لیلی گلستان در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
6 ماه اخیر وضعیت گالریها افتضاح بود/ مردم اصلاً به دیدن نمایشگاهها نمیآمدند/ خیلیها گفتند کتاب «مجموعه خصوصی لیلی گلستان» بیشتر خواندنی بود تا دیدنی/ پیامدهای نوشتن متن درباره هنرمندان در کتاب مجموعه خصوصیام را به جان خریدم/ از اداره کتاب ارشاد تما
لیلی گلستان میگوید امسال، حوزه ادبیات برایش خوب بوده است چراکه از وزارت ارشاد با او تماس گرفتهاند و گفتهاند که میخواهند کتابهایی از او را که توقیف هستند منتشر کنند؛ اما او در مقابل وضعیت گالریداری را در 6ماهه دوم سال «افتضاح» توصیف میکند و میگوید در 31 سال گذشته هیچوقت چنین 6 ماه سیاهی را نگذرانده است. با او به مناسبت چاپ سوم کتاب مجموعه خصوصیاش، درباره وضعیت فرهنگ و هنر این روزها به گفتوگو نشستیم.
اعتمادآنلاین| سحر آزاد - کتاب «مجموعه خصوصی لیلی گلستان» بعد از یک سال به چاپ سوم رسید؛ این کتاب شامل نقاشیها یا مجسمههای مجموعه خصوصی اوست. برای نخستین بار در ایران است که یک مجموعهدار هنرهای تجسمی مجموعه خود را در قالب کتاب در دید عموم قرار میدهد.
کتاب او البته یک ویژگی دیگر هم دارد: در کنار هر اثر متنی از خود لیلی گلستان درباره چرایی خرید اثر یا خاطرهای که از آن تابلو، مجسمه یا خود هنرمند دارد نیز منتشر شده است. در مواردی متنی از خود هنرمند همچون آیدین آغداشلو هم آمده است.
چاپ سوم این کتاب، که به نظر میرسید احتمالاً مخاطبان خاصی داشته باشد، بهانهای شد تا به سراغ گلستان برویم که اتفاقاً چند هفتهای هم هست به دلیل شیوع کرونا گالریاش را تعطیل کرده است.
با این حال در آستانه پایان سال، بیمناسبت ندیدیم با او که علاوه بر گالریداری، مترجم نیز هست و به واسطه پدرش ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز، همسرش مرحوم نعمت حقیقی فیلمساز شناختهشده و پسرش مانی حقیقی کارگردان و بازیگر، با سینما نیز آشناست صحبت کنیم:
***
*وقتی قرار بود کتاب منتشر شود، چه پیشبینی میکردید و فکر میکردید بعد از چند وقت تجدید چاپ شود؟
مدتها بود فکر میکردم آثاری که در خانهام دارم خیلی باارزش هستند و حیف است که مردم نبینند، چون تنها عدهای که به خانهام میآیند این آثار را میبینند، اما دانشجویانی که درباره یک هنرمند، نقاش یا مجسمهساز تحقیق میکنند ممکن است ندانند چنین آثاری وجود دارد، چون هیچوقت آنها را ندیدهاند. برای همین فکر کردم باید این آثار را در یک کتاب منتشر کنم. این کار را با نشر چشمه شروع کردم که خیلی حرفهای عمل کردند.
به پیشنهاد یکی از دوستان نیز تصمیم گرفتیم متنی به صورت خاطره یا چگونگی خرید آثار برای هر یک از کارها بنویسم. کسی تا به حال این کار را نکرده بود، حتی کتاب مجموعهداران فرنگ را که دیده بودم، آنها هم توضیحی درباره هر یک از آثار مجموعههایشان نداده بودند. فکر کردم نوشتن این متنها کتاب را صمیمانهتر میکند.
وقتی کتاب منتشر شد ناشر گفت :«انشاءالله یک تا یک سال و نیم دیگر به چاپ دوم میرویم.» من هم گفتم: «انشاءالله.» حتی گفتم این کتاب خیلی تخصصی است و افرادی که به کتابهای تجسمی علاقهمند هستند آن را میخرند، بنابراین باید ببینیم چقدر استقبال میشود.
بعد از یک ماه ناشر تماس گرفت و گفت یک اتفاق خیلی عجیب افتاده است. من هم گفتم حتماً کتاب قرار است سانسور شود چون من دائم با سانسور طرف هستم، اما گفت که کتاب تمام شده و قرار است چاپ دوم آن شروع شود. گفتم باورم نمیشود و او هم گفت که خودمان هم باورمان نمیشود.
کتاب به چاپ دوم و بعد از مدتی کوتاه به چاپ سوم رسید که خیلی عالی است و از این استقبال خیلی خوشحالم. البته خیلیهایی که تماس گرفته بودند به مناسبت کتاب تبریک بگویند، گفتند کتابت بیشتر خواندنی بود تا دیدنی. در واقع کتاب یک مجموعه هنری باید دیدنی باشد، اما نوشتههای کنار هر اثر بر خود کارها غلبه کرده است.
*از ایده اصلی کار تا زمان عکاسی و نوشتن چقدر زمان برد؟
همه کارها حداکثر 6 ماه بیشتر طول نکشید. چون با افراد خیلی حرفهای و مرتبی طرف بودم.
*رک بودن یکی از خصلتهای شماست و این ویژگی را میتوانیم در نوشتههای کتاب، وقتی درباره پروانه اعتمادی یا بهجت صدر صحبت میکنید، ببینیم. با همه اینها، متنها از ابتدا همین بود یا اینکه حین فرایند نوشتن تغییر هم کرد؟
متنها را تغییر ندادم برای اینکه فکر کردم فیالبداهه بودن آنها به دل مینشیند و اگر بخواهم خودم را دچار خودسانسوری کنم یا جور دیگری صحبت کنم، صمیمیتی که دوست دارم در نوشتههایم باشد از بین میرود، بنابراین بعضی از پیامدهایش را به جان خریدم و متنها همانجور که از ابتدا به ذهنم رسیده بود چاپ شد و خوشبختانه هیچ پیامدی هم نداشت.
*بعضی از متنها مربوط به زمان حال بود، در صورتی که آن هنرمند مزبور دیگر در قید حیات نیست؛ همچون محسن وزیریمقدم. آیا قرار است در چاپهای بعدی زمان فعلها تغییر کند یا اینکه میخواهید همینطور بماند؟
این هنرمندان همیشه زنده هستند. محسن وزیریمقدم و محمدابراهیم جعفری 2 هنرمندی هستند که وقتی درباره نقاشیهایشان مینوشتم زنده بودند و متاسفانه طی مدتی که کتاب منتشر شد فوت شدند. ترجیح میدهم متنها همینطور باقی بمانند.
*با توجه به اینکه تاکنون در ایران کتابی از یک مجموعه خصوصی هنرهای تجسمی منتشر نشده بود و آثار به این صورت در معرض دید عموم قرار نگرفته بودند، این کار چقدر موثر بوده است؟ شما که با قشر فرهنگی و هنری در تماس هستید اطلاع دارید که افراد دیگری هم ترغیب به انجام چنین کاری شده باشند؟
وقتی این کار را انجام دادم با حدود 10، 12 مجموعهداری که میشناختم تماس گرفتم و پیشنهاد کردم که دنبال این کار را بگیرند تا مجموعههایشان چاپ و ماندگار شود و مردم هم با این آثار آشنا شوند؛ اما متاسفانه از این تعداد شاید 2 نفر گفتند راجع به این موضوع فکر میکنیم و بقیه گفتند که اصلاً نمیخواهیم مردم بدانند ما چه آثاری داریم. من نه این پنهانکاری را درک میکنم نه قبول دارم، با این حال این عقیده آنهاست، دوست ندارند مردم بدانند چه آثاری دارند.
*فارغ از کتاب، شما یکی از دوستداران سینما هستید که در گفتوگوهای پیشین اشاره کرده بودید هفتهای یک بار به دیدن فیلمهای هنروتجربه میروید. به غیر از این روزها که سینما تعطیل است، امسال هم به دیدن فیلمهای این گروه سینمایی رفتید؟
بله. همچنان هنروتجربه را دنبال میکنم. الان که متاسفانه تعطیل است، اما تا زمانی که سینماها فعال بودند به تماشای فیلمها میرفتم.
*غیر از فیلمهای هنروتجربه، امسال از چه فیلمهایی خوشتان آمده یا اگر به جشنواره فیلم فجر رفتهاید، چه فیلمهایی را دوست داشتهاید؟
امسال همه جشنوارهها را تحریم کردم. نه در جشنواره تجسمی فجر شرکت کردم و نه به جشنواره فیلم فجر رفتم. پیش از آن، فیلمهایی که دیدم در واقع فیلمهای جشنواره پارسال بودند، اما فیلمی که خیلی خیلی دوست داشتم «جهان با من برقص» به کارگردانی آقای سروش صحت بود. به همه دوستانم هم گفتم که حتماً به دیدن فیلم بروند. خودشان را خیلی نمیشناختم، اما پیغام دادم که عاشق فیلمش شدم؛ فیلم بسیار سلامت، درست و بسیار درجه یکی بود.
*وضعیت گالریها در سالی که گذشت چطور بود؟ امسال گذشته از موضوع کرونا، به دلیل اتفاقات دیگری هم که پیش آمد حوزه فرهنگ در نوسانات زیادی بود و گالریها پس از حادثه هواپیمای اوکراینی نیز به مدت چند روزی تعطیل شدند.
وضعیت گالریها افتضاح بود. واقعاً باید کلمه افتضاح را به کار ببرم به خصوص طی 6 ماه اخیر. 31 سال است که گالری دارم، اما هیچوقت چنین 6ماهه سیاهی را نگذرانده بودم. اصلاً تماشاچی نداشتیم. یادم است جمعهها- که افتتاح نمایشگاههای گالریام است- نه برای همه افتتاحیهها، اما دستکم یک بار در ماه تمام دروس بند میآمد و پلیس میگفت اینجا چه خبر است و چرا اینقدر شلوغ شده؟ اما در این 6 ماه افتتاحیهها بسیار خلوت بودند و اصلاً فکر نمیکردید که افتتاحیه است. حتی گاهی افرادی که وارد گالری میشدند میپرسیدند: «امروز افتتاحیه است؟» به جز پنج 6 نفر کسی در افتتاحیهها نبود....
31 سال است که گالری دارم، اما هیچوقت چنین 6ماهه سیاهی را نگذرانده بودم/ در این 6 ماه افتتاحیهها بسیار خلوت بودند و اصلاً فکر نمیکردید که افتتاحیه است/ حتی گاهی افرادی که وارد گالری میشدند میپرسیدند: «امروز افتتاحیه است؟»
*پس شرایط جامعه هم روی گالریها اثر گذاشت؟
بسیار اثرگذار بود. اقتصاد و اتفاقهایی که پشت سر هم افتاد باعث شد یکجور ناامیدی در میان مردم به وجود بیاید. نه اینکه مردم به گالری بیایند و اثری نخرند. خرید آنقدر مهم نبود؛ چون مردم اصلاً به دیدن نمایشگاهها نمیآمدند و واقعاً نمایشگاهها خلوت بودند.
*موضوعی که خودتان عنوان کردید حضور در جشنوارهها بود. شما قرار بود در جشنواره تجسمی فجر هم شرکت کنید، اما بعد از اینکه انصراف دادید گفتید حوصله حضور در چنین برنامههایی را ندارید. الان حالتان چطور است؟
ببینید، سال گذشته من برای اولین بار در جشنواره هنرهای تجسمی فجر شرکت کردم؛ یعنی با دولت همکاری کردم، چون از افرادی که متولی این کار در وزارت ارشاد بودند خوشم آمد و قبولشان داشتم. بنابراین با آنها همکاری کردم، خیلی هم موفق بودیم و همه کارها فوقالعاده انجام شد.
امسال به دلیل اتفاقهای پی در پیای که برای این مملکت رخ داد و خیلی عجیب بود از نا افتادم. جان نداشتم نمایشگاه بزرگی را در جای دیگری غیر از گالری خودم برگزار کنم و هر روز به آنجا بروم. متولیان هم لطف داشتند و خواستند از انصرافم تجدید نظر کنم. من گفتم که اگر میخواستم با شما همکاری نکنم، پارسال هم همکاری نمیکردم اما حالم خوب نیست و نا ندارم کارم را با موفقیت انجام دهم. کاری را هم که فکر میکنم در آن موفق نمیشوم، ترجیح میدهم انجام ندهم.
خوشبختانه بعد از 2 سه روز صحبت، بالاخره قبول کردند که حالم خوب نیست و دلیل دیگری غیر از این برای غیبت در جشنواره ندارم. امیدوارم امسال همه چیز به خوبی بگذرد، البته اگر این کرونا بگذارد. من هم اگر همه چیز بر وفق مرادم باشد، حتماً شرکت خواهم کرد.
*چه شرایطی باید برقرار باشد تا در جشنواره شرکت کنید؟ به عنوان مثال سال گذشته چه شرایطی فراهم بود که قبول کردید برای اولین بار در این رویداد دولتی شرکت کنید؟
شرطی که من گذاشتم این بود که اجازه دهند کارهایی را که دوست دارم انجام دهم و آنها هم کاملاً پذیرفتند. هیچ اتفاقی هم نیفتاد. همه چیز به خوبی گذشت. بالاخره بعد از 31 سال خودم را یک آدم حرفهای میدانم. خیلی حرفهای عمل کردیم. دوستان مشورت میگرفتند و همه مشورتهایم انجام شد. نه فقط به عنوان اینکه بخواهند به من احترام صوری بگذارند، بلکه پیشنهادهایی که من یا گالریدارهای دیگر میدادیم انجام میشد.
آنها به قولشان وفا کردند، هرچه خواستیم در اختیارمان قرار گرفت و دربست به ما کارت سفید داده شد و این نکته خیلی عالی بود. ضمن اینکه دیدند چقدر نتیجه کار خوب شد، اشکالی پیش نیامد، همه چیز عالی بود، فروش خیلی خوب بود و استقبال هم خیلی خوب بود؛ یعنی اگر شما خودتان را به دست متخصص بسپارید، حتماً پشیمان نخواهید شد و آنها متوجه این موضوع شدند.
انتشار کتاب «میرا» امکانپذیر نبود، اما «زندگی در پیش رو» منتشر شد و طی یک هفته به چاپ دوم رسید
*شما سالهاست در زمینه ادبیات و کتاب هم فعالیت میکنید. امسال وضعیت چطور بود؟
برای من که خوب بود چون کتاب مجموعه خصوصیام به چاپ سوم رسید که خیلی عجیب و عالی بود. ترجمه کتاب «بیگانه»ام نوشته آلبر کامو هم به چاپ سی و پنجم رسید که فوقالعاده است و موفقیت کامل محسوب میشود.
از اداره کتاب وزارت ارشاد نیز تماس گرفتند تا با مدیر اداره کتاب صحبت کنم. وقتی به اداره کتاب ارشاد رفتم آنها گفتند میخواهند کتابهایم را که در توقیف هستند منتشر کنند، که البته انتشار کتاب «میرا» امکانپذیر نبود، اما کتاب «زندگی در پیش رو» منتشر شد و طی یک هفته به چاپ دوم رسید. همه اینها برای یک مترجم موفقیتهای زیادی است و از این بابت خوشحالم. منتها نمیدانم سال آینده چطور خواهد شد. فعلاً سالی که گذشت خیلی خوب بود.
*فکر میکنید رویکرد ارشاد در حال تغییر است؟
رویکرد ارشاد به آدمها و مدیرانش مربوط است، اینکه چه کسی مدیر اداره کتاب شود خیلی مهم است و اگر به جای مدیر فعلی فرد دیگری بیاید، ممکن است باز هم کتابهایمان توقیف شود چون معیاری برای توقیف و سانسور ندارند و دلی و سلیقهای است. نمیدانیم سال بعد هم همین مدیر هست یا نه. ما روزبهروز زندگی میکنیم.
*شما همیشه با جوانها کار میکنید و به آنها امیدوار هستید. همچنان این نظر را درباره آنها دارید؟
بله. وقتی جوانها برایم سیدی کارهایشان را میفرستند تا نقاشیهایشان را ببینم یا در ادبیات هم چنین اتفاقی میافتد باعث امیدواریام هستند. ما در ادبیات نویسندگان زن خیلی خوبی داریم که کتابهای فوقالعادهای نوشتهاند و خوشحالم از این موضوع. برای همین همیشه به جوانها امیدوارم.
*آرزوی فرهنگیتان برای سال بعد چیست؟
سانسور را بردارند و بگذارند کمی فرهنگ و هنر ما نفس تازه کند شاید که وضع همه چیز بهتر شود، چون کتابفروشیها واقعاً در حال ورشکستگی هستند و گالریها هم در 6 ماه اخیر افتضاح بودند. سینماها نیز خیلی موفق نبودند. شاید وضع تئاتر کمی بهتر بود، اما به نظرم ادبیات و هنرهای تجسمی وضعشان خیلی خراب است.
دیدگاه تان را بنویسید