پرویز تناولی، مجسمهساز، در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
مجسمههای شهری یادگارهای یک شهر هستند که باید محافظت شوند/ میتوانم دستیارانی را در تهران معرفی کنم که مرمت آثارم را انجام دهند/ فرهنگ عمومی که بالا برود، خود مردم از اثر محافظت میکنند/ دوسالانهها خیلی عمیق و تاثیرگذار نیستند و تا حدودی رفع تکلیفاند/
پرویز تناولی ایران نیست و با اینکه چندین سال است ساکن کانادا شده، اما به مدد وسایل ارتباطی نوین، توانستیم درباره سرقت بخش میانی مجسمهاش در اصفهان، حال و هوای دیگر آثارش در سطح شهر تهران یا وضعیت موزهاش با او صحبت کنیم.
اعتمادآنلاین| سحر آزاد - مجسمهای باز هم خبرساز شد. این بار اما نه در تهران بلکه در اصفهان. بخش میانی یکی از مجسمههای پرویز تناولی به نام «تقدیس» یا به گفته خودش «یادبود مادر» در میانه بهمن امسال در اصفهان به سرقت رفت با این تفاوت که برخلاف مجسمهها و سردیسهای پایتخت که یک دهه از ناپدید شدنشان میگذرد، این اثر بخت خوشی همراهش بود و بخش ربودهشده پیدا شد.
سازنده آن نیز به دنبال این اتفاق در متنی بازگو کرد:«سرقت قلب «یادبود مادر» اصفهان به منظور آب کردن فلز آن و کسب درآمدی اندک بوده است. آنچه دلخواه من است اینکه ترمیم این اثر به کارشناسانی که معین میکنم، سپرده شود.»
تناولی اگرچه طراحی جواهر را نیز تجربه کرده و کتابهایی هم در زمینه دستبافتههای عشایری و فرش به دست داده، اما بیشتر او را به سبب مجسمههایش میشناسند، چنانکه در حراج کریستی دوبی طی سال 78 اثر «پرسپولیس» او به مبلغ 2 میلیون و 841 هزار دلار به فروش رفت و رکورد زد.
با این حال، نام او در سالهای اخیر به دلایلی، همچون کشمکشی که با شهرداری بر سر موزهاش داشت، بار دیگر مطرح شده است. تناولی قصد داشت خانهاش در نیاوران را به موزه تبدیل کند و آثار خود را آنجا نمایش دهد. خانه او در دوران مدیریت محمود احمدینژاد، شهردار وقت تهران، بر اساس قراردادی بین تناولی و سازمان فرهنگی-هنری شهرداری، خریداری و به موزه تبدیل شد. 60 اثر نیز خریداری شد، اما با تغییرهای مدیریت شهرداری، موزه تعطیل شد و آثار به انبارهای شهرداری انتقال یافت. او پس از 6 سال، ملک را پس گرفت، اما هنوز تقاضای بازپسگیری آثارش را دارد. به مناسبت پیدا شدن بخش ربودهشده «تقدیس»، به واسطه ابزار ارتباطی نوین، به سراغ او که ساکن کاناداست رفتیم تا از وضعیت مجسمههایش بپرسیم:
***
*شما در انتهای بیانیهای که درباره سرقت بخش میانی اثر «تقدیس» نوشتهاید، عنوان کردهاید که مرمت اثر به کارشناسانی که معین میکنید سپرده شود. در نظرتان شیوه مرمت این اثر باید چگونه باشد؟
روش مطلوب این است که مجسمه به دست خود هنرمند ترمیم شود. از آنجا که من ایران نیستم، میتوانم دستیارانی را در تهران معرفی کنم که کار مرمت را انجام دهند. این افراد سلیقه و کارهایم را میشناسند و میتوانند مجسمه را به خوبی مرمت کنند. امیدوارم مرمت به دست کسانی که معرفی میکنم انجام شود.
همچنین شهردار اصفهان اعلام کرده است، مجسمهام در هر کجا که مایل باشم نصب میشود، که این خبر خوبی است. از این حرف خیلی خوشحالم چون این مجسمه جزئی از هنر عمومی یا Public Art است و هنر عمومی فقط مختص مردم یک منطقه یا شهر نیست بلکه به توریستها یا کسانی که از اصفهان بازدید میکنند نیز تعلق دارد.
بازدیدکنندگان اصفهان بسیار زیاد هستند و حیف است که این اثر در موزه حبس شود. تعداد تماشاگران موزههای ما کم هستند و به همین خاطر این مجسمه در صورتی که در موزه قرار گیرد از دید، پنهان میشود. در نتیجه ایدهآل من این است که بعد از مرمت در همین مکانی که هست بماند....
*یعنی در میدان امام حسین (ع) بماند؟
بله.
*اولین بار نیست که اثری از شما به سرقت رفته است. اگرچه بخش میانی «تقدیس» پیدا شد اما آثار دیگری از شما پیش از این هم به سرقت رفته است. فکر میکنید آثاری که در معرض دید عموم قرار دارند و از جنبه هنری و حتی متریال دارای ارزشاند چگونه باید محافظت شوند؟
این آثار در مکانهای عمومی نصب میشوند و نمیشود دور آنها حصار کشید، مشکل اصلی هم همین است. البته بالا رفتن فرهنگ عمومی خیلی موثر است؛ مثلاً تخریب و سرقت آثار هنری نسبت به 10، 15 سال قبل خیلی کمتر شده است. در گذشته خیلی بیشتر به مجسمهها صدمه میزدند. فرهنگ عمومی که بالا برود، خود مردم از اثر محافظت میکنند چون آن را جزئی از یادمان و آبروی شهر میدانند و نمیگذارند کسی به آن صدمه بزند.
روشهایی نیز مانند نصب دوربینهای محافظتی یا زنگ خطر برای مراقبت بیشتر از مجسمهها و آثار هنری در شهر وجود دارد. البته این مسائل مختص تهران نیست و در شهرهای دیگر دنیا هم اتفاق میافتد، منتها تعداد آن کمتر است و روزبهروز هم جنبههای ایمنی شدیدتری پیدا میکند.
این نکته را هم اضافه کنم که من درباره خودم یا آثارم صحبت نمیکنم اما همانقدر که بناهای قدیمی یک شهر ارزش دارند، مجسمههای خوب هم باارزش هستند و توریستها و بازدیدکنندگان یک شهر میتوانند تماشای آنها را جزو برنامههایشان قرار دهند. بنابراین مجسمههای شهری، جنبههای یادگاری یک شهر محسوب میشوند که باید محافظت شوند.
اختصاص بودجهای برای مرمت مجسمههای شهری
*وضعیت مرمت این آثار باید چگونه باشد و در ایران چقدر این موضوع پیگیری میشود؟
متاسفانه در ایران شهرداریها چنین بودجهای ندارند. در تمام دنیا بودجهای برای مرمت مجسمههای هنری در نظر گرفته میشود؛ مثلاً مجسمههای برنزی کثیف یا اکسیده میشوند و باید هر چهار پنج سال یک بار تمیز و مرمت شوند. امیدوارم شهرداریها در ایران به این صرافت بیفتند که از یادمانها نگهداری کنند و بودجهای برای مرمت و نگهداری آن در نظر بگیرند تا دستکم هر چهار پنج سال یک بار به وضعیت مجسمههای شهری رسیدگی شود.
*از مجسمههای قبلیتان که به سرقت رفتهاند خبری دارید؟ اطلاعات تازهای در این زمینه به دستتان رسیده است؟
مجسمههایی از من که در مکانهای عمومی به سرقت رفته بودند دیگر پیدا نشدهاند به غیر از مجسمه «شاعر» در خانه هنرمندان. زمانی که آقای احمدینژاد شهردار بود، شهردار منطقه درباره این مجسمه که در پارک خانه هنرمندان قرار داشت گفته بود، این چیست؟ و از آنجا که نتوانسته بودند توضیحی درباره آن بدهند، او هم گفته بود، مجسمه را دور بیندازید. خوشبختانه مجسمه را خرد نکرده بودند. فقط چند تکه شده بود و آن را در گلخانهای در یک منطقه دیگر انداخته بودند تا اینکه با پیگیریهای شاگردانم مجسمه پیدا شد و بعد از مرمت، در محوطه خانه هنرمندان قرار گرفت.
مجسمههای دیگرم هم که در نقاط دیگر شهر نصب شدهاند نیاز به مرمت دارند، مثل «فرهاد قفلزن» که مقابل تئاتر شهر قرار گرفته. این اثر صدمه زیادی دیده، تمام قفلهای بدنش باز شده است و باید تعمیر شود. چند بار هم از سوی دوستدارانی مانند انجمن مجسمهسازان برای تعمیر و مرمت این مجسمه با سازمان زیباسازی صحبت شده، اما اتفاقی نیفتاده است.
مجسمه «فرهاد کوهکن» هم که جلوی پارک شهر قرار دارد اولین مجسمه مدرن تهران است و باید تحت محافظت قرار گیرد. این مجسمه در سال 1352 نصب شد و قبل از آن مجسمههای دیگری که در پارکها و میادین تهران نصب میشد جنبههای رسمی داشتند مثل مجسمه مشاهیر. در واقع پیش از آن مجسمه مدرنی در سطح شهر نداشتیم و «فرهاد کوهکن» اولین مجسمه مدرنی است که در تهران نصب شد.
آثاری که از دید مردم به دورند
*وضعیت موزهتان چگونه است؟ کشمکشی که میان شما و شهرداری بر سر برخی از آثار وجود داشت به کجا رسید؟
دست روی دلم نگذارید. در این مورد یک سینه سخن دارم و هیچ پیشرفتی حاصل نشده است. به جز هفت هشت اثر، حدود 50 اثر که نزد شهرداری است در انبار راکد مانده و از دید مردم به دور است.
حتی پیشنهاد کردهام این آثار به کارگاهم منتقل شوند تا به رایگان تعمیر شوند و در معرض دید مردم قرار گیرند، اگر هم آنها را نمیخواهند به خودم پس بدهند، اما اقدامی انجام نشده است.
*شما چندین نمایشگاه مشترک با شاگردانتان برگزار کردهاید. در این سالها که حضور فیزیکی کمتری در ایران دارید، رابطهتان با شاگردانتان چگونه ادامه پیدا کرده است و فکر میکنید مجسمهسازان جوان چه وضعیتی دارند؟
این ارتباط را خیلی دوست دارم و هنوز هم باقی است، حتی وقتی نیستم دورادور از حالشان باخبرم و آنها هم مرا در جریان کارهایشان میگذارند یا گاهی نظرم را درباره اثرشان میپرسند. خیلی خوشحالم که این روابط ادامه دارد و باقی مانده است.
من از سختی کار آنها آگاهم. مجسمهسازی یک حرفه خیلی گران است و نمیشود مجسمه را در آپارتمان درست کرد، باید کارگاهی در اختیار داشته باشید که بهتر است خارج از شهر باشد، وسایل و ابزار میخواهد و فروش آن هم خیلی محدودتر از تابلو و نقاشی است.
این شرایط باعث میشود مجسمهسازان به سختی زندگی کنند و گاهی هم کاری به آنها سفارش داده میشود. به هر حال امیدوارم اوضاع مجسمهسازان بهتر شود. نمیدانم چه باید بگویم جز اینکه امیدوار باشم توجه بیشتری به مجسمهسازان شود.
*قرار است اسفندماه 98 هشتمین دوسالانه مجسمهسازی برگزار شود. البته این روزها خبر جدیدی از آن منتشر نشده است، اما فارغ از اینکه در همین زمان برگزار شود یا به زمان دیگری موکول شود، بحثی در چند سال اخیر درباره نحوه برگزاری دوسالانهها شکل گرفته بود مبنی بر اینکه دوره برگزاری دوسالانههای تکرشتهای مانند مجسمه، نقاشی، عکس و... سپری شده و باید یک دوسالانه کلی هنر که تمام این رشتهها را در بر گیرد برپا شود. شما چطور فکر میکنید؟
تا جایی که من اطلاع دارم، این دوسالانهها خیلی عمیق و تاثیرگذار نیستند و تا حدودی رفع تکلیفاند. البته اگر بخواهند میتوانند یک دوسالانه خوب برگزار کنند. من در سال 1383 یک دوسالانه در فرهنگسرای نیاوران برپا کردم که هنوز خیلیها یادشان است. این رویداد یک دوسالانه واقعی بود. تمام محوطه و تالارهای فرهنگسرا از آثار مجسمهسازان پر بود و در حدود 80 مجسمهساز در آن شرکت کرده بودند در حالی که الان حداقل تعداد مجسمهسازان 10 برابر شده است، بنابراین یک فضای کوچک اصلاً نمیتواند جوابگوی نمایش آثار آنها باشد.
برنامهریزان باید به فکر یک فضای بزرگتر باشند و حتی از یک یا دو سال قبل از برگزاری دوسالانه، از تعدادی مجسمهساز برای شرکت در دوسالانه دعوت کنند تا آنها نسبت به دوسالانه آگاهی پیدا کنند و آثارشان را آماده کنند، نه اینکه ظرف یک مدت کوتاه، زمان برپایی دوسالانه را اعلام کنند و خیلیها هرچه در اختیارشان است ارسال کنند. تا آنجا که من خبر دارم، سطح دوسالانهها بسیار پایین است.
دیدگاه تان را بنویسید