کد خبر: 428323
|
۱۳۹۹/۰۶/۰۳ ۱۰:۲۹:۵۶
| |

شتر سواری دولا دولا نمی‌شود

جامعه مطبوعات ایران در طول سالیان گذشته با چالش‌های بسیاری روبه‌رو بوده است. چالش‌هایی که موجب شده، روزنامه‌نگار در ایران مدام مشغول مبارزه باشد.

شتر سواری دولا دولا نمی‌شود
کد خبر: 428323
|
۱۳۹۹/۰۶/۰۳ ۱۰:۲۹:۵۶

اعتمادآنلاین| آرمین منتظری- جامعه مطبوعات ایران در طول سالیان گذشته با چالش‌های بسیاری روبه‌رو بوده است. چالش‌هایی که موجب شده، روزنامه‌نگار در ایران مدام مشغول مبارزه باشد. مراد از «مبارزه» جدالی است که روزنامه‌نگار باید در عرصه‌های مختلفی نظیر، معاش، شغل، محدودیت‌های نوشتاری، نوع نگاه حرفه‌ای، بیان واقعیات و... متحمل شود و این جدالی محتوم است و از آن گریزی نیست.

شاید حتی این رویارویی است که به حرفه‌ روزنامه‌نگاری معنا بخشیده است. این روزها حال جماعت روزنامه‌نگار خوب نیست. از یک ‌سو روزنامه‌ای توقیف می‌شود، از سوی دیگر صاحبان قدرت علیه روزنامه‌‌نگاران افشاگر تیغ شکایت بر‌می‌کشند و از سوی دیگر عده‌ای روزنامه‌نگار مجبور می‌شوند به‌ منظور حفظ اعتبار و شرافت حرفه‌ای خود خطر بیکاری را به جان بخرند و پای نامه استعفای خود را امضا کنند. این دقیقا همان جدالی است که از آن سخن به میان آمد.

آنچه طی چند هفته گذشته بر روزنامه «شهروند» گذشت، نمونه‌ای عینی از این جدال است. جدالی که مسلما نه اعضای تحریریه روزنامه و نه جمعیت هلال احمر به عنوان صاحب روزنامه مایل نبودند به آن ورود کنند. داستان ساده است. جمعی از روزنامه‌نگاران در سال 92 گردهم آمدند تا براساس طرحی نو و جدید، روزنامه‌‌ای نو را خلق کنند. روزنامه‌ای شهروند‌محور و اجتماعی که قرار بود، صدای اقشار فراموش شده باشد.

روزنامه‌ای که قرار بود دور از جدال‌های سیاسی روزمره باشد. روزنامه‌ای که قرار بود، آنی را بگوید که کسی نمی‌گوید، پدیده‌ای را ببیند که کسی نمی‌بیند، فریادی را انعکاس دهد که کسی نمی‌شود، آهی را روایت کند که غمخواری ندارد، مشکلاتی را برجسته کند که اساسا مشکل شناخته نمی‌شوند. «شهروند» قرار بود در راستای اهداف کلی جمعیت هلال احمر مبنی بر انسان‌دوستی، نوع‌دوستی و کمک به همنوع فعال شود. قرار بود «شهروند» اهداف جمعیت را تبلیغ کند اما نه به شکل مستقیم.

«شهروند» هیچ‌ وقت قرار نبود در قامت روابط عمومی این نهاد انجام وظیفه کند. بلکه قرار بود رسانه‌ای باشد که اگرچه متعلق به جمعیت هلال احمر است اما ضمن حفظ استقلال محتوایی از بروکراسی از این نهاد، عمقی را روایت کند که لزوما جمعیت قادر به روایتش نیست و انتظار این بود که جمعیت هلال احمر در این عرصه که عرصه‌ای فرهنگی است، سرمایه‌گذاری کند چه اینکه این سرمایه به هر حال به شکل غیرمستقیم به جمعیت بازمی‌گشت.

در عرصه عمل تحریریه هر چه توانش بود را به میدان آورد. دو سال نخست کار از سخت‌ترین سال‌های کار در روزنامه «شهروند» بود. چه اینکه تحریریه قرار بود برخی مفاهیم که تا پیش از این هرگز در قالب یک روزنامه در عرصه عمل عینت نیافته بودند را در عرصه اجرایی ملموس کند. کار دشوار بود. به مشورت و مشق کردن نیاز بود. آدم‌هایی آمدند و زحمت کشیدند و رفتند. نوشتیم و خط زدیم. بحث‌ها شد، طرح‌ها ارایه شد، ایده‌ها مطرح شد.

هر کسی گوشه‌ای را گرفت. گاهی موفق شدیم و گاهی شکست خوردیم اما در نهایت توانستیم مسیری را ترسیم کنیم. مسیری که خود مقصدمان بود. اهل فن می‌دانند که خلق روزنامه‌ای جدی که خود را از دعواها و بده‌بستان‌های سیاسی روز جدا کند چقدر دشوار است. چه اینکه گاهی اوقات سیاست خود را بر ما تحمیل می‌کرد و از آن گریزی نبود. اما در نهایت یک روزنامه اجتماعی در سپهر مطبوعات کشور خلق شد.

در این میان می‌توان گفت بزرگ‌ترین مشکل تحریریه روزنامه «شهروند» عدم ‌ثبات مدیریتی و ثبات فکری و استراتژیک رسانه‌ای در جمعیت هلال احمر بود البته این عدم ‌ثبات هم ریشه در عدم ثبات سیاسی کشور داشت. به نظر بی‌ربط است اما دعوا میان مجلس و دولت نخست حسن روحانی بر سر وزیر علوم یکی از بزرگ‌ترین ضربات را به روزنامه «شهروند» وارد کرد. آنجا که محمد فرهادی، رییس وقت جمعیت هلال‌احمر و حامی اصلی شکل‌گیری روزنامه «شهروند» جدید بنابه دستور رییس‌جمهوری به عنوان نامزد وزارت علوم به مجلس معرفی شد تا بلکه دولت حسن روحانی بتواند بعد از چندین شکست در مقابل مجلس وقت از خوان گرفتن رای ‌اعتماد برای وزارت علوم بگذرد.

از آن پس بحران بی‌ثباتی مدیریتی همواره گریبان روزنامه را گرفت و رها نکرد. در چنین شرایطی هرگز مجالی فراهم نشد که شهروند بتواند در ثبات مدیریتی به استراتژی اقتصادی کارآمدی برسد چه اینکه استراتژی موثر اقتصادی محصول ثبات مدیریت است. اما طی چند ماه گذشته با روی کار آمدن مدیریت جدید در جمعیت هلال احمر، موضوع اساسا به بودن یا نبودن روزنامه و رویکرد آن تغییر کرد. سخن از این به میان آمد که روزنامه «شهروند» با اهداف جمعیت هلال احمر «تضاد منافع» دارد. این سخن به اندازه کافی برای تحریریه روزنامه واضح و روشن بود؛ مدیریتی روی کار آمده که این روزنامه را با این رویکرد نمی‌خواهد.

رویکرد مد نظر جمعیت هلال احمر هم رویکردی بود که ما همواره در ابتدای کار سعی داشتیم از آن پرهیز کنیم؛ چه اینکه معتقد بودیم که روزنامه نباید نقش روابط‌عمومی داشته باشد. در اصل موضوع ایرادی نیست؛ مدیر است و می‌تواند هر تصمیمی برای داشته‌هایش بگیرد. اما دیگر زمانی پیش آمده بود که جمعی از تحریریه روزنامه باید بین شغل و معاش‌شان و هدفی که از ابتدا برای تحقق‌اش زحمت کشیده بودند و به‌ طور نسبی محقق‌اش کرده بودند، یکی را انتخاب کنند. انتخاب میان معاش و آرمان روزنامه‌نگاری برای ما روزنامه‌نویس‌ها انتخابی آشناست و همیشه وجود داشته است. به جرات می‌توانم بگویم هیچ روزنامه‌نگاری در این کشور پیدا نمی‌شود که طول دوران کاری‌اش بر سر این دو راهی قرار نگرفته باشد. شاید یک‌بار انتخاب اشتباه صورت بگیرد اما سرانجام این آرمان روزنامه‌نگاری است که پیروز خواهد شد چه اینکه آرمان روزنامه‌نگاری هویت روزنامه‌نگار است.

مهم‌ترین دغدغه جمعی از تحریریه روزنامه «شهروند» حفظ این رسانه با همان رویکرد اجتماعی‌محور بود؛ حفظ درختی که زمانی نهالی نازک بود. عده‌ای آبش دادند، عده‌ای غرس‌اش کردند تا اینکه به درختی تناور تبدیل شد. اما جمعی از تحریریه درنهایت وقتی بر سر دوراهی محتوم قرار گرفتند، ترجیح دادند تبر را بیندازند. ما روزنامه‌نویس‌ها کارمان نوشتن است. آب باریکه‌ای بیاید تا بتوانیم نوشتن را ادامه دهیم برای‌مان کافی است. اما این آب باریکه آنقدر هم حیاتی نیست که بخواهیم به ‌خاطرش خیلی چیزها را معامله کنیم. حداقل یک روز خواهد رسید که این معامله به هم خواهد خورد.


روزنامه «شهروند» از منابع غیرمستقیم دولتی استفاده می‌کرد و البته صحیح است که به ‌لحاظ مالی روزنامه‌ای سودآور نبود.

اگرچه نگارنده معتقد است، سودآوری و مفید بودن را تنها در این امر نباید جست اما پرسش این است که اگر روزنامه «شهروند» به گواه اهل فن به صورت نسبی روزنامه بسیار خوبی بود، چرا نمی‌فروخت؟ چرا سودآوری مالی نداشت؟ این پرسش را باید کسانی پاسخ دهند که متولی مطبوعات و روزنامه‌نگاری کشور هستند. بحث داغ روزنامه‌نگاری کشور همواره این بوده که دولت باید از تصدی‌گری در این عرصه دست بکشد. رسانه‌های دولتی و رسانه‌هایی که از پول بیت‌المال تغذیه می‌کنند باید برچیده شوند. چه نیکو سخنی!

بگذارید پا را فراتر بگذارم و بگویم دولت و نهادهای نظارتی نه‌ تنها باید از تصدی‌گری مالی در عرصه مطبوعات دست بکشند بلکه باید آن نوع از تصدی‌گری را که به اعمال محدودیت بر روزنامه‌نگاری منجر می‌شود نیز از میان ببرند. نمی‌شود کسی را دست و پا بسته در استخر آب بیندازیم و از او انتظار داشته باشیم، غرق نشود. نمی‌شود با پتک دو پای فردی را بشکنیم و بعد از او انتظار داشته باشیم در دوی ماراتن شرکت کنند.

سوال مهم دیگر این است که آیا بنیادها، وزارتخانه‌ها، نهادهای نظامی و نهادهای فرهنگی، مالی و مذهبی که از پول بیت‌المال تغذیه می‌کنند، حاضر هستند رسانه‌های‌شان را تعطیل کنند؟ آیا صدا و سیما به عنوان بزرگ‌ترین بنگاه رسانه‌ای کشور حاضر است، رسانه کاغذی‌‌اش را تعطیل کند؟ پاسخ منفی است. چرا؟ چون همه این نهادهایی که نام بردم به قدرت و اعتبار رسانه کاغذی واقفند.

حتی صدا و سیما که انواع و اقسام تریبون‌های رسانه‌ای را در دست دارد، باز هم احساس کرده به رسانه کاغذی نیاز دارد! حتی برخی نهادهای نظامی که از موهبت قدرت در اشکال مختلفش بهره‌مند هستند، باز هم احساس کرده‌اند که به رسانه کاغذی و آنلاین نیاز دارند!

قدرت روزنامه‌نگار آنجاست که مدیری عالیرتبه مجبور می‌شود برای نشان دادن قدرتش از 3 روزنامه‌نگار شکایت کند. غافل از اینکه این ترازو کفه‌هایش برابری «عادلانه» ندارند. این استدلال در دفاع از رسانه‌داری دولتی نیست. هدف این بود که دریچه‌ای باز شود تا از خلال آن به قدرت واقعی رسانه واقف شویم. اگرنه نگارنده خود یقین دارد که دولت و نهادهایی که از بودجه تغذیه می‌کنند نه ‌تنها نباید رسانه داشته باشند بلکه حتی رسانه‌داری را نیز بلد نیستند! داستان روزنامه «شهروند» مصداقی است از درد پنهانی که در جامعه مطبوعات کشور اپیدمی شده است. دردی که همه می‌شناسیم‌اش اما هر کسی نسخه‌ خودش را ارایه می‌کند. در این میان انرژی، شوق و انگیزه جمعی روزنامه‌نگار مشتاق و جوان است که هدر می‌شود.

شترسواری دولا دولا نمی‌شود! اگر قرار است میزان و سود و زیان و بود و نبود روزنامه‌ای را بسنجیم، بیایید همه‌ چیز را بر کفه ترازو بگذاریم.


عضو سابق تحریریه روزنامه شهروند

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها