وقتی به دنیا اومدم نمیدونستی یه روز بزرگ میشم، خانم میشم؟!
14 سال پیش که فیلمنامه «گیس بریده» را نوشتم، خیلیها با آن مخالفت کردند. چه معنی دارد که دختر برای آزار و اذیت و کتکهای پدر تا حد مرگ، حق شکایت از او را داشته باشد؟ میگفتند: اگر این فیلم، ساخته شود، دیگر شکایت از پدر معمولی و عادی میشود! حقی که سالهاست در بسیاری از کشورها برای کودکان و دختران عادی است، ولی نه در اینجا!
اعتمادآنلاین| حسن انصاریان، نویسنده فیلم « گیس بریده»- 14 سال پیش که فیلمنامه «گیس بریده» را نوشتم، خیلیها با آن مخالفت کردند. چه معنی دارد که دختر برای آزار و اذیت و کتکهای پدر تا حد مرگ، حق شکایت از او را داشته باشد؟ میگفتند: اگر این فیلم، ساخته شود، دیگر شکایت از پدر معمولی و عادی میشود! حقی که سالهاست در بسیاری از کشورها برای کودکان و دختران عادی است، ولی نه در اینجا!
به گزارش اعتمادآنلاین، بماند که این فیلم ساخته شد و چنان بدون اجازه به آن دست بردند و اختهاش کردند که به رغم هنرنمایی گلشیفته فراهانی، که به تنهایی بار فیلم را بهدوش میکشد، نتوانست پویشی را که به دنبالش بودم برانگیزد و مرا بیانگیزهتر از همیشه برای نوشتن کرد. نوشتن، برای تغییر در طرز تفکرِ سنتهای پوچ و تعصبهای بیمنطق.
چند سال بعد، «خانه پدری» کیانوش عیاری هفت سال توقیف شد. عیاری چه تلخ به این واقعیت کنایه میزند که خبر را باور نمیکند و شایعه است. هفت سال به او گفته بودند که مگر در این مملکت از این موارد داریم؟ چرا سیاهنمایی میکنید؟!
مریمِ «گیس بریده» در زندان به پدرش میگوید «وقتی بهدنیا اومدم نمیدونستی یه روز خانم میشم؟ بزرگ میشم؟ نگام کن... کثیف نشدم، خراب نشدم...»
به قاضی میگوید: «من فقط امنیت جانی میخوام، چیز زیادیه؟»
بسیاری از دختران سرزمین کهن ما هنوز سایه سنگین پدر و برادر، حتی در دوستی با دوستان دخترشان، بر زندگی آنان سنگینی میکند. نمیتوانند خاطرات خصوصی خود را بنویسند و در گوشهای خلوتِ خود را داشته باشند، با گوشیهای موبایل کنونی حتی خلوت شخصی نمیتوانند داشته باشند. چون ممکن است کسی عکسهای شخصی موبایل را برای پدر یا برادرشان بفرستد. حتی اگر توسط پدر به قتل برسند، قصاصی منتظر قاتلشان نیست؛ چرا که جانشان «ملک پدری» است!
دخترانی که تنها در آگهی تسلیتشان «فرزند گرامی»، «نوه گرامی»، «خواهرزاده گرامی» و «برادرزاده گرامی» مردان خانوادهشان هستند؛ مردانی که، خود، اصلاً «گرامی» نبودهاند!
گیس بریدگان جامعهی ما کم نیستند. چه آنها که بهجای داشتن فرصت برای جبران اشتباه، با داس سرشان بریده میشود، چه آنان که با پنبه.
کاش، قاضیِ رومینا، مانند قاضیِ مریمِ فیلم «گیس بریده»، او را به خانه برنمیگرداند. کاش این دختران متعلق به جامعه بودند، نه ملک پدری! کاش آنقدر قوانین در حمایت از فرزندان ما وجود داشت که هرکسی، با هر طرز تفکری، میدانست ایشان، اول فرزندان اجتماعاند، بعد فرزندِ خویش! کاش میدانست ایشان برای هر ضربهای به ایشان، با قانون طرف هستند.
کاش، بهجای برخورد و توقیف فیلمهایی که قصد فرهنگسازی در جامعه دارند، از آنها حمایت میشد تا این روزها برای سرزمین کهنمان تکرار نشود. فرهنگ، یکشبه عوض نمیشود، این تغییر نیاز به تمرین و تدبیر دارد.
به تکرار غم نیما،
کجایِ این شب تیره بیاویزم
قبایِ ژندهی خود را؟
دیدگاه تان را بنویسید