ششدانگ اوضاع وخیم هنرهای تجسمی در شش پلان
فاروق مظلومی از گالری گردی در یک هفته پاییزی (از کریمخان تا نیاوران) و اوضاع وخیم هنرهای تجسمی نوشت.
اعتمادآنلاین| فاروق مظلومی از گالری گردی در یک هفته پاییزی گزارشی نوشت:
پلان اول گالری اثر
شهرنگاری و خصوصا تهراننگاری با عکس یا نقاشیهای عکسمحور، گریبانگیر خیلی از هنرمندان شده و میتوان گفت سرطان شهرنگاری - مخصوصا تهراننگاری - در هنرهای تجسمی ایران متاستاز داده است و شاید لازم است کمی رژیم مستندنگاری شهری گرفته شود .جواد مدرسی هم با هفت تابلو نقاشی معمارانه، فضاهای شهری را به گالری اثر آورده و اینبار با افزودن پرسپکتیو به آنها از هنر مدرن دور شده است. فضاهای اغلب این تابلوها سهبعدینما هستند و در خدمت بازنمایی ساختمان و خیابان قرار گرفتهاند اما آگاهی و توانایی نقاش باعث شده است مخاطب در نتیجهگیری اینکه نقاشی در خدمت معماری است یا معماری در خدمت نقاشی ناتوان بماند. این تعلیق و کشمکش بین موضوع بازنمایی و ابژه نقاشی روحی از هنر را به آثار تزریق میکند که اتفاقا از عوامل موجد پویایی در این آثار است. آثار نقاشی جواد مدرسی از 23 آبان تا 21 آذر در گالری اثر به نمایش گذاشته شده است.
پلان دوم. خانه هنرمندان
به مناسبت نزدیکی گالری اثر چشممان به جمال سردیسهای هنرمندان در محوطه خانه هنرمندان هم روشن شد. تاریک بود و ما هم بدون عینک پیرچشمی. و متاسفانه حتی مادر این هنرمندان عزیز یا بستگان در قید حیاتشان هم نمیتوانند بدون خواندن پلاک، صاحب سردیس را شناسایی کنند.
یکی از هنرمندان را با استاد ناصر مسعودی و استاد نصیریان را با کمالالملک و ستارخان اشتباه گرفتم. از محاسن این سردیسها این است که هر کسی هنرمند محبوبش را میتواند آنجا پیدا کند کافی است که به نام زیر سردیس توجه نکنیم .
علاوه بر این بافت و متریال این آثار هیچ شکوه و عظمتی را تداعی نمیکنند بلکه بیشتر بافتها، فرسایشنما و سطح مجسمهها اضمحلالنما هستند. زمانی بود که اگر میخواستیم پز همشهری مجسمهسازمان استاد نجیبی را بدهیم میگفتیم اثرشان در پارک خانه هنرمندان است. شما لذت رایگان این پز را هم از ما گرفتید. لطفا تا اطلاع ثانوی از کسی تجلیل نکنیم .
پلان سوم.گالری اُ
آثار اشکان صانعی با اشاره درست در استیتمنت پرقدرت مریم مجد، به امر بازنمایی تخلیصی در هنر انتزاع میپردازد. بعد به درستی به یادداشت ایتالو کالینو (1985 - 1923) نویسنده کوبایی در مورد «سبکی در ادبیات» و تناظر آن در آثار صانعی اشاره میشود.
این موضوع بسیار مهم و قابل بررسی است که بازنمایی پدیده غیرقابل اندازهگیری سبکی در دو ابژه ادبیات و نقاشی مورد توجه قرار گرفته است. اما شمایل این بررسی هم مهم است قرار نیست با رویکردی آوگونه (فریدون آو) به تکرار مینیمالیسم مکرر هنر معاصر ایران بپردازیم.
در تابلوهایی از صانعی به عنصر انباشتگی برخورد میکنیم .تکرار هر فرم در یک سطح یا حجم موجد یک انرژی است. مثلا کوه با تکرار سنگ و دریا با تکرار آب همواره فرمهایی سهمگین و پرانرژی هستند اما شناسایی این سوژه از ازل در طبیعت اتفاق افتاده و ما هزاران بار در آثار هنرمندان دیدهایم یعنی فاعل شناسنده این ذهنیت، هنرمند نیست و تکرار مجدد آن در یک نمایشگاه مدعی در کریمخان فقط علاقه به تولید علیق ذوق عوام و ویترینی شیک برای هنر بیریخت معاصر است و تولید این آثار برای هنرمندی با سن اشکان صانعی کمی دیر است چون این جریان آنقدر راهرو داشته که جادهاش صاف و کوبیده شده است.
شاید این نمایشگاه دهان وو (wow) چند نفر که مواجهه کمتری با هنر دارند را بگشاید و باعث شکستن سنگینی عصر جمعه در حیاط کوچک و دلخواه گالری اُ برایشان شود ولی هنرمند نباید فریب این ستایشهای بیپشتوانه را بخورد. اما یک زبان بصری خطمحور در پشت زبان موجز صانعی پنهان است که نشان میدهد اگر این هنرمند جسور و جوان از خودش مراقبت کند میتواند به هنرمندی نشانهدار و جریانجو تبدیل شود.
صانعی از مینیمالیسم جاری در رنگهای سرد - در مقایسه با رنگهای گرم - با موفقیت بهره برده بود و با ایجاد فضاهای غیرقابل نامگذاری که به اشتباه نامگذاری شده بودند نشان میدهد که ابزار لازم برای نشانهگذاری در هنر را دارد به شرطی که مجری ذهنیتهای کارشدهای مثل انباشتگی که هنر را در تعریف ارسطوییاش محدود میکند، نشود.
آنچه که تجربه کردهایم اغلب گالریها و دوستان دور یا نزدیک مراقبهای خوبی برای اینگونه مراقبتها - کیوریتینگ - از هنر و هنرمند نیستند و انگار انزوا یکی از راههای رسیدن به رستگاری خودمراقبتی است. پی نوشت این پلان: علیق در اینجا به عاریه به معنی «مسکر ذوق عوام» و به واقعه به معنی «پوست سفیدی که چیزی بر روی آن نویسند» منظور است. ماخذ. لغتنامه دهخدا
پلان چهارم. گالری اِو
از بلوار کریمخان به گالری اِو در خیابان نلسون ماندلا میرویم که در پروژه شماره چهار بدون مرکز به نمایش آثار هنرمندان شیراز همت گماشته است.
آزاده استوار، فاطمه بزرگی، محمد ذاکری، مهدی قنبری، مارال کوچک، عاطفه محرری، بهروز مسلمی و سحر نجفی هنرمندان این نمایشگاه هستند. آثارچاپ و نقاشی این پروژه هم مثل پروژههای سابق این گالری پرقدرت و با زبان بصری بلیغ هستند . بلیغ از بابت فرمنگاریهای موثر.
در هرج و مرج و فرصتطلبی شبه هنرمندان انتزاعینما که به کمک مجموعهداران سرمایهگذار و گالریداران حسابدار به تخریب هنر انتزاعی مشغول هستند، هنرمندان این نمایشگاه با صداقتی احترامبرانگیز به تکنیکهای کلاسیک مثل چاپ و قلم فلزی روی کاغذ وفادارند.
در اثری با تکنیک چاپ روی کاغذ از عاطفه محرری فضایی ساده از یک میز با آدمهایی دور آن میز را میبینیم که به سادگی تسلیم روایتسازی مخاطب نمیشود ابهام بزرگ این فضای کوچک و ساده مخاطب را به جهانهایی ارجاع میدهد که در پی کشف و تجربه آنهاست.
پلان پنجم فرهنگسرای نیاوران
به یازدهمین دوسالانه سرامیک در فرهنگسرای نیاوران میرویم .از کاسه و بشقاب خبری نیست. زمانی اعتراض میکردیم که از دوران نوسنگی، سفال و سرامیک ایران در تولید حجمهای کاربردی مثل کاسه و بشقاب متوقف مانده است.
حالا وقتی حجمهای غیرکاربردی را میبینیم آرزو میکنیم که ایکاش به همان دوره کاربرد- محور برگردیم. از طلا گشتن پشیمان گشتهایم/ مرحمت فرموده ما را مس کنید .
هندوانه سرامیکی با چاقویی در کنارش یا انباشتگی حجمهای انتزاعی در ورودی فرهنگسرا تعجببرانگیز است. انباشتگی حجمهای کوچک در چیدهمانهای سرامیکی سوغات نمایشگاه تخمهای آفتابگردان با جنس سرامیک از حجمساز چینی امریکاییای ویوی است.
آمریکایی از این نظر که سازمانهای امریکایینهاد برای تخطئه چین امثال ایویوی را درشتنمایی میکنند. همان بُلد کردن معروف خودمان. در دوسالانه سرامیک ایران اغلب حجمها را میشد با مواد دیگری مانند پلاستیک راحتتر تولید کرد یعنی نقش ماده سرامیک در این نمایشگاه و آثار صرفا مناسبتی بوده است و عنوان دوسالانه سرامیک بهتر بود به نمایشگاه احجام با استفاده از سرامیک تبدیل شود. علاوه بر آن به هیچوجه با فرم موثری در این نمایشگاه برخورد نمیکنیم و موفقیت اغلب آثار در حد تکنیک متوقف میشود. قطعا این نمایشگاه نماینده همه سرامیستهای ایران نیست.
پلان ششم پلان پاییزی
مه پاییزی و خلوت کرونایی عصر جمعه را پیرتر کرده است اما هنر معاصر ایران هنوز جوان است و با گرتهبرداری از هنر معاصر اروپا رشد نخواهد کرد و قطعا گل انداختن گپهای دوستانه هنرمندان در روز افتتاحیه با دوستان گلشان کمکی به این هنر عقبافتاده نمیکند.
تا زمانیکه مرجعیت هنر اروپا را کنار نگذاریم به جای هنر ایران هنر ایرانی خواهیم داشت که این هنر ایرانیشده هنر اروپا و امریکا خواهد بود. و نکته آخرتر اینکه روز به روز فاصله انجمنهای هنری زیرنظر ادارات از هنر و هنرمندان اصیل بیشتر میشود و این موضوع بیشتر از همهچیز به کمبود متخصص هنری در سازمانهایی مثل شهرداری برمیگردد.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید