«فرشته طائرپور» در یادداشتی مطرح کرد:
نامهای از سر درد و دادخواهی
چندی است دلسوزان عرصه تولید فیلم و سریال، با نگرانی از انتقال مرجع صدور مجوز تولید سریالهای نمایش خانگی از ارشاد به سازمان صدا و سیما، دست به قلم برده یا زبان به مصاحبه گشودهاند تا مخالفت خود را با این اتفاق که میتواند آسیبهای جدی به اختیارات، حقوق و سرمایه تولیدکنندگان مستقل و همچنین مخاطبان بزند، ابراز کنند
اعتمادآنلاین| فرشته طائرپور تهیه کننده سینما در یادداشتی نوشت: چندی است دلسوزان عرصه تولید فیلم و سریال، با نگرانی از انتقال مرجع صدور مجوز تولید سریالهای نمایش خانگی از ارشاد به سازمان صدا و سیما، دست به قلم برده یا زبان به مصاحبه گشودهاند تا مخالفت خود را با این اتفاق که میتواند آسیبهای جدی به اختیارات، حقوق و سرمایه تولیدکنندگان مستقل و همچنین مخاطبان بزند، ابراز کنند.
مشخصترین این اقدامات، سخنان یا بیانیههای آقایان طباطبایینژاد (از حوزه مدیریت دولتی در ارشاد)، حسین فرحبخش (تهیهکننده) و همچنین جامعه صنفی تهیهکنندگان (یکی از چهار صنف تهیهکنندگی) بوده که طی روزهای اخیر روی سایتهای خبری قرار گرفته است.
به قول قدما «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است» اما از آنجا که ظاهرا در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی کسی نیست که لااقل همین «یک حرف» را بشنود و پاسخی شایسته و مناسب - نه از سر قدرت سازمانی، بلکه از سر غیرت فرهنگی و رسانه ای- بدان بدهد، ما نیز میگوییم و مینویسیم تا ناظران و تصمیمگیران بدانند که در این مقطع تاریخی، این «یک حرف»، حرف مشترک همه فعالان عرصه تولید آثار تصویری است و ای کاش با همان یک بار گفتن، حق پاسخش ادا میشد.
نامه زیر را پیش از آنکه به عنوان رییس «انجمن کارفرمایی تهیهکنندگان (اکت)» بنویسم، به عنوان یک تهیهکننده از جمع تهیهکنندگان فعلی سینما و تهیهکنندگان سابق صداوسیما مینویسم تا اگر بنای آقایان بر افزایش قهر و عناد و انتقام قرار گیرد، کسی جز اینجانب مشمول آن نشود.
یا حفیظ، یا امین
ای کاش نوشتن نامه سرگشاده، برای مسوولان جمهوری اسلامی فایده داشت؛ آن وقت برای رییس قوه مقننه کشورمان نامه مینوشتیم که: جناب آقای قالیباف، لطفا سینمای ایران را از دست اقدامات غیرقانونی رسانه ملی نجات دهید و برای برخورد با بیقانونیها، بدحسابیها، زیادهخواهیها و انحصارطلبیهای تحمیلی این سازمان، تدبیری در قوه مقننه بیندیشید؛ یا لااقل افزایش بودجه آن را منوط به انجام تکالیفش در برابر تولیدکنندگان آثار کنید.
آنوقت برای رییس قوه قضاییه کشورمان مینوشتیم که:
جناب آقای رییسی، چه عذری شما را باز میدارد از تقابل با بیعدالتیها، سرمایهسوزیها، ایجاد تشویشهای مدام این رسانه ملی در اذهان جامعه هنری و ادبی و سینمایی کشور؟! چه مصلحتی مانع میشود تا اقدامی کارگشا یا لااقل هشداری عقدهگشا از سوی تشکیلات شما نسبت به این سازمان دیده شود؟ تا اندک باوری به برقراری عدالت - توسط آن قوه مسوول- در دل هنرمندان و نخبگان این جامعه ایجاد شود؟!
آنوقت برای رییس قوه مجریه کشورمان مینوشتیم که:
جناب آقای روحانی، شما که خود کمتر از ما، از جفای این رسانه انحصاری - در تخریب و تقویتهای جانبدارانهاش- آسیب ندیدهاید، چرا راهی برای ممانعت از گسترش ناحق حوزه اختیارات آن به ذهنتان نمیرسد تا لااقل اختیارات و حقوق قانونی وزارت ارشاد دولت خودتان، اینگونه توسط این سازمانِ خودمدار، غصب یا پایمال نشود و اقدامات حمایتی آن در امر تولید و نمایش آثار ایرانی، برای مخاطب ایرانی عقیم نماند؟!
و برای رییس فعلی همین رسانه موسوم به رسانه ملی مینوشتیم که: به میز بیوفایتان خوب نگاه کنید! از آن بپرسید چه شد که با مدیرانی بزرگتر و تواناتر از شما وفا نکرد و تنها اجازه داد از هرکدامشان، فقط قصهای خلاصه، از خوبی یا خطا - جهت نفرین یا دعا- باقی بماند؟!آیا سوزاندن سرمایههای تولید، به ورشکستگی کشاندن سالنهای سینما، حمایتها و تحریمهای گزینشی و بیضابطه در حق پدیدآورندگان آثار، تخریب وجهه سینما و سینماگران، عدم پذیرش یا نهایتا عقد قراردادهای اجحافی و یکسویه جهت خرید یا تبلیغ آثار سینمایی، مسدود کردن عامدانه راه تنفس سینمای ملی ایران با خودداری از اطلاعرسانی صحیح و مشفقانه و به موقع در مورد تولیدات و شرایط نمایش آنها، به قدر کافی کارنامه شما را در محضر خدا و تاریخ، انباشته از جفا به حقالناس نکرده که همچنان به روش خود ادامه میدهید؟!
نگران نیستید از اینکه بیاعتنایی شما به ورشکستگی سینمای ایران، مشمول اعتنای دقیق حضرت حق قرار گیرد و این شراب ظلم، به خماری بامدادش نیرزد؟! جناب رییس آیا میدانید در طول همه این سالهای متعلق به جمهوری اسلامی، هر فیلمی که با طی آداب و تشریفات قانونی تحت نظارت وزارت ارشاد - به عنوان بالاترین مرجع تصمیمگیری در مورد تولید و نمایش آثار سینمایی- وارد چرخه اکران شده، صاحبان مادی و معنوی آن، حکم یخفروشانی را داشتهاند که زیر آفتاب تموز، بساط زده باشند؟! و سازمان شما، مغرور و مشعوف از ذوب شدن این سرمایهها، ناجوانمردانه نگاهش را از آنان برگردانده تا نبیند و نفهمد و قدمی بر ندارد؛ مگر استثنائا برای آثاری که صاحبانش زور بیشتری از زور شما در بازویشان بوده؟!سالهاست که مشی و مرام سازمان شما، در بریدن شاخهای که خود نیز بر آن نشستهاید خلاصه میشود؛ از یکسو مخاطبان سینما و رسانه خود را - فوج فوج- به بازار بیگانه و ماهواره روانه کرده و میکنید و از سوی دیگر خود را مدعی بلامنازع صدور مجوز برای هر فرآیندی میدانید که احتمال دارد با تولیداتی جذابتر از آنچه شما میسازید، نگاه مخاطبان را مجددا به سوی فرهنگ و آثار وطنی بازگرداند و بازار کار ایجاد کند برای چندهزار عوامل کمکار و بیکار عرصه تولید که برخلاف تصور عوام، عمدتا در سطوح کارگری قراردارند! چرا فکر کردهاید شبکههای نمایش خانگی، جز در صورت پیوستن به جغرافیای عریض و طویل و بیتناسب شما که سرشار از استانداردهای چندگانه است، نباید حق ادامه حیات و فعالیت داشته باشند؟! سازمان شما اگر باغبان شایستهای بود، باغچه خودش این همه گلهای پژمرده و درختان بیثمر و علفهای هرز نداشت و هر رغبتی را برای تماشا سرکوب نمیکرد. جناب رییس، آیا میدانید علاوه بر سینماگران مستقلی که از عملکرد سازمان شما آسیبهای جدی دیدهاند، چه تعداد از تهیهکنندگانی که برای خود شما سریال و فیلم ساختهاند نیز گرفتار بدحسابیهای سازمان شما هستند؟
آیا میدانید چه ماندهای از رقم قرارداد تهیهکنندگان فیلمها یا سریالهایی که بیش از یکسال یا حتی چندسال از پخش آنها در شبکههای شما میگذرد، هنوز تسویه نشده است؟!آیا میدانید در سامانه شما، به جای ارقام واقعی که عملا به عنوان علیالحساب و قسط به تهیهکننده پرداخت شده، کل رقم اعتباری مربوط به آن پروژه- آنهم در سال عقد قرارداد- به عنوان هزینه سازمان و درآمد تهیهکننده، منعکس میشود و این ارقام صوری و کاذب، مبنای تعیین مالیات برای تهیهکنندگان قرار میگیرد؟!آیا میدانید، قیمت پیشنهادی سازمان شما برای خرید حق نمایش تلویزیونی فیلمهای سینمایی، چند درصد از بودجه تولید آن فیلم، یا چند درصد از درآمد شما بابت پخش آگهی به پیوست همان فیلم است؟! و اضافه میکردیم: جناب رییس! ما از گفتن و نوشتن این حرفها خسته و دلخستهایم اما ظاهرا شما از شنیدن و خواندن و تظاهر به نشنیدن و نخواندن آنها، هنوز خسته نشدهاید.از آنجا که ما اصحاب قبیله قصهها و حکایتها هستیم، اجازه دهید این نامه را با حکایتی کوتاه -که نمیدانم لطیفه است یا شوخی، کنایه است یا حکمت- در مورد تلاش سازمان شما برای قبضه کردن مجوز تولیدات نمایش خانگی به پایان برم.روزی پسر نوجوانم به من گفت میخواهم هوشمندانهترین و تلخترین حکایتی که تاکنون شنیدهام را برایت تعریف کنم: «روزی کودکی فقیر و گرسنه، پشت پنجره یک چلوکبابی، صورتش را به شیشه چسبانده و با دقت و حسرت مشغول تماشای پدر و پسری شده بود که با اشتها مشغول خوردن غذایشان بودند.
چیزی نگذشت که پسرک این سوی پنجره، با زدن ضربههایی به شیشه، توجه پسرک داخل رستوران را به خود جلب کرد و وقتی مطمئن شد که او نگاهش میکند، با اشاره به بساط روی میز گفت: پیاز هم بخور!...پیاز هم بخور! جناب رییس، بدون هرگونه قضاوت درباره ریشههای گرسنگی بچه فقیرِ توی خیابان و سیری بچه داخل رستوران (که هردو به یک اندازه معصومند و بیارتباط با بحث ما)، اجازه دهید به عنوان نظارهگران پشت شیشه تلویزیونها، به پنجره بزنیم و از شما که آن سوی شیشه در احوالات خود هستید، درخواست کنیم که لااقل از خوردن پیاز صرفنظر کنید؛ شاید این بار تند باشد و از ترشحات آن اشکتان سرازیر شود. جناب رییس، شما را به خدا با این کارنامه ناموفق از قدرت جذب مخاطب، این بار منصرف شوید و همانگونه که تولیدکنندگان سینمایی را سالهاست به امان خدا رها کردهاید، تولیدکنندگان سریالهای نمایش خانگی را هم به امانِ وزارت ارشاد رها کنید.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید