«کرونا ایسم» ابراهیم حقیقی در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
کرونا| امکان ندارد نمایش دیجیتالی نقاشی یا مجسمه بتواند حس خود اثر را منتقل کند/ حرفهایهای هنر بازتابهای بهتر و درستتری به آثار کروناییام داشتند
ابراهیم حقیقی گفت: 24 یا 25 اسفندماه بود که اولین کار مربوط به تاثیرات تصویری کرونا بر آثار نقاشی نقاشان مشهور را انجام دادم. کمی قبل از آن به قرنطینه رفتن آدمها شروع شده و پروازها قطع شده بودند. من هم قرار بود مانند هر سال به ایرانگردی بروم که این اتفاق نیفتاد و به ناچار خانهنشین شدم و خوشبختانه کار کردنم زیاد شد.
اعتمادآنلاین| سحر آزاد- ویروس کرونا برای ابراهیم حقیقی یک نمایشگاه به بار آورد. او از اواخر اسفندماه در صفحه شخصی اینستاگرام خود تصاویری مرتبط با ویروس کرونا منتشر کرد، اما چنانکه خودش میگوید، آثاری که در زمینه ویروس کرونا منتشر کرده فراتر از تعدادی هستند که در فضای مجازی به نمایش گذاشته و از مجموع 100 اثر، 50 اثر برای یک نمایشگاه آنلاین انتخاب کرده است.
نمایشگاه حقیقی که «کرونا ایسم» نام دارد از اولین ساعت اول خرداد در سایت گالری گلستان به نمایش درآمده است. حقیقی که معماری خوانده و تا چند سال قبل بیشتر به عنوان طراح گرافیک شناخته میشد، در سالهای اخیر با ساخت فیلم و مستند و برگزاری نمایشگاههای نقاشی یا خطنگاره و عکاسی دیگر تجربههایش را هم نشان داده است. او در نمایشگاه اخیر با وام گرفتن از آثار هنری شناختهشده و تلفیق آنها با موضوع کرونا به دنبال معنایی رفته است که این روزها جهان را در بر گرفته. به مناسبت این نمایشگاه آنلاین با او گپ زدیم:
***
*از ابتدا قرار بود این آثار به صورت مستمر ادامه پیدا کند و ایده آنها چگونه شکل گرفت؟
24 یا 25 اسفندماه بود که اولین کار مربوط به تاثیرات تصویری کرونا بر آثار نقاشی نقاشان مشهور را انجام دادم. کمی قبل از آن به قرنطینه رفتن آدمها شروع شده و پروازها قطع شده بودند. من هم قرار بود مانند هر سال به ایرانگردی بروم که این اتفاق نیفتاد و به ناچار خانهنشین شدم و خوشبختانه کار کردنم زیاد شد.
در آن زمان صفحات مجازی چند نفر از هنرمندان اروپایی را دیدم؛ مثلاً یک نفر در بارسلون یا کسی دیگر در رم که آثاری منتشر کرده بودند. بیشتر آنها روی «مونالیزا»ی داوینچی کار کرده بودند که یا ماسکهای رایج را روی صورت گذاشته بودند یا روی دستشان مادههای ضدغفونیکننده زده بودند.
همان زمان اولین کارم را روی «رنه ماگریت» انجام دادم. سیب جلوی صورت آدم کلاهبهسر معروف ماگریت را تغییر دادم و بینی او را شبیه ویروس کرونا کردم. وقتی که تصویر را در اینستاگرام گذاشتم، بازخوردهای خوبی گرفتم و فهمیدم که میتوان این کار را ادامه داد.
تصمیم گرفتم 40 اثر روی مسترپیسهای (شاهکار) هنرمندان انجام بدهم. روزها به گشت و گذار سپری میشد و بخشی هم به کار کردن روی این آثار که تمام آنها در نرمافزار فتوشاپ اتفاق افتادهاند و بخشی از تصاویری را هم که برای افزودهها لازم داشتم عکاسی کردم؛ مانند ماسکهایی که از زاویههای مختلف عکاسی کردم یا برخی از شویندهها و ضدعفونیکنندههایی که همه ما درگیر آن شدهایم و حتی ماجرا به بحرانهای پیدا کردنشان در داروخانهها هم رسیده بود. به هر حال این کار ادامه پیدا کرد.
بعد از اینکه 40 اثر را در اینستاگرام منتشر کردم، 27 آوریل (8 اردیبهشت) شده بود که روز جهانی گرافیک و دیزاین است. آخرین کارم پوستر «لوترک» بود که چهل و یکمین اثر محسوب میشد. به انتشار همین تعداد در اینستاگرام بسنده کردم، اما کارها به 100 اثر رسیده بود. قصدم این بود که اگر گالریها گشایش پیدا کنند، نمایشگاهی برگزار کنم.
با خانم لیلی گلستان هم صحبت کرده بودیم، اما بازگشایی گالریها و مکانهای عمومی مدام به تعویق افتاد. به پیشنهاد خانم گلستان قرار بر این شد که نمایشگاه را آنلاین برگزار کنیم؛ مانند همه اتفاقات آنلاین دیگری که در حوزههای هنر و نمایش رخ میدهد. به همین دلیل از ساعت اولیه اول خرداد، نمایشگاه با 50 اثر که گزیدهای از 100 اثر است در سایت گالری گلستان به نمایش درآمد و از هر اثر سه ادیشن ارائه شده است.
*با توجه به اینکه بیشتر نمایشگاهها به صورت فیزیکی یا حضوری بوده است، فکر میکنید نمایشگاههای آنلاین میتواند فصل جدیدی در هنرهای تجسمی باشد یا اینکه محدود به همین مقطع زمانی خواهند بود؟
اگر بخواهم حس خودم را بگویم، قطعاً نمایشگاههایی را که به صورت دیدار فیزیکی برگزار میشوند ترجیح میدهم. به چند دلیل: یک اینکه آدمها با همدیگر دیدار میکنند. نمیدانیم دوران قرنطینگی کرونا کی تمام میشود و حتی اگر از قرنطینه هم که خارج شدیم، منع بسیاری از رفتارهای انسانیمان را خواهیم دید؛ مثل سلام و دست دادن از نزدیک، به آغوش کشیدن عزیزان، بوسیدن کسانی که دوستشان داریم. نمایشگاه فیزیکی اینها را از دست داده است.
دوم از نظر خود اثر هم معتقدم در مورد تابلوی نقاشی یا مجسمه امکان ندارد شکل نمایش دیجیتالی بتواند حسی را که خود اثر منتقل میکند انتقال دهد. ما وقتی با خود اثر مواجه هستیم اختیار داریم که عقب یا جلو برویم تا تابلو را بنا بر بزرگی یا کوچکی کار نگاه کنیم. وقتی جلو میرویم جزئیات کار، ضربه قلم و بافت اثر را میتوانیم حس کنیم که جزو تاثیرگذارترین بخشهای دیداری هر اثر هنری است و با سینما فرق میکند.
سینما یک پرده است که مینشینیم و با بازتاب نور نگاه میکنیم، اما باید حضور فیزیکی نقاشی و مجسمه را درک کنیم. این اتفاق را با تئاتر هم مقایسه میکنم. در تئاتر هم امکان ندارد ویدئوهای گرفتهشده تئاتر حس نمایشی را که از نزدیک در سالن میبینیم داشته باشند، چون نفس تماشاگر و بازیگر هنگام اجرا مهم است. به همین دلیل اجرای یک نمایش هر شب با شب دیگر متفاوت است.
درباره نمایشگاه فیزیکی هم به همین اعتقاد دارم حتی درباره سینما باید بگویم، تنهایی رفتن به سینما اصلاً دلچسب نیست. وقتی که با دیگران به سالن سینما میرویم از احساسات یکدیگر تاثیر میگیریم، خندهها و گریههای مشترک یا هیجان انگیخته شدن مشترکمان با یکدیگر است که تجربه زیستی سینما را کامل میکند و این اتفاق دقیقاً همانی است که در بازیهای ورزشی رخ میدهد: همصدایی، همنوایی شوق یا اندوه در زمین ورزش یا استادیومها به آن بازی ارزش میدهد وگرنه دویدن و به توپ زدن خیلی مهم نیست.
*بازخورد نمایش آثار چطور بود؟ درباره نظراتی که ممکن بود در فضای مجازی دریافت کنید پیشنهادی داشتید؟
بازخوردها خوشبختانه خیلی خوب بود و باعث میشد هر روز که جلوتر میروم جدیتر کار کنم. بنابراین کمکم تفاوتهایی هم رقم خورد؛ مثلاً اگر در آغاز کار، تصویر بزرگ شده میکروسکوپی ویروس یا ماسک زدن روی صورتها رایج بود، کمکم متوجه شدم باید تفاوتی ایجاد کنم چون ماسک زدن را میتوانیم با پرتره هر فردی به تصویر بکشیم، اما دنبال معناهای دیگری بودم. البته نمیدانم موفق شدم یا نه و اصلاً نمیخواهم ادعایی کنم. دیگران باید درباره کارم نظر بدهند.
https://etemadonline.com/content/406166
چگونه میشد حس تنهایی و دلتنگی را نسبت به یکدیگر یا طبیعت رعایت کرد؟ در برخی از آثار به این سو رفتم که فقط ماسک زدن نباشد بلکه یک حس تازگی به آن افزوده شود. نوشتهها یا بازخوردهایی که دوستان مطرح میکردند بسیار خوب بود البته نطراتی هم بود که نشان میداد گاهی اصلا درکی از اینکه چه اتفاقی در اثر افتاده است نداشتهاند. شاید تصویر را در ابعاد کوچک روی گوشیهای خود دیده بودند.
بعد از انتشار تعدادی از تصاویر، برخی نظر میدادند: «خب که چه؟» اما گاهی کمی بعد چنین اصلاح میکردند: «تصویر را بزرگ کردم و دیدم چه اتفاقی افتاده است.» دلیل دیگر این بود که برخی اصلاً اثر اصلی را نمیشناختند. اگر کمی هم هنرمند گمنامتر از بقیه بود، این اتفاق بیشتر میافتاد. معلوم است بیشتر مردم «ونگوگ» و «داوینچی» را میشناسند، فرض کنید آثار اندرو وایت را همه نمیشناسند، اما حرفهایهای هنر که میشناختند بازتابهای بهتر و درستتری داشتند.
*کرونا بر آینده هنر میتواند تاثیر بگذارد؟ چه از نظر سوژه چه از نظر عملکرد روی فعالیتهای هنری؟
هر اتفاق جمعی برای یک ملت یا این بار برای جهانیان قطعاً تاثیرات خاص خود را روی هنرمندان خواهد گذاشت، اما کی و چگونه؟ اصلاً نمیتوان پیشبینی کرد، نباید هم پیشبینی کرد و نباید هم به زودی منتظرش بود. در مورد سینما به خاطر داریم در دورانی که درگیر جنگ و درگیری بودیم فیلمهایی که تولید میشد هیجانزده و حتی اغراقآمیز و تبلیغاتی بودند، اما وقتی از جنگ دور میشویم، هنرمند تازه شروع به کاویدن درون خودش میکند و آثاری که بعد از جنگها ساخته شدهاند حالت شعارزدگی ندارد و هنرمند رفتار انسانی را نمایش میدهد.
قطعاً کرونا تاثیر بسیاری بر هنر خواهد گذاشت و تولیداتی به این سمت خواهند رفت، اما زمان و چگونگی عملکرد آن قابل پیشبینی نیست. تصور میکنم باید مدت درازی بگذرد تا آثار مربوط به آن در هنر توانایی بروز پیدا کند.
دیدگاه تان را بنویسید