کد خبر: 431975
|
۱۳۹۹/۰۶/۲۰ ۱۵:۳۸:۳۲
| |

همانا  عشق سینما

امروز فرهنگ و هنر ایران‌زمین فقط در جام جهانتاب سینما رونمایی می‌کند، کسوف این آفتاب عالم‌تاب را با خودخواهی‌مان سبب نشویم که هزاران نماز وحشت، عشق را به سرزمین هنر بازنمی‌گرداند. همانا  عشق سینما. 

همانا  عشق سینما
کد خبر: 431975
|
۱۳۹۹/۰۶/۲۰ ۱۵:۳۸:۳۲

اعتمادآنلاین| می‌گویند عشق سینما، نه عشق داروسازی داریم، نه عشق جوشکاری نه عشق تجارت. شاید با اغماض بگویند طرف پیاده‌روی دوست دارد یا علاقه‌اش آشپزی است. حتی برای طرفداران پروپاقرص تیم‌های ورزشی کلمه «فن» (Fan) به کار می‌برند و عاشقان سینما تنها گروهی خاص از مردم هستند که به سینما و فقط سینما عشق می‌ورزند.

آنها مصداق بارز این جمله حکیمانه ابوسعید ابوالخیر هستند که می‌گوید:


عاشق را با عشق آشناست، او را با معشوق کاری نیست.


عشق سینما نه سینه‌چاک است نه کور و هوسران. او بیشتر با علم آگاهی و به خصوص اطلاعات و نفدآثار سینماگران سروکار دارد. از سینما یک خواسته دارد، اینکه سینما باشد. اصلا عشق سینما نمی‌فهمد شهرت چیست یا چگونه از سینما می‌توان ثروتی اندوخت.


شاید عشق سینما را بیش از حد متعصب یا احساساتی بدانند اما عشق سینما بیشتر وفادار است و حساس. او باورش نمی‌شود عده‌ای وارد سینما بشوند تا از قبل نام فیلم‌هایی که در ساخت آن حضور داشته‌اند به شهرتی بیشتر از خود سینما برسند. طرف بازیگر است و اگر هست برای سینماست. آن یکی کارگردان و دیگری دستیار تولید و شاید منتقد، مهم نیست. مهم آن است که در ساخت جهان عظیم، باشکوه، رویایی، آگاهی‌بخش و مهم‌تر از همه لذت‌بخش در سینما سهمی اندکی داشته باشند.


عشق سینما متوقع نیست. او خوشحال و راضی است که عاشق سینما شده است. از دیدن فیلم‌ها لذت می‌برد. در تمامی خاطراتش سینما نقش مهمی دارد. اصلا راحت بگویم، خاطراتی جز سینما ندارد. موضوع حرف‌هایش به نوعی به سینما مربوط می‌شود. خانواده سینما برای او مهم‌تر از خانواده خودش است. شاید گاهی غیرتی یا متعصب شود اما یادش می‌آید این واکنش‌های مردانه مربوط به سینمای دهه‌های قبل است و در فیلم‌های هزاره سوم آدم‌ها حرف می‌زنند. فحش نمی‌دهند. دعوا نمی‌کنند و مفیدتر از همه گوش می‌دهند.


عشق سینما، شهرش سینماست. آدرس که می‌دهد به نزدیک‌ترین سالن سینماست. پاتوقش در یکی از سینماهای دور و برش خلاصه می‌شود. شهر را در فیلم‌هایش می‌شناسد. به دوستانش با افتخار می‌گوید «این همون خیابونِ که تو شب‌های روشن، هانیه توسلی توش راه می‌رفت» یا «این همون پارک است که فریبرز عرب‌نیا تو شوکران منتظر همسرش» بود.


گاهی از اینکه تو فیلم‌ها آدرس‌های اشتباه می‌شنود و آدرس‌ها در شهرهای بی‌هویت گم و گور می‌شوند ناراحت است. خود را با مسیر موتورسواری رضا موتوری آرام می‌کند که از خانه‌اش در جوادیه تا سینماپلازا در خیابان انقلاب درست و دقیق و سرراست موتورسواری می‌کند و آواز می‌خواند.


آنجا که ناصر ملک‌مطیعی در فیلم چهارراه حوادث، دقیقا سر چهارراه ولیعصر سوار اتوبوس می‌شود و می‌گوید ایستگاه مجسمه (میدان انقلاب) پیاده می‌شود.


عشق سینما یک وجود کامل و جامع از سینما در برابرش می‌بیند. برای یک عشق سینمای واقعی، قهرمان، فیلم، سالن سینما، کارگردان، مجله فیلم، کیوسک بلیت ‌فروشی، صف جشنواره فجر، پوستر فیلم‌های قبل انقلابی، آنتونی کویین، خیابان ارباب جمشید، کلاه مخملی، بابک بیات، سینما آزادی، موزه سینما، کلاه قرمزی و پسرخاله که ادای سید و قدرت درمی‌آورند. درایوین سینمای تهرانپارس، ساندویچ تخم‌مرغ با پیاز و جعفری، لاله‌زار، اسکار اصغر فرهادی، قهوه‌خانه سرخ‌جامگان، انتشارات اشرافی‌، فردین، آنجا که لوک اسکای واکر می‌فهمد دارت ویدر پدرش است، عکس‌های اخم آلوی آل‌پاچینو همه کافه‌ها، سیگار دست گرفتن همفری بوگارت، معرفت خانم بنایی، آرشیو مجله ستاره سینمای داداش بزرگه، نوار وی‌اچ‌اس، دانلود با اینترنت کم سرعت. موسیقی فیلم از کرخه تا راین، دکتر کاووسی، سینمای عصر جمعه، نقد چهار، سیگار کشیدن نوجوانی، جوکر، تفنگ بادی و عکس خواننده‌ها، سینما رکس. بازار سیاه بلیت، شکستن قفل خانه سینما، جک و رز تایتانیک، فریدون جیرانی و هفت، روسری نیکی کریمی تو عروس، جایزه سپاس، بروس لی و میدان انقلاب، ویژه‌نامه جمعه سروش و مصاحبه 5 ساعت با...، اکران همیشگی سنگام تو سینما همای، رژی سور، وی او دی، تشییع جنازه زنده‌یاد فردین، سینما کانون و عباس کیارستمی.


عشق سینما مبنای تاریخش و گاهشمار رویدادهای مهم عمرش و در یک کلام زندگی‌نامه‌اش به تاریخ فیلم پیوند خورده است. او حسرت شیرین نوستالژی را می‌شناسد و با آن عشق می‌ورزد. هر گاه ناامید می‌شود فیلمی از پایان خوش می‌بیند، می‌خواهد سر از کار دنیا درآورد. فیلم‌های علمی - تخیلی تماشا می‌کند. اهل مطالعه و تجربه است، فیلم‌های هنری اروپایی به مذاقش سازگار است. کلی بگوییم پاسخ تمام سوالاتش را از سینما می‌گیرد و گاهی جمله‌هایی که در فیلم‌ها شنیده است را بیشتر از نصایح پدر و مادرش گوش می‌دهد.

که عشق آسان نمود اول


این را هم می‌دانیم خیلی‌ها ادعا می‌کنند عشق سینما هستند. چند تا فیلم و اسم بازیگر و کارگردان و تاریخ سینما ردیف می‌کنند و تمام. نه خیر، به همین سادگی‌ها نیست. عشق سینما اولین کاری که می‌کند، هوس را از کله‌اش بیرون می‌کند. مصداق شعر مولانا که می‌گوید: عشق‌هایی کز پی رنگی بود/ عشق نبود عاقبت ننگی بود.البته منظور ارجحیت فیلم سیاه و سفید به فیلم رنگی نیست (خنده حضار) بلکه نداشتن چشم داشت از سینما است. برای عشق سینما، شهرت، ثروت، قدرت، احترام، اعتبار، اعتماد، بزرگی، ارج و قرب، ماندگاری و هر چیزی که در آن هدفی جز لذت خواستن از سینما باشد، هوس تلقی می‌شود. عشق سینما، خوش است به همین عشق سینمایی بودنش.


او نیامده همچون شاهزاده‌های عقده‌ای قصه‌ها، عروس آینده‌اش را در انتخاب بازیگر جست‌وجو کند. کسی نیست که به واسطه شهرت، جفت بهتری بیابد. احترام برای خودش نمی‌خواهد هرچه به دست می‌آورد از سینماست و به سینما تقدیم می‌کند.برای عشق سینما سرگرمی و آگاهی دو روی سکه همیشه رایج سینماست که در بازار کسب و کار تنها می‌توان با این سکه عشق خرید و بس.

هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت


قصه عاشق سینما، همچون رابطه گل و بلبل است. فکر و اندیشه عشق سینما ناز و طنازی سینماست. از او چیزی به دل نمی‌گیرد و تنها عاشقی است که شاهد بازاری را به همان اندازه دوست دارد که پرده‌نشین هنری را.


برای عشق سینما کیمیایی و حاتمی‌کیا و کیارستمی یک معنی بیشتر ندارد، عشق و بس.


اگر دیگرانی به اسم سینما، جیب دوخته‌اند هوسرانی می‌کنند، یکه‌تاز شده‌اند، عاشق سینما می‌داند دو روزی هستند و می‌روند پس دل‌چرکین نمی‌شود.


هیچگاه عاشق سینما به سینما تندی نمی‌کند، درشتی و ناسزا در مرامش نیست هرچه او نازدارد این نیاز دارد. رابطه‌اش بیشتر از آنکه کاسبکارانه باشد عشق و عاشقی است. عشق سینما می‌داند آنها که آمده‌اند با سینما خانه‌ای بخرند و ماشین خودشان را به روز کنند و فالوورهای پیج‌شان را بالا ببرند. اشکالی ندارد، خیالی نیست. می‌آیند و می‌روند. آنچه می‌ماند عشق است و حال. بغض و خنده و خاطره و خاطره و خاطره.


اما عاشق سینما می‌داند که قهر سینما چیست و آنها هیچ‌وقت درنمی‌یابند که وقتی سینما از کسی که طمع کرده و هوس دارد که وارد عرصه سینما شود تا شاید چند روزی بالی بزند و پری بگیرد و بالا برود. اگرچه هوسران هزاران کار می‌کند اما هرگز پرواز نمی‌کند، چراکه آسمان سینما عرصه جولانگاه عاشقان است و تنها کاری که سینما با آنها می‌کند رخ در نقاب کشیدن است.


عاشق سینما تنها یک ترس دارد. او نه از ویدیو ترسید نه ماهواره نه موبایل نه دیجیتال نه هزار نوآوری دیگر که همه در رخ عشق سینما محو می‌شوند. حتی کرونا و قرنطینه بر تابش بیکران نعمت سینما بیشتر افزود.


ترس عاشق سینما فقط و فقط در یک کلام خلاصه نمی‌شود؛ قهر سینما.

قهر سینما


نگذاریم سینما که امروز به مدد شور و نشاط جوانان ایرانی یگانه و جهانی شده به خاطر هوس و طمع از هنر ایران قهرش بگیرد.


امروز فرهنگ و هنر ایران‌زمین فقط در جام جهانتاب سینما رونمایی می‌کند، کسوف این آفتاب عالم‌تاب را با خودخواهی‌مان سبب نشویم که هزاران نماز وحشت، عشق را به سرزمین هنر بازنمی‌گرداند. همانا عشق سینما.

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها