در حوالی چهلمین روز درگذشت محمدرضا شجریان؛
صداخانهای از 250 سال آواز ایران
محسن کثیرالسفر در یادداشتی نوشت: شجریان صداخانهای بود که در این صداخانه مجموعهای از 250 سال آواز معاصر ایران وجود داشت.
اعتمادآنلاین| محسن کثیرالسفر در یادداشتی نوشت: 40 روز از درگذشت اسطوره آواز ایران گذشت. محمدرضا شجریان یادگار آخرین خوانندههای بازمانده از نسل طلایی موسیقی آوازی ایران.
مهمترین خوانندهای که خاطرات جمعی و فردی ما را با مسالهای به اسم موسیقی ایرانی در ذهن و در فرهنگ و قشرهای مختلف جامعه از تهران تا شهرهای کوچک و روستاها تا حتی در میان عشایر پیوند داد، پدیدهای که میتوان آن را نماد فرهنگ و آواز معاصر جامعه غمزده امروز ما دانست.
شجریان محبوبیتی همگانی داشت و به همراه همنسلانش زیباترین خاطرات جمعی ما را ساخت، خاطراتی که پیوند با موسیقی سنتی یا کلاسیک و کشف دوباره زیبایی آواز ایرانی بود. با گرما و زیبایی ویژه صدایش در خانه یکایک ما ایرانیان سرک کشید و جایش را در میان نسل جوان باز کرد. به اوج رسید صدایش میراثی فرهنگی و هویتی ملی شد و توانست در خرد فردی و جمعی همه ما به یادگار بماند.
روز فقدانش همکاری ایتالیایی از نقش و جایگاهش در جامعه ایران پرسید در جواب گفتم پاواروتی و میکلآنژ و داوینچی را با هم مخلوط کن میشود شجریان، با تعجب گفت غیرممکن است در قرن بیستویکم هستیم نه رنسانس.
بله در قرن بیستویکم هستیم. آیا میتوان خوانندهای را پیدا کرد که آهنگساز باشد و دستانش بر اثر ساختن ساز دفورمه شده باشد، خطاطی برجسته باشد، عکاسی حرفهای باشد.
شجریان صداخانهای بود که در این صداخانه مجموعهای از 250 سال آواز معاصر ایران وجود داشت. او در اوج شهرت سالهای زیادی را به تحقیق در آثار پیشینیان گذراند و به محض یافتن آهنگی یا تحریری و یا نکتهای جدید آن را در صدایش منعکس میکرد و سخاوتمندانه در اختیار همگان میگذاشت.
از مجموعه تلاش و تحقیق و تفحصش سبک خاص خود را ساخت و صاحب مکتبی شد که شاگردان و پیروان زیادی از خود بجا گذاشت. کمتر هنرمندی در عرصه هنر مانند شجریان در نهایت استادی اینگونه دانشجوی ابدی و شیفته آموختن بود. به یاد دارم سالی که در شهر جادویی رم به کارگاه کوچک من آمد مشغول تعمیر سنتوری 300 ساله از دوره باروک بودم، ساعتها این ساز را برانداز کرد، اندازههایش را یادداشت کرد و سر آخر هم پیشنهادهای آموزنده و جالبی برای تعمیر ساز داد.
نمیخواهم وارد روابط و مکانیسم دمدستی درونگروهی و درونفامیلی بشوم، کار من نیست از این قضایا بیزارم. ایتالیاییها مثلی دارند که میگویند فقط آدم مرده اشتباه نمیکند. شجریان هم در دوران فعالیت پربار هنریاش بری از اشتباه نبود. جماعتی از معروفیت بیش از اندازهاش دلخور بودند، جای یک عده تنگ شد و گروهی بیکار شدند.
جماعتی دیگر که بر اثرکابارهخوانی، دروغهای شاخدار و چهچههای بلبلی به راحتی از یادها رفته بودند، آرامآرام شروع به طرح یک سری مطالب و اتهاماتی کردند که همیشه با جوابهایی منطقی و همراه با احترامی خاص که شجریان برای پیشکسوتان داشت روبهرو شدند اما این اتهامات با شروع بیماریاش و بیپاسخ ماندن این افراد شدت بیشتری گرفت و آقایان و هواداران روانپریش آویزان در بیحرمتی و بیاحترامی سنگ تمام گذاشتند و با این روش ناجوانمردانه برای خود و یاران تبلیغات وسیعی کردند به خیال اینکه با متهم کردن شجریان در جایی نام و نشانی از این جماعت بماند شاید روزی در صفحه حوادث روزنامهای مثل کیهان خبرنگاری برای یک سکه سیاه صحبتی از کسانی که از این نمد قصد ساختن کلاهی برای خود داشتند، بکند.
اما درنهایت حضور مردم خوب و صبور ما با وجود خطر کرونا به همه ثابت کرد که شجریان کیست و در کدام بلندای تاریخ ما ایستاده است.
شجریان در تاریخ هنر به خصوص هنر موسیقی ما جاودانه و نامش و آواز و آثارش بخش مهمی از تاریخ موسیقی ماست. روح و روانش شاد و یادش بخیر.
نوازنده و آهنگساز ساکن رم
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید