نگاهی به پنجاه سال فعالیت هنری خسرو سینایی
بر روزگار از دست رفته حسرت میخوریم
خسرو سینایی، هنرمندی چندوجهی که تحصیلکرده فرنگ بود، کل جوانیاش را در فرنگ گذرانده بود ولی مطلقا تفکر غربی نداشت، اندیشههای وی ایرانی بود نه از نوع شووینیستی، منظورم تفکر شرقی بود او بسیار اینجایی فکر میکرد و خیلی به فکر اعتلای وطنش بود. این را از سر تعصبات ملی نمیگویم.
اعتمادآنلاین| احمد طالبینژاد- چند سال پیش طی یک مراسمی که به مناسبت نمایش فیلم «دستگاه» یکی از مستندهای آقای سینایی در خانه هنرمندان برگزار شد و جمعیت قابل توجهی هم در این جلسه حضور داشتند من به نکتهای اشاره کردم که مایلم دوباره آن را یادآوری کنم و آن اینکه اگر بشود در جامعه ما برای روشنفکری از نوع متعهد و ایرانی مصادیقی پیدا کرد، خسرو سینایی یکی از آن مصادیق است، هنرمندی چندوجهی که تحصیلکرده فرنگ بود، کل جوانیاش را در فرنگ گذرانده بود ولی مطلقا تفکر غربی نداشت، اندیشههای وی ایرانی بود نه از نوع شووینیستی، منظورم تفکر شرقی بود او بسیار اینجایی فکر میکرد و خیلی به فکر اعتلای وطنش بود. این را از سر تعصبات ملی نمیگویم.
صحبت من از آنجا ناشی میشود که به هر حال هنرمندانی در ایران بودند و هستند که با توجه به جغرافیایی که در آن زندگی میکنند به این سرزمین مدیون هستند و باید در راه اعتلای فرهنگ آن جغرافیا تلاش کنند. آقای سینایی از همان ابتدای دهه چهل بعد از پایان تحصیلات سینمایی و موسیقایی که به ایران برگشت و شروع به ساخت فیلمهای مستند کرد، نگاهش کاملا معطوف به فرهنگ و مسائل اجتماعی ایران بود. به فیلمهای مستندش نگاه کنید: «آوایی که عتیقه میشود».
فکر میکنم اولین یا دومین فیلمی که ساخته راجع به حلاجها و لحافدوزهای دورگردی است که در گذشته در خیابانها و کوچه پس کوچههای تهران میگشتند و لحافدوزی میکردند و خب الان دیگر این افراد را در میان خودمان نمیبینیم و نیستند یا «سردی آهن» که درباره محمد نصیری وزنهبردار قدیمی ایران بود و دو فیلم حاج مصورالملکی درباره یکی از نقاشان بزرگ اصفهان و استاد یاوری راجع به یکی نوازندگان برجسته نی از جمله فیلمهای ارزشمند سینایی است و چند فیلم مستند دیگر.
آن سالهایی که سینایی به ایران برگشت، دو راه بیشتر نداشت یا باید جذب فیلم فارسیسازی میشد یا اینکه در استودیوهای دو اتاقه مینشست و از تهیهکنندگان آن زمان خواهش میکرد به او کار دهند یا باید جذب دو مرکز دولتی تلویزیون و وزارت فرهنگ و هنر میشد و برای آنها کار میکرد که او وزارت فرهنگ و هنر را که الان به وزارت فرهنگ و ارشاد تغییر نام داده، انتخاب کرد و خوشبختانه حاصل کارهایش ده، پانزده فیلم بسیار ارزشمند کوتاه و نیمه بلند مستند است که معروفترین آنها مستند بلند «مرثیه گمشده» است که درباره لهستانیهایی است که در کوران جنگ جهانی دوم به ایران کوچیدند و مردم مهماننواز ایران به خوبی از آنها استقبال کردند هنوز هم تک و توک مهاجران لهستانی را در مناطق شمالی و شاید اصفهان بشود پیدا کرد.
در عین حال خسرو سینایی چه قبل و چه بعد از انقلاب مجموعه فیلمهای تربیتی برای انجمن اولیا و مربیان ایران وابسته به وزارت آموزش و پرورش ساخته که من به دلیل حرفهام که در دفتر تکنولوژی وزارت آموزش و پرورش جشنواره رشد بودم تقریبا همه این فیلمهایش را دیدم و به عقیده من بعضی از آنها مضامین و موضوعات بسیار خوبی را مطرح میکنند و بسیار فیلمهای ارزشمندی هستند، منتها به دلیل تغییر شرایط فرهنگی و مساله حجاب خیلی از فیلمها متاسفانه بعد از انقلاب امکان نمایش پیدا نکردند.
در سالهای نخست انقلاب سینایی اولین فیلم سینماییاش را ساخت که اولین و جدیترین فیلمی است که راجع به انقلاب ساخته شده و او با این فیلم کار فیلمسازی را به صورت حرفهای شروع کرد که به نظرم فیلم قابل توجهی هم بود . این فیلم چون در فضای اجتماعی آن دوران ساخته شده بود، میشد توقع یک فیلم صرفا روشنفکرانه را از او داشت اما دومین فیلم او- هیولای درون - که زندهیاد داوود رشیدی در آن بازی میکرد یکی از فیلمهای روشنفکرانهای است که راجع به مقوله سیاست و سیاستزدگی در جامعه ایران ساخته شده و سرگذشت یک مامور ساواک است که با آن هیولای درون خود در ستیز است .
به هر حال سینایی مسیر فیلمسازی را ادامه داد تا به فیلم پر آوازه و درخشان «عروس آتش »که درباره خرده فرهنگهاست، رسید . این فیلم در جریان بحث گفتوگوی تمدنها ساخته شد. نکتهای که در این فیلم بسیار اهمیت دارد، این است که سینایی میخواست بگوید به جای اینکه ما با تمدنهای دیگر گفتوگو کنیم، بیاییم به خردهفرهنگهای جامعه خودمان برسیم و به آنها نگاه کنیم. نقاط ارزشمندشان یا نکات ناسورشان را بررسی کنیم و در واقع تعاملی با درون داشته باشیم تا بعد به گفتوگو با بیرون از خود برسیم که خوشبختانه فیلم بازتاب خیلی خوبی داشت و بسیار مورد توجه واقع شد و جزو نقاط عطف کارنامه سینایی است، چون معمولا فیلمسازهایی از جنس سینایی متهم هستند به اینکه فیلم کم فروش یا نفروش - به قول بعضی تهیهکنندهها - میسازند، اما عروس آتش پرفروش شد. نکته دیگری که درباره کارنامه آقای سینایی مهم است، این است که ایشان به شکل آگاهانه نه غریزی، در همه فیلمهایش تقریبا بازیگرانی را انتخاب کرده که در ابتدا شهرت سینمایی نداشتند ولی بعدها بازیگران مطرحی شدند. اولین آنها مهدی هاشمی است که در فیلم زنده باد بازی کرد که بعدها حمید فرخنژاد و مهدی احمدی هم به همین ترتیب توسط سینایی معرفی شدند و به شهرت رسیدند.
در مورد خانمها چند نفری را معرفی کرد که بعضی موفق شدند و بعضی هم نتوانستند موفق باشند. در مجموع اگرچه سینایی دیگر در میان ما نیست ولی او را انسانی سرشار از شور و عاطفه و بسیار قابل احترام میدانم که از معاشرت و مراوده با وی غرق در لذت و شعف میشدم. برای اینکه به نظر میرسید با آدم فرهیختهای روبهرو بودیم که فرهنگ از سر و رویش میبارید و به لحاظ خانوادگی هم میدانیم که همه اعضای خانواده سینایی در عرصه فرهنگ و هنر نفس میکشند، خوشبختانه آثاری از آنها به جای مانده تا ابد ماندگار خواهد ماند.
فراموش نکنیم سینایی به خصوص در زمینه مستند خدمت بزرگی به سینمای ایران کرده است. او بخشهای ناشناختهای از هنر و فرهنگ این مملکت از جمله معماری آن را شکوفا کرده است. مستند مسجد شیخ لطفالله یکی از آنهاست. این مستند کشف یک راز در معماری است که این راز را سینایی نخستین بار در مستند مسجد شیخ لطفالله دید.
پیش از آن کمتر کسی به آن توجه کرده بود. اگر دقت کنیم، میبینیم که طراحی مسجد شیخ لطفالله جوری است که وقتی شما وارد راهروی اصلی میشوید اگر سرتان را بالا بگیرید انگار سقف از روی سر شما حر کت میکند و همانطور که اشاره کردم این راز برای اولینبار توسط این فیلمساز کشف شد و بعدها خیلیها به این نکته توجه کردند. میخواهم بگویم او آدم خاصی در همه زمینهها بود. همچنین در زمینه موسیقی یک فیلم دارد که بد نیست به آن اشاره کنم: «کوچه پاییز».
یک فیلم مستند بلند درباره هنرمندانه زیستن. ظاهرا او در خانهاش یک مهمانی با حضور نخبگان عرصه فرهنگ و هنر برگزار میکند. در یکی از صحنههای فیلم حاضران با نوای آکاردئون سینایی دست در گردن هم ترانه «روزی من هم جوان بودم» محمد نوری را میخوانند و بر روزگاران از دست رفته حسرت میخورند. بر روزگار از دست رفته حسرت میخوریم.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید