مرور کارنامه آغازگر طراحی فیگوراتیو در نقاشی نوگرا در گفتوگوی ترانه صادقیان با «اعتمادآنلاین»:
هانیبال الخاص به مسئولیت اجتماعی هنرمند معتقد بود و آن را ابراز میکرد
ترانه صادقیان، نقاش و از شاگردان هانیبال الخاص، به مناسبت تولد 90 سالگی استادش از روزهایی گفت که او برای آخرین بار به ایران آمده بود. به اعتقاد او میراث الخاص خلق آثار زیاد و تربیت شاگردان فراوان است.
اعتمادآنلاین| سحر آزاد- هانیبال الخاص اگر زنده بود، خرداد امسال ورود به 90 سالگیاش را جشن میگرفت. با همه اینها هانیبال الخاص به واسطه شاگردان زیادی که طی حدود 50 سال تدریس تربیت کرد همچنان یکی از نقاشان شناختهشده ایرانی است که یادش زنده نگه داشته میشود. هانیبال الخاص گذشته از شخصیت سرزنده با زبان شوخ و حتی گاهی گزندهای که داشت، به عنوان آغازگر طراحی فیگوراتیو در نقاشی نوگرای ایران هم توصیف میشود.
این هنرمند آشوری علاوه بر نقاشی و تدریس هنر، منتقد، مترجم و نویسنده هم بود که در 26 خرداد 1309 در کرمانشاه متولد شد و در شهریور 1389 در کالیفرنیای آمریکا درگذشت. در سال پایانی زندگی در سفری که به ایران داشت در مراسم بزرگداشتی که شاگردانش برایش در خانه هنرمندان ترتیب دادند شرکت کرد. به مناسبت تولد او با ترانه صادقیان، نقاش و از شاگردان نزدیک الخاص، گفتوگو کردیم.
***
*حالا که 10 سال از درگذشت هانیبال الخاص میگذرد، مهمترین میراث برجایمانده از او چیست؟
در وهله اول میتوان به کارهایش اشاره کرد چون خیلی پرکار بود و الان تعداد زیادی کار از او بر جای مانده است. در مرحله بعدی میتوان به شاگردانش اشاره کرد. الخاص شاگردان زیادی داشت. به همین دلیل فکر میکنم بزرگترین میراث او شاگردان و کارهایش است.
*در تدریس چه تفاوتی با استادان یا نقاشان دیگر داشت؟
تدریس او خاص خودش بود. او نه تنها به بزرگسالان بلکه به کودکان هم درس میداد و کودکان برایش اهمیت کمتری از بزرگسالان نداشتند. فرق عمده شیوه تدریس او این بود که انگار با تمام زندگیاش تدریس میکرد و شاگردانش را در معرض شیوه زندگی خود قرار میداد. در واقع به یک نوع مسئولیت اجتماعی یا مسئولیتی که یک هنرمند باید برای زندگی هنریاش قائل باشد معتقد بود و آن را ابراز میکرد.
شاید نقاشان یا معلمان دیگر هم این خصوصیت را داشته باشند، اما انگار او با تمام زندگیاش تدریس میکرد؛ مثلاً اگر شما شاگرد او بودید، حتماً به خانهاش هم میرفتید...
ترانه صادقیان
*یعنی به عنوان یک معلم، شاگرد را به حریم زندگیاش راه میداد؟
بله. انگار عمداً میخواست ما ببینیم چگونه زندگی یا کار میکند. این موضوع باعث میشد ببینیم همیشه پشت میز کارش است یا چه کارهایی انجام میدهد.
*یکی از موارد عمدهای که درباره هانیبال الخاص میشنویم تاکیدش بر ادبیات است و اینکه یک نقاش باید با شعر و ادبیات، به عنوان بخشی از زندگی ایرانیان، آشنا باشد. شما که از شاگردان او بودید، چه تجربهای در این زمینه دارید و او چقدر بر ادبیات تاکید داشت؟
این توصیه هانیبال الخاص را باید برای نقاشان ایرانی به کار ببریم، البته ممکن است در کشورهای دیگر هم کاربرد داشته باشد، اما این نگاه بیشتر برای هنرمندان ایرانی است چراکه ادبیات و شعر ایران مثل یک بنا یا ساختار، انگار تمام تصاویر فرهنگی ما را در خود دارد و حفظ کرده است. به همین دلیل ادبیات جایگاه ویژهای در هنر ایرانی دارد.
توجهی که او به شاگردانش برای مطالعه ادبیات میداد این دستاورد را داشت که به منبع بزرگی از هویت قومی، منطقهای و ایرانیمان در ادبیات دست پیدا کنیم و اگر نقاشیها یا موزه کاملی از گذشته نداریم، اما تصویر ذهنی آن زمان را در شعر و ادبیات میتوانیم ببینیم. ضمن اینکه هانیبال الخاص متوجه شده بود که در دوران معاصر مرز میان هنرها کمرنگ شده است.
او حتی تاکید داشت یک هنرمند باید سهمی از مطالعه خود را به علم اختصاص دهد و اصلاً قبول نداشت یک هنرمند سرش را پایین بیندازد و فقط کار خودش را بکند. به اعتقاد او ذهن یک هنرمند باید گسترش داشته باشد و ادبیات را هم جزئی از این وسعت ذهن به حساب میآورد.
توجهی که او به شاگردانش برای مطالعه ادبیات میداد این دستاورد را داشت که به منبع بزرگی از هویت قومی، منطقهای و ایرانیمان در ادبیات دست پیدا کنیم و اگر نقاشیها یا موزه کاملی از گذشته نداریم، اما تصویر ذهنی آن زمان را در شعر و ادبیات میتوانیم ببینیم.
*خاطرهای از سال آخر، به خصوص مراسم بزرگداشتی که برایشان برگزار کردید، دارید؟
بار آخری که به ایران آمد، نزدیکیهای صبح رسیده بود. فقط یکی 2 ساعت استراحت کرده بود. من به اتفاق ناصر محمدی و تعداد دیگری از شاگردانش به او سر زدیم و دیدیم چهارچوبی از یک تخت شکسته پیدا کرده است. به آقای محمدی گفت: «ناصر، این تخته را رنگ سفید بزن.» بعد از آن هم تند تند شروع به طراحی کرد و از آن تخته یک حجم درست کرد. این همه اشتیاق برایم جالب بود.
خاطره دیگری که به یاد دارم این است که بخش زیادی از کارهای او پراکنده هستند، اما توانستیم برای بزرگداشتی که در خانه هنرمندان برگزار شد تعدادی از کارها را، حدود 500 اثر، جمعآوری کنیم که تمام سالنهای خانه هنرمندان را در بر گرفت. با اینکه این تعداد تابلو شاید بخش کوچکی از تمام کارهایش بود، اما روز افتتاح وقتی کارهایش را دید، شگفتزده شد و گفت که این همه کار داشتم؟
دیدگاه تان را بنویسید