا و بعد کامنتهایی هم که در گروه سوینا در رسانههای مجازی داشتیم هم همچنان نشان از رضایت و مطلوب بودن نتیجه این گفتار همزمان و ارتباط کامل برقرار کردن با فیلم بود. این برای من بسیار بسیار جای شکر دارد، چون بدون کمک خداوند حتما نمیتوانستیم این کار را با کیفیت مطلوب انجام دهیم و این نتیجه رضایتبخش، تمام و کمال لطف او و ماحصل دل پاک این عزیزان نابیناست.
کمتر پیش می آید چنین تجربههای هنری را برای استفاده افراد خاص جامعه تولید کنیم، فکر می کنید تجربه شما را میشود بیشتر تکرارش کرد؟
مشخص است که کارهای اینچنینی خیلی کم و در واقع نزدیک به صفر است. همانطور که گفتم بعد از این همه سال و با این تعداد عزیزان نابینایی که در جامعه وجود دارد، این اتفاق برای اولین بار رخ داد که یک فیلم روز توسط بازیگرش یا شخص دیگر به شکل زنده توضیحگویی و شرحخوانی شود تا برای نابینایان عزیز قابل درک و قصه فیلم قابل ردیابی باشد.
برای افراد با ناتوانیهای دیگر هم میشود چنین کارهایی انجام داد؟
تازه پارسال رامبد جوان در یک اقدام بسیار پسندیده، فیلم خودش-قانون مورفی- را برای ناشنوایان آماده کرد که آن اتفاق هم بسیار کم و به ندرت رخ میدهد و این فوقالعاده جای تاسف دارد. باید کاملا برای این عزیزان برنامهریزی شود و هیچ کار سختی هم نیست، یعنی سرکار خانم گلاره عباسی با بنا نهادن مجموعه پویای «سوینا» ثابت کردند که همت و نیت درست لازم دارد و بس. لذت دیدن فیلمهای روز که نابینایان با دوستان و نزدیکان خودشان بتوانند دربارهاش حرف بزنند یک اتفاق بسیار بسیار جانانهای است که نیاز و حق این عزیزان است و باید به لطف خدا مستمرا برایشان اتفاق بیفتد.
باز هم شما این تجربه را تکرار می کنید یا هنرمندان سرشناس دیگرمان هم در این طرح شرکت میکنند؟
بعد از این اتفاق خجسته تعداد زیادی از همکاران من ابراز آمادگی کردند که در این کار برای نمایش فیلمهای خودشان سهیم باشند. همینطور دوستان دیگری که در عرصه دوبلاژ برای خودشان صاحب اسم و رسم هستند ابراز آمادگی کردند که با سوینا همکاری کنند. فیلم بعدی قرار است توسط عزیز دیگری توضیحگویی و صوتی شود برای اینکه علاوه بر تنوع صدایی، این توانمندی هم شکل بگیرد که آدمهای بیشتری قادر باشند این فرآیند را انجام بدهند.
من خیلی با لذت و طیب خاطر و کمال میل حاضرم در همه فیلمهای موجود در برنامههای آتی «سوینا»باشم اما وقتی در اتاق فکری که وجود دارد حرف زدیم، دیدیم که این خیلی خوب نیست که من به تنهایی به چالشها و مشکلات این کار فائق بیایم و خیلی بهتر است که افراد دیگری هم این تجربه را از سر بگذرانند که دارای پتانسیل بیشتری باشیم در آینده و بتوانیم این اتفاق را حتی در شهرهای مختلف و در اکرانهای متعدد انجام بدهیم. خیلی از بازیگرها در نهایت صداقت وصمیمیت ابراز آمادگی کردند که این کار را انجام بدهند. چالشهای این کار خیلی قابل توضیح و توصیف نیست و هر فیلمی چالش مخصوص به خودش را دارد. چون هر فیلمی مختصات خاص خودش را دارد. یک فیلمی ممکن است در سکوتش اتفاقهای خاصی نیفتد یا اینکه سکوت زیادی نداشته باشد، اینها همه برای خودش چالش جدیدی است. من اصلا نمیتوانم فکر کنم که منِ نوعی با تجربهای که خداوند لطف کرد برای فیلم «سرخپوست» از سر گذراندم، مثلا میتوانم فیلم «قصر شیرین» را هم به همان میزان درست انجام بدهم. هر فیلم قاعده و اسلوب خودش را دارد و احتمالا باید یک روش دیگری در لحظه برایش ساخته شود برای اینکه قصه انتقال پیدا کند.پس چه بهتر که هنرمندان بیشتر تجربه و توانایی این مسیر را کسب کنند .
بعد از این اتفاق خجسته تعداد زیادی از همکاران من ابراز آمادگی کردند که در این کار برای نمایش فیلمهای خودشان سهیم باشند. همینطور دوستان دیگری که در عرصه دوبلاژ برای خودشان صاحب اسم و رسم هستند ابراز آمادگی کردند که با سوینا همکاری کنند. فیلم بعدی قرار است توسط عزیز دیگری توضیحگویی و صوتی شود برای اینکه علاوه بر تنوع صدایی، این توانمندی هم شکل بگیرد که آدمهای بیشتری قادر باشند این فرآیند را انجام بدهند.
میشود این کار را برای محصولات فرهنگی دیگر غیر از سینما هم انجام داد؟
الان توسط مجموعه سوینا نسخه صوتی و توضیحگویی سریال «هیولا» با همکاری و لطف آقای مدیری در حال ضبط است. البته همانطور که عرض شد، هر محصول مختصات خودش را خواهد داشت و باید به طور خاص و ویژه برنامهریزی شود و اتاق فکری مخصوص به خودش را تشکیل داد. الان یک گروه بسیار حرفهای روی سریال «هیولا» کار میکنند و با صدای دوست خوبم آقای نیما رئیسی که از بازیگران و دوبلور های توانای ما هستند در حال آمادهسازی است و در یک مراسمی هم احتمالا رونمایی و ارائه خواهد شد.
این نوع محصولات فرهنگی برای مخاطب خاص احتمالا نیاز به حمایت خاص هم دارد؟
بعد از اکران «سرخپوست» آقای انتظامی محبت کردند و به این کار توجه نشان دادند. بسیار از ایشان ممنونم. هم از آقای انتظامی به عنوان مسوول سینمای کشور و خیلی مدیران میانیتر، کارگردانها و بازیگران و... همه بعد از شنیدن درباره این اتفاق ابراز خرسندی و آمادگی کردند برای اینکه در این پروژه همکاری کنند. خوشحالم که این اولین قدم بسیار درست برداشته شد. وبازهم دست مریزاد باید گفت به خانمگلاره عباسی که با تشخیص به موقع وهمت جانانه این قطار مبارک را راه انداخته اند.
اصل این ایده دقیقا از خانم عباسی بود؟
بله. روزی که با ایشان اولینبار صحبت میکردیم از تجربهای گفتند درباره فیلم «اجارهنشینها» که در استودیو صداگذاری و برای سی، چهل نفر از عزیزان نابینا پخش شده بود. با من که صحبت کردند گفتم به نظرم این تجربه وقتی اتفاق مثبت و جریانسازی میتواند باشد که با وقایع روز همراه باشد. چرا ما یک فیلم روز را برای این کار انتخاب نکنیم؟ مجموعه سینمایی چارسو هم با آغوش باز پیشنهاد را پذیرفتند و به عنوان پایگاه دائمی این اکرانها نشانگذاری شدند و با هماهنگیهایی که خانم عباسی انجام دادند به نابیناها و خانوادههایشان در سراسر ایران اطلاعرسانی شد و فیلم «سرخپوست» شد اولین تجربه و به امید خدا این ماه فیلم دیگری اکران خواهد شد. برای بقیه سال هم برنامهریزی شده و انشالله برگزار خواهد شد. یعنی به نظرم اگر مانعتراشی نشود این مجموعه با فیلمهای سینمایی دیگر کار خودش را انجام خواهد داد.
اکران ویژه برای نابیناها خیلی زود در جامعه بازتاب مثبتی پیدا کرد، فکر می کردید این قدر از این کار خیرتان استقبال بشود و تلاش کنید مدام تکرار شود؟
این اتفاق قرار است هر ماه رخ بدهد من هم به زعم خودم و در کنار خانم عباسی و سایر همکاران مجموعه سوینا مصر هستیم که استمرار داشته باشد بنابراین بدون اینکه کمکی از جایی گرفته شود کاملا مستقل و بدون یک ریال هزینه دریافتی از عزیزان نابینا و در عین حال با یک سری امکانات و شرایط پذیرایی درخور قرار است هر بار پذیرای عزیزان نابینا باشیم و همه هنرمندان و دست اندرکاران و همه کسانی که در این فعل مشارکت میکنند با طیب خاطر و لذت بدون هیچ نگاهی به مسائل مالی و یک ریال دریافتی و با اشتیاق کامل اماده کار و همکاری هستند. نه به عنوان یک کار خیر، بلکه به عنوان یک کار درست و وظیفهمند انسانی. ما داریم یک سری مخاطب به سینما اضافه میکنیم. مخاطبان عزیر که در خانه نشسته بودند و امکانی برایشان نبود که از سینما استفاده کنند. الان به جمعیت تماشاچی فیلمهای روز اضافه شدهاند و این بسیار اتفاق مبارکی است. درباره نابیناهای عزیز این امکان در بعضی سینماهای دنیا هست که ردیفهای خاصی ویژه آنها در نظر گرفته شده که هدفونهایی روی صندلیها تعبیه شده و فیلمهایی که از قبل صداگذاری شده را میتوانند ببینند. اما اینکه همه یک سانس اختصاص پیدا
کند به این عزیزان، تا الان تجربه نشده.
در این لحظهای که حرف میزنیم اینها شعارهای بیمعنی است که فقط از آدمهایی که از هر اقدام جدیدی پرهیز میکنند برمیآید. بله. کاش به قول مرحوم جان لنون میشد تصور کرد در جهانی که جنگ نیست، مرز نیست و... نابیناها و بیناها میتوانستند با امکانات برابر در کنار هم فیلم ببینند و در اتفاقات فرهنگی کنار هم شرکت کنند. واقعا ای کاش. اما در مملکت ما الان برای بیناها کمبود سینما داریم. الان خیلی از شهرها هیچ سینمایی ندارند چه برسد به این که مثلا صاحبان همه فیلمها هزینهای انجام بدهند و فیلمها را صداگذاری مجزا بکنند برای نابیناها و در عین حال سینماهایی که هنوز امکانات اولیه ندارند را ملزم به فراهم کردن امکانات ویژهای برای نابیناها بکنیم
البته یکسری گلایهها و انتقادهایی هم بود.
بله، اتفاقا من یک گله کوچکی از عزیزانی دارم که در این حرکت جذاب و دلنشین باز هم نیمه خالی لیوان را دیدند و باز هم شروع به غر زدن کردند و حرفهای ایدهآلیستی بیمعنی زدند که چرا اصلا نابینایان را از بیناها جدا میکنید و چرا می گویید «سینمای ویژه نابینایان» و ...
در این لحظهای که حرف میزنیم اینها شعارهای بیمعنی است که فقط از آدمهایی که از هر اقدام جدیدی پرهیز میکنند برمیآید. بله. کاش به قول مرحوم جان لنون میشد تصور کرد در جهانی که جنگ نیست، مرز نیست و... نابیناها و بیناها میتوانستند با امکانات برابر در کنار هم فیلم ببینند و در اتفاقات فرهنگی کنار هم شرکت کنند. واقعا ای کاش. اما در مملکت ما الان برای بیناها کمبود سینما داریم. الان خیلی از شهرها هیچ سینمایی ندارند چه برسد به این که مثلا صاحبان همه فیلمها هزینهای انجام بدهند و فیلمها را صداگذاری مجزا بکنند برای نابیناها و در عین حال سینماهایی که هنوز امکانات اولیه ندارند را ملزم به فراهم کردن امکانات ویژهای برای نابیناها بکنیم تا بتوانند به طور مثال با هدفون فیلمها را ببینند. ما به جای اینکه بنشینیم و فکر کنیم نباید این جداسازی رخ دهد -که منشا چه حرکتی میشود اگر بخواهیم تن بدهیم به این شعارها؟ باید به این فکر کنیم -و خانم عباسی و همکارانشان و در کنارشان ماها به این فکر کردیم- که چطور این اتفاق بیفتد و منشا اثر شود و نابیناها در کوران نمایشهای روز سینما مشارکت داشته باشند و در جریان سینمای روز ایران قرار بگیرند بدون نیاز به همراه شخصی.
در حقیقت انتقادها شبیه این بود که گروهی را از جامعه جدا نکنیم، درست است؟
بله. اینکه بخواهیم غر بزنیم که چرا این افراد از جامعه جدا شدهاند به نظر من فعل بیمعنی و بیکاربرد است، در شرایط امروز. وگرنه معلوم است که همه ما هم آرزو میکنیم امکانات و شرایط به گونهای باشد که دیگر نیاز به «سینمای ویژه» نا بینایان یا اکران های ویژه ناشنوایان نباشد و همه محصولات به شکل روتین برای این عزیزان قابل استفاده باشد در سرار کشور. اما امروز-تاکید میکنم امروز در میانه سال 1398- بهتر است فکر کنیم که مثلا در شهری که آدمهای بینا هم از داشتن سینما محرومند چطور میشود کمک کرد که نابینایان عزیز دستِکم ماهی یک بار بتوانند با عزت و احترام در آرامش فیلمهای روز را ببیند و از امکانات محدود به شکل حداکثری استفاده کنند؟
در این مدتی که از اکران ویژه نابینایان گذشته تاثیر عینیای از این اتفاق دیدید؟
بله. یکی از اتفاقات خوب دیگری که رخ داده این است که مدیریت فهیم چارسو بعد از اکران «سرخپوست» به نکته خوبی اشاره کرد و گفت ما از ابتدا که اینجا را میساختیم به معلولین فکر میکردیم. فردی که دچار یک کمتوانی حرکتی است به راحتی میتواند با آسانسور بیاید و در سالن سینما فیلم ببیند بدون اینکه بخواهد از پلهای بگذرد ومسیر حرکت را در رفت و برگشت برایش هموار کردهایم ولی اصلا به نابیناها فکر نکرده بودیم و از الان به بعد جزء برنامهشان است که مسیر را طوری بازسازی کنند برای اینکه نابیناها از در ورودی که وارد چارسو میشوند با علامتهایی روبرو شوند که به مثابه راهنما آنها را به سالن سینما راهنمایی کند. این هم یک اتفاق خیلی مبارکی است که افتاده. عزیزان نابینا در سالهای آینده میتوانند مطمئن باشند که یک سالن سینمایی در شهر وجود دارد که راحتتر میتوانند از آن استفاده کنند.
ما به شکل یک وظیفه به آن نگاه میکنیم و یک لطف به سینماست کار بزرگی برای عزیزان نابینا انجام نمیشود. آنها به ما لطف میکنند و این سختی راه را به جان میخرند و به مخاطبان سینما اضافه میشوند. به شدت از این اعضای جدید مخاطب سینمای روز استقبال میکنیم و فرش قرمز برایشان میاندازیم و قدمهایشان را بر دیده میگذاریم و امیدواریم بتوانیم برایشان شرایط بهتری فراهم کنیم که از فیلمها و محصولات روز تصویری این روزها بتوانند بهره ببرند.
در جشنواره سال گذشته این اتفاق به طور محدود رخ داد. آیا باز هم میشود این تجربه موفق را مثلا در جشنواره فجر تکرار کرد؟
چرا اتفاقا. من در صحبتی که با آقای انتظامی و آقای داروغهزاده داشتم قرار شد فکری کنیم که در طول جشنواره فجر یکی از سالنهای کوچک همین پردیس چارسو به نابیناها اختصاص پیدا کند. یک سانس خلوت صبح فیلمهای شاخصی که در جشنواره وجود دارد را با همین تکنیک که تجربه کردهایم، اکران کند و آنها بتوانند از تولیدات داغ سینمای ایران در مسابقه جشنواره فجر بهره ببرند. با نگاه مثبتی که آقای انتظامی و جناب داروغهزاده به عنوان دبیر جشنواره فیلم فجر داشتند فکر نمیکنم مشکل ویژهای پیش بیاید. حتما یک مقدار مدیریت میخواهد و باید یک سری مقدمات فراهم شود ولی فکر میکنم این اتفاق هم اگر رخ بدهد خیلی اتفاق مبارکی است. این کاری است که در برنامه آیندهمان است که میخواهیم به سرانجام برسد.
باز هم خسته نباشید میگویم به خانم گلاره عباسی که سنگ بنای این اتفاق منحصربهفرد را گذاشت و خودش یک تنه بدون هیچ حمایتی از هیچ جا این سازمان را تا اینجا پیش برد و حالا ما به ایشان پیوستیم و هر کدام سعی میکنیم یک گوشه کار را بگیریم ولی کار جذابی دارد اتفاق میافتد و فکر میکنم با این اکران فیلم «سرخپوست» واقعا کار در یک ریل خیلی منحصربهفرد قرار گرفت که اگر خدا کمک کند و این کار استمرار داشته باشد، در دنیا میشود درباره آن حرف زد. هیچ جای دنیا نمیبینید که فیلمهای روز به صورت مرتب و در یک سالن ویژه برای نابیناها پخش شود. اگر این اتفاق بیفتد و استمرار پیدا کند اتفاق بسیار مبارکی است. همانطور که گفتم ما به شکل یک وظیفه به آن نگاه میکنیم و یک لطف به سینماست کار بزرگی برای عزیزان نابینا انجام نمیشود. آنها به ما لطف میکنند و این سختی راه را به جان میخرند و به مخاطبان سینما اضافه میشوند. به شدت از این اعضای جدید مخاطب سینمای روز استقبال میکنیم و فرش قرمز برایشان میاندازیم و قدمهایشان را بر دیده میگذاریم و امیدواریم بتوانیم برایشان شرایط بهتری فراهم کنیم که از فیلمها و محصولات روز تصویری این روزها بتوانند بهره ببرند. امیدوارم رسانهها کنار این حرکت باشند و بازتابش بدهند. حرکت بسیار مثبتی است و امیدوارم همه بتوانیم سهم خودمان را در آن ادا کنیم.
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید