«خداحافظ دختر شیرازی» از امروز اکران میشود/ یادداشتی از افشین هاشمی
فیلم «خداحافظ دختر شیرازی» از امروز اکران شد و افشین هاشمی کارگردان فیلم با انتشار یادداشتی درباره دلایل اکران این فیلم در وضعیت موجود توضیح داد.
اعتمادآنلاین| متن یادداشت افشین هاشمی به شرح زیر است:
گرچه احتمالا متهم شوم که این هم یک شگردِ تبلیغاتیست، اما مهم نیست. بر خود لازم میدانم به آنهایی که دوستمان دارند و آنهایی که ما به امید حضورشان در تالارهامان فیلمی میسازیم یا تآتری به صحنه میبریم توضیحی ارائه دهم.
در این روزها که هوا سرد است و مردم نگرانِ معیشتِ آیندهشاناند، این روزها که از هرسو اتهامِ آشوبگر و خرابکار چون سنگ میبارد و هر آن ممکن است بر سرِ هر گذرندهای بخورد، این روزها که یک فعال در تآتر (و حتا سینما) ممکن است معدل درآمدِ سالانهاش از این شغل کمتر از ماهی دو میلیون باشد ولی به بهانهی تنها یک درصد از خانوادهی سینما و تآتر ـ و واقعا یک درصد ـ هنرمندان متهم به دستمزدهای میلیاردیِ بدونِ مالیات میشوند، این روزها که بوی بنزین با بوی باروت آمیخته، و روزهایی که آلودهترین شده این هوا از بس دود دارد و نفس ندارد، اصلا ما برای چه فیلم اکران میکنیم؟!
من به سهم خودم میخواهم توضیحی مختصر بدهم؛ چرا که نه سیاستمدارم، که لازم بدانم برای منافعی گاه به حق و گاه ناحق، پنهانکاری کنم، و نه صاحبِ قدرت، که در ذهنم مردم امربَرانِ من باشند و خود را موظف و مکلف به توضیح ندانم. من خود از مردمم و چشمِ امیدم به حضورِ مردم است برابرِ پردهی فیلمم یا صحنهی تآترم.
ما وقتی فیلمی میسازیم یا تآتری آماده میکنیم پس از گذر از سدِّ ممیزی و مجوزهای لازم تازه باید در صفِ طولانیِ اکران بایستیم که معمولیترین زمانش یکسال است. طبیعتا دارم از فیلمهایی میگویم که نه پشتیبانیِ حکومتی، ارگانی یا دولتی دارند، و نه ستارگانی که به مددِ حضور و تضمینِ درآمدزاییشان، سینماها مشتاقِ بر پرده فرستادنشان باشند.
فیلمهای بیرون از این دو گروه، همین که لابهلای جریانِ اصلی امکانی مییابند، راهی ندارند جز این که در هر شرایطی بر پرده بروند. ما و دوستانِ پخشِ فیلم، پس از جلساتِ فراوان بهترین زمانِ ممکن برای فیلممان را آبان و آذر دیدیم و تمامِ تلاشمان را کردیم تا به بهترین شکل فیلممان را ارائه کنیم. تنها چیزی که در محاسبهمان نبود همین حملهی ناگهانیِ بنزین و باروت و هوای آلوده و مالیات بود!
وقتی خودِ مسئولین به آن میگویند «شوک» ما چه بگوییم؟! حال باید چه کنیم؟! جدای از آن صفِ طولانیِ اکران و اینکه رفتنِ بیرون از صف ممکن است به معنای حذفِ همیشگی باشد، ما در جایی دیگر هم پاسخگوییم.
جدای از انتظارِ معنویِ کسانی که کار کردهاند و میخواهند محصولشان دیده شود، سرمایهی تولیدِ فیلمهایی از این دست از منابعِ دولتی یا ارگانی نیست که کسی موظف به پاسخگویی نباشد؛ و ما ـ نه روی کاغذ، بلکه وجدانی و اخلاقی ـ خود را موظف به بازگرداندنِ دستِکم همان سرمایهی اولیهی سرمایهگذار ـ بی سودِ یک سالِ خوابش! ـ میدانیم.
نمیتوانیم همینطور بیتوجه به حقوقِ مادی و معنویِ آدمهایی که به ما اعتماد کردهاند، تصمیم بگیریم. وگرنه این طور نیست که ما عینِ خیالمان نباشد در سرزمینمان چه میگذرد و سرخوشانه فیلم اکران میکنیم و فقط دنبالِ کاسبیِ خودمان هستیم!
آنهایی که اینطور فکر میکنند همانهاییاند که هنگامِ عزا موسیقی را خفه میکنند بیتوجه به این که شاید آنچه ما مینوازیم خودش مارشِ عزاست!
با همهی اینها و احتمالِ حذفِ همیشگیِ فیلم از اکران و ضررهای مادی و معنوی و غیره باز ما به تعویق فکر کردیم؛ همگی؛ ولی یک پرسش مهم پیشِ رومان بود؛ که آیا فردا روزِ بهتریست؟! و پاسخی برایش نداشتیم!
پس چه راهی جز همانچه پیشتر قرارش بوده؟ حال انگار روزهای «گشنگی نکشیدهی عاشقی یادت بره» است، و این میان من فیلمی بر پرده دارم دربارهی عشق و محبت؛ که آرزو دارم پس از دیدنش، همسران دست بر شانهی هم گذارند و عُشّاق دست هم را محکمتر بفشارند. پس به گفتهی بهرام بیضایی پناه میبرم که «این جهان را چارهای جز فرهنگ نیست»
شاید این اجبارِ ناخواسته را باید به فالِ نیک بگیرم که چه بسا همینروزها باید از عشق گفت. که به سخنِ شاملوی بزرگ: «دریغا که اگر عشقی به کار میبود هرگز ستمی در وجود نمیآمد تا به عدالتی نابهکارانه از آن دست نیازی پدید افتد.»
منبع: ایلنا
دیدگاه تان را بنویسید