نامه محمدرضا یزدانپرست، روزنامهنگار و مجری تلویزیون به محسن چاوشی درباره آهنگ منتشرشده آخر این خواننده
از دوستداران دوآتشه شما هستم، اما غزل آخری که سروده و خواندهاید فاجعه است
محمدرضا یزدانپرست، روزنامهنگار و مجری تلویزیون به محسن چاوشی درباره آهنگ منتشرشده آخرش انتقاد کرد.
اعتمادآنلاین| محمدرضا یزدانپرست، روزنامهنگار و مجری تلویزیون به محسن چاوشی درباره آهنگ منتشرشده آخر این خواننده نامه ای نوشت.
در متن این نامه آمده است:
محسن چاوشی ارجمند!
غزل "شرح الف" که در وزن، شور و حال مطنطنِ مولانایی دارد و در اسم، یادآور شمس شوریده تبریز است، فقط وزن دارد و قافیه و تنها یکی،دو مصراع معنیدار و سالم. ضعف تالیفهای پرتعداد در غزلی که سرودهای از تو، که نشان دادهای شعرشناسی، سخت بعید است. یعنی یک نفر از ترانهسرایان کاربلدی که در این سالها در کنار خود داشتهای به شما نگفتند که این سروده، ضعیف و سست و پر از اشکال است؟ نگفتند میشود آهنگساز خوبی بود، خواننده محشری بود و هواداران پروپاقرص پرتعدادی داشت، اما الزاماً به این معنی نیست که هر چه سرودی را بخوانی و عرضه کنی؟ واقعاً به شما نگفتند؟
سروده شما این است:
زنده کنی جان من جان چو تَفتان من
روح دهی مردهام مُردهی گریان من
ای همهی جان من رونق دُکان من
کِی بُگشایی دَری بر در زندان من
اشک امانم برید بغض گلویم درید
کاش فراوان شوی بر شب باران من
رَیح شما را فقط خود بدهی رایحهها
هیچ شبم بی تو نیست رایح و ریحان من
هر چه که دارم ز تو کاش ز خود داشتم
پیش تو قربان کنم شاهد قربان من
هر چه سیه در من است شر شیطان کَشاند
نور بفرمای نور بر رخ سوزان من
روح شما از اَلست پاک به جانم رسید
رو سیه از رویتان رحمت و رحمان من
جبر چه باشد ز تو راه خطا اختیار
در تو نگنجد خطا فرصت جبران من
صبر کنم در رُخت تا که شروعم رسد
رَخت ببندم ز خاک اول و پایان من
کِبر چو شیطان بُوَد شهر الف این بُوَد
در پس کبر آمدی اکبر اوزان من
اسقاط عجیب وزن در مصرع هفتم که در خواندن، "رایحا" خواندهاید واقعا یعنی چه؟
ترکیبات صیقلنخوردهای مثل جان چو تفتان، شاهد قربان یا اکبر اوزان چیستند؟
رحمت و رحمان شاعر که روسیاه شدهاند کیستند؟
در مصرعهای بیمعنیای مثل هشتم، چهاردهم یا شانزدهم دقیقا چه گفتهاید؟
بیت آخر هم که دیگر، پازل فاجعه را کامل کرده. بارها با دقت گوش کردم. "شرح الف" را "شهر الف" میخوانید خصوصا بار اول. نسخه مکتوب شعر هم همینگونه از روی خواندن شما "شهر الف" ضبط شده در حالی که نام "شرح الف" بر پیشانی کار است! و اساسا مصراع یکی به آخر، چه معنیای میدهد؟ اصلا شهر الف کجاست؟! حتی اگر "شرح الف" خوانده باشید، واقعا کبر و غرور مانند شیطان است یا از سوی شیطان است، خب؟! چه بلایی دقیقا بر سر شهر الف یا شرح الف آورده؟!
راستی مخاطب غزل، شدیدا موهوم است و تنها با وزن پرشور مولانایی و فقط با ارکان عروضی و چند قافیه که نمیشود شاعری کرد!
اگر میبینید مولانا، گاهگاه رسوم مالوف و قواعد نحو و وزن و قافیه را وامینهد، از تسلط بینهایتش بر "کلام" حکایت دارد؛ تسلطی که مثل وادیهای دیگر همچون آهنگسازی و خوانندگی، تخصص و پختگی خود را میطلبد!
محسن جان چاوشی!
مطمئنی این غزل را خودت سرودهای؟
مطمئنی نام شاعر، اشتباه نشده؟
مطمئنی شعر را درست انتخاب کردهای برای خواندن؟
مطمئنی آهنگ اشتباهی منتشر نکردهای؟
شاید فایل درست در فولدر دیگری بوده!
به خدا اینهمه فاجعه در ترکیبات بیمعنی، ضعفتالیفهای مکرر، شهر به جای شرح، اسقاط وزن و...، سالهای نوری با محسن چاوشیای که میشناسم، فاصله دارد!
دیدگاه تان را بنویسید