عباس عبدی، در سوگ دکتر «غلامعباس توسلی»:
نقش منحصربهفرد دکتر توسلی
عباس عبدی در سوگ دکتر غلامعباس توسلی نوشت: دکتر توسلی نقش مهمی به عنوان مکمل ایفا کرد که تاسیس انجمن جامعهشناسی ایران بود. انجمنی که به عنوان انجمن علمی برتر ایران شناخته شده و در سال 1370 و با کوشش تعدادی از جامعهشناسان از جمله دکتر توسلی تاسیس شد.
اعتمادآنلاین| عباس عبدی در یادداشتی نوشت: اولین بار نام دکتر غلامعباس توسلی را در جریان نقدی که به کتاب زمینه جامعهشناسی نوشته بود شنیدم، کتاب زمینه جامعهشناسی ترجمه و اقتباس دکتر امیرحسین آریانپور بود.
این کتاب در سال 1344 منتشر شد و تا سال 1357، دهها هزار نسخه از آن چاپ شد که در نوع خود بینظیر است. توجه به دکتر آریانپور و کتابش به گونهای بود که دانشجویان مهندسی و دیگر رشتههای غیر جامعهشناسی هم کلاسهایش را میرفتند و کتاب زمینه جامعهشناسی را داشتند و میخواندند. البته این کتاب در اصل مارکسیستی نبود، دو استاد امریکایی آن را نوشته بودند به همین دلیل هم مجوز چاپ گرفت. ولی تدوینش در قالب اقتباس و مقدمه متفاوت آریانپور معنا و مفهوم کتاب را تغییر داد.
این کتاب را میتوان مانیفست نگرش مارکسیستی به جامعهشناسی تغییر و تحول؛ البته در فضای به شدت سانسوری آن دوران دانست. مانیفستی که در زمان و مکان مناسب منتشر شد. به علاوه وجود فضای سانسور علیه مارکسیسم به تنهایی برای جا انداختن حقانیت این اندیشه کفایت میکرد. به یاد آوریم که نگرش رادیکال سیاسی از سال 1340 به بعد شکل گرفت و از آنجا که جامعهشناسی نیز عموما دانشی معطوف به تغییر است، میتوانست نیاز نظری و ضروری بودن این تحول را پاسخ داده و تامین کند. دو جریان طرفدار تغییر رادیکال در جامعه ایران، مذهبی و مارکسیستی بودند، بنابراین هر دو نیازمند حمایت نظری و فکری برای این خواست خود بودند.
دکتر آریانپور، پرچمدار تامین این نیاز در جریان مارکسیستی بود که از طریق کلاسهای درس، مقالات و کتابها به ویژه کتاب «زمینه جامعهشناسی» این نقش را ایفا میکرد. در میان گرایش مذهبی، دکتر شریعتی به عنوان جامعهشناس حضور داشت، ولی ادبیات او به نسبت دور از این دانش بود. وجه کلامی دینی و تهییجی آن بر اظهارات علمی وی غلبه داشت.
در عمل کسی که بتواند نگرش مذهبیهای رادیکال را در این زمینه تامین و نمایندگی کند، وجود نداشت. از سوی دیگر جامعهشناسی رادیکال آن زمان که متاثر از نگرش مارکسیستی بود، نه تنها علیه وضع موجود حکومت بود، بلکه به نوعی علیه دین هم بود به همین علت نوعی بدبینی نسبت به دانش جامعهشناسی نزد برخی از مذهبیون وجود داشت. بنابراین خواندن نقدی درباره کتاب زمینه جامعهشناسی از سوی آقای توسلی که استادی مذهبی شناخته میشد و از دانشگاه معتبر سوربن فارغالتحصیل شده بود، این احساس را ایجاد میکرد که تعارضات میان مذهب و جامعهشناسی چندان هم جدی نیست.
نام ایشان را برای دومین بار در سخنرانیهای مسجد قبا شنیدم و پای صحبتشان نشستم که ادبیات غالب ایشان در این سخنرانیها به ادبیات و رویکرد سایر سخنرانان مذهبی نزدیک شده بود و البته گریزی از آن نبود.
دانش جامعهشناسی پس از انقلاب نیز تا حدی به زمینهای برای مواجهه با جریان اصلی انقلاب تبدیل شد به همین علت با بسته شدن دانشگاهها، شاهد شکلگیری جریانی برای بازنگری در رشتهها و سرفصلهای درسی هستیم. این جریان در حوزه علوم انسانی و اجتماعی بسیار بسته و حتی خطرناک مینمود و بیش از هر چیزی به رشته جامعهشناسی حساس بودند، علت هم روشن بود. از یک طرف ذهنیتی که نسبت به گذشته وجود داشت و کوششهایی که جهت همسویی جامعهشناسی و مارکسیسم و نیز ضدیت آن با دین میشد، بود. از سوی دیگر واقعیت جامعهشناسی است که هیچ پدیدهای را مقدس و دارای ذاتی ازلی و ابدی نمیداند و همه را در قالب پدیدههای قابل تحول و تغییر بررسی میکند و این مخالف برخی مدعیان دین است که آن را امر ثابتی میدانند. بالاخره اینکه کمتر کسانی با گرایشهای مذهبی رسمی در این زمینه تحصیلات عالی داشتند و در مجموع شرایط فراهم بود که ضربه اساسی به دانش مهم جامعهشناسی وارد و از گردونه دانشگاهها حذف شود ولی حضور برخی افراد و بهطور مشخص دکتر توسلی در ستاد انقلاب فرهنگی نقش مهمی در حفظ این دانش در نظام آموزش عالی کشور داشت. اگر چه در فضای آن زمان برخی کوشیدند که
تحت عنوان جامعهشناسی اسلامی! به نوعی با این دانش مقابله کنند، ولی این کوشش چندان موثر نبود. کتابی که هم تحت این عنوان منتشر کردند، نه جامعهشناسی بود و نه حتی اسلامی! از اینرو به سرعت به محاق رفت و طولی نکشید که جامعهشناسی مسیر خود را پیدا کرد و به بالندگی نسبی رسید.
دکتر توسلی نقش مهم دیگری را هم به عنوان مکمل ایفا کرد که تاسیس انجمن جامعهشناسی ایران بود. این انجمنی است که به عنوان انجمن علمی برتر ایران شناخته شده و در سال 1370 و با کوشش تعدادی از جامعهشناسان از جمله دکتر توسلی، دکتر عبداللهی و... تاسیس شد. در این میان دکتر توسلی به واسطه اعتبار شخصی نقش مهمی داشت و به عنوان یکی از اعضای اولیه هیات مدیره انجمن انتخاب و سپس برای دو دوره رییس هیات مدیره بودند و شکلگیری انجمن در دوره ریاست وی رخ داد.
دکتر توسلی بیش از ده سال بود که به علت بیماری توان گذشته را نداشت، ولی عشق و علاقه او به حضور در نشستهای علمی و صنفی باعث میشد که حتی برای گوش کردن و حضور هم که شده با زحمت فراوان در این نشستها حاضر شود.
بارها دیده شد که به وسیله اعضای خانواده محترمشان به این جلسات آورده میشوند و این برای افزایش روحیه و تعهد اعضا و جامعهشناسان جوان بسیار مهم و اثرگذار بود. وی به معنای دقیق کلمه تعهدی عمیق به این دانش و رشته علمی داشت.
دکتر توسلی نام نیک و منحصربهفردی را در حفظ و حراست از نهاد علم جامعهشناسی در ایران از خود به یادگار گذاشت.
روحش شاد.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید