مدتهاست تلویزیون نمیبینیم
برآورد هزینههای احتمالی صداوسیما یا همان رقم پیشنهادی دولت در لایحه بودجه سال 1400 که هفته گذشته تقدیم مجلس شد معادل 2619 میلیارد تومان پیشبینی شده، اعلام این رقم بودجه از سوی مجلس کافی بود تا سیلی از انتقادها و اعتراض رسانههای مختلف خبری نسبت به این موضوع راه بیفتد و واکنشهای تند وتیزی نسبت به این رقم پیشنهادی داشته باشند و پرسشهای متعددی مطرح کنند.
اعتمادآنلاین| برآورد هزینههای احتمالی صداوسیما یا همان رقم پیشنهادی دولت در لایحه بودجه سال 1400 که هفته گذشته تقدیم مجلس شد معادل 2619 میلیارد تومان پیشبینی شده که شواهد نشان میدهد با رشد قابل توجهی نسبت به سالهای گذشته همراه بوده.
اعلام این رقم بودجه از سوی مجلس کافی بود تا سیلی از انتقادها واعتراض رسانههای مختلف خبری نسبت به این موضوع راه بیفتد و واکنشهای تند وتیزی نسبت به این رقم پیشنهادی داشته باشند و پرسشهای متعددی مطرح کنند مبنی براینکه آیا بودجهای که این دستگاه عریض و طویل میبلعد با خروجی آن هیچ تناسبی دارد یا خیر؟
این درحالی است که اگر مروری بر فعالیت هنرمندان مختلف در رسانه ملی داشته باشیم، میبینیم که ظرف چند سال اخیر کمتر فیلمساز یا بازیگر شناخته شده و چهرهای بوده که علاقه و تمایل به همکاری با تلویزیون داشته باشد.
این در حالی است که مردم به شدت دنبال رسانه حرفهای ملی هستند از آن طرف هنرمندان اصیل و واقعی هم می خواهند بستری برای ارائه هنرشان به مردم داشته باشند.
این بودجه کفاف ساخت آثارماندگار را میدهد. این وسط فقط میماند تغییر سیاست برخی مدیران صدا و سیما که این فضا را برای هنرمندان فراهم کند ولی متاسفانه سالهاست که دربر همان پاشنه میچرخد.
در گزارش پیش رو با تعدادی از فیلمسازان که در سالهای دور همکاری زیادی با این سازمان گسترده را داشتند گفت و گو کردیم و نظرشان را درباره این مهم جویا شدیم که از نظر میگذرانید.
راضی نیستم از جانب من به تلویزیون بودجه پرداخت شود
محمدرضا هنرمند در ابتدای صحبتش میگوید: «مدت طولانی میشود که من، خانواده و تمام اطرافیانی که میشناسم مطلقا تلویزیون نگاه نمیکنیم آن هم درحالی که من یک هنرمندم و باید از موضوعات فرهنگی و هنری کشورم باخبر باشم و مسائل روز را پیگیری کنم اما تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم اخبار و امورات روزانه را از طریق این رسانه مطلع شوم. اذعان میکنم مسوولان تلویزیون در سالهای گذشته با من رفتار به شدت توهینآمیزی داشتند و از نظر من این رسانه اصلا وجود خارجی ندارد. به دلیل شأن و منزلتی که حداقل برای خودم قائلم هیچ تمایلی برای همکاری با امثال آقای علی فروغی نمیبینم و حاضر نیستم به خواستههای نظیر این افراد تن دهم.»
کارگردان سریالهای محبوب و پرطرفدار «زیرتیغ» و «کاکتوس» همچنین درباره اینکه روزگاری تلویزیون محل رفت و آمد هنرمندان بزرگی همچون علی حاتمی بود، میگوید: «از نظر من تمام هنرمندان این کشور سرمایههای از دست رفته صدا و سیما هستند و نمیتوانیم به نام یکی، دو نفر اکتفا کنیم متاسفانه همه آنها این روزها سرخورده و گوشهنشین بدون کوچکترین ارتباطی با این صدا و سیما هستند.
این رسانه در سالهای اخیر امتحان خود را به صورت کامل پس داده و به عقیده من با آن تشکیلات تبلیغاتی و سرگرمی به راه انداخته بدون درنظر گرفتن منافع ملی هیچ ارزش و احترام و منزلتی برای خود قائل نبوده و اصلا شأن ما هنرمندان قبول نمیکند به سمت این سازمان برای کار و همکاری برویم. اینجا بحث من در نظر گرفتن منفعت ملی است و این سازمان باید در خدمت منافع ملی باشد که نیست.»
چرا از هنرمندان شاخص استفاده نمیکنیم؟
پوران درخشنده درباره تزریق بودجه بالا به صدا و سیما و عدم بازدهی لازم این سازمان عریض و طویل میگوید: «تا جایی که من میدانم تلویزیون ما بالای 60 - 50 کارگردان و فیلمساز و عوامل فنی ارشد دارد (از فیلمبردار گرفته تا صدابردار و بازیگر و...) که خودش آنها را تربیت کرده یعنی برای آنها هزینه کرده تا آنها تجربه کسب کنند.
همه آنها در تلویزیون تربیت شدند برای سینمای ایران افتخار کسب کردهاند ولی متاسفانه در حال حاضر همه آنها این روزها بیکار و خانهنشین هستند. چرا؟ آیا به این افراد اعتمادی ندارند؟ چرا نباید از این سرمایه عظیم انسانی بهره ببریم؟ آن هم در حالی که همه این فیلمسازان شاخص سرمایههای تلویزیون و مردم به شمار میروند. بله به تلویزیون سرمایههای هنگفتی تزریق میشود اما چرا اتفاق خوبی در این خانه شاهد نیستیم؟
درخشنده میگوید: «تلویزیون ترجیح میدهد از نیروی تازهوارد استفاده کند و آنها را در اختیار بگیرد اما از نیروی خلاق و با تجربه خود استفاده نکند. آن هم در حالی که برای نیروی انسانی خیلی هزینه شده؛ آنها فیلمسازان باتجربه و با افتخار این مملکت هستند و در سینما حرف اول را میزنند چرا نباید تلویزیون را خانه خود بدانند؟ سوال من از رسانه ملی این است چرا تلویزیون که حق پدری بر گردن هنرمندان این کشور دارد بهترین شرایط را در اختیار عوامل هنری خود قرار نمیدهد و در این شرایط باعث روحیه و امید آنها نمیشود؟ پس این بودجههایی که میگیرند صرف چه چیزی میشود؟
چرا تلویزیون همیشه بدهکار است؟
مهدی صباغزاده که سریال پرمخاطب دزدان مادربزرگ را برای تلویزیون ساخته بود، میگوید: «جزو اولین نفراتی بودم که کارت تهیهکنندگی را اول انقلاب دریافت کردم اما قریب به 10 سال میشود که از تلویزیون هیچ تماسی با من گرفته نشده و مرا به کار دعوت نکردهاند.»
صباغزاده که برای رسانه ملی مجموعههایی نظیر دیوار شیشهای، دلبر آهنی، اولین انتخاب را ساخته در ادامه صحبتش توضیح میدهد که « به نظر من جریان مافیایی پشت پرده تلویزیون وجود دارد که معلوم نیست این بودجهها را چگونه خرج و صرف میکنند. مثل همه جاهایی که بودجهها مشخص نیست چگونه خرج میشود برای تلویزیون هم چنین اتفاقی را شاهدیم. هر سال ما با یکسری سریالهایی مواجه میشویم که نه ارزش دیدن دارد و نه ارزش ساخت برای تلویزیون و جالب اینکه پایان سال این سازمان با کمبود بودجه مواجه میشود و به اکثر سازندگان و عوامل خود بدهکار هم است.»
صباغزاده به این نکته اشاره میکند: «با چند نفر از عوامل سریال از تهیهکننده گرفته تا کارگردان که به تفکر خود تلویزیون نزدیک هستند گفتوگو کردم آنها هم معتقد بودند که رسانه ملی به آنها بدهکار است و یک سالی میشود که پولشان را پرداخت نکرده است از طرفی میبینیم یا سریالها نیمه کاره رها میشوند یا مطابق با قولی که داده شده، ساخته نمیشوند. تهیهکنندهها همچنان تا آخر سال میدوند تا بتوانند پول عوامل را به نحوی فراهم کنند. من واقعا تعجب میکنم پس این بودجههای کلان و هنگفت صرف چه میشود که تلویزیون به سازندگان آثار خود همیشه بدهکار است؟»
این کارگردان در بخش دیگری از صحبت خود میگوید: «در شرایط کرونایی که مردم پول ندارند و ترس از دست دادن جان از خانه بیرون نمیآیند و از طرفی پولی هم در جیبشان نیست واقعا تاسفبار است که این میزان بودجه به رسانهای تعلق میگیرد که مردم برنامههایش را دوست ندارند و اصلا سرگرمکننده نیست و اکثر قریب به اتفاق مردم مخاطبان پروپاقرص شبکههای ماهوارهای هستند و سریالهای آن ور برایشان جذابیت دارد.»
کارگردان سریال «دزدان مادربزرگ» در بخش دیگری از صحبت خود نسبت به بیمهری که تلویزیون به کارگردانان دهه 60 دارد، گلایه میکند: «این همه کارگردان خوب بیکارند؛ چرا کسی از تلویزیون سراغی از آنها نمیگیرد؟ قبلتر باز سالی یکی، دو فیلم به آنها برای ساخت داده میشد اما در حال حاضر بسیاری از کارگردانانهای بزرگ ما بیکارند.»
صباغزاده میگوید: «واقعا درک نمیکنم در این شرایط ساخت سریالهای فاخری که میلیارد تومان صرف بودجههای آن میشود چه مشکلی را قرار است حل کند؟ آیا نیاز مردم ما در این شرایط این سریالهاست؟چرا به جای این سریالها به موضوعات روز در تلویزیون پرداخته نمیشود؟ این همه بودجه برای فلان سریال فاخر چه فایدهای دارد وقتی از زندگی و مشکلات و نگرانی مردم در رسانه ملی حرفی زده نمیشود؟ چرا از مشکلات خود مردم صحبتی نمیشود؟»
از صباغزاده درباره راهحل پیشنهادی خروج تلویزیون از این بحران میپرسیم کمی فکر میکند و میگوید:« واقعا نمیدانم چه باید کرد هر قدر هم که میگوییم آقایان در نگاه تفکر و سیاستشان هیچ تغییری ایجاد نمیکنند و نکته مهم اینکه هر مدیری هم که میآید بدتر از مدیر دیگر است و هیچ تغییر و تحولی در این سازمان شاهد نیستیم. این در حالی است که باید وقتی بودجههای بالا به صدا و سیما تزریق میشود این رسانه به لحاظ ساختاری در جایگاه بهتری قرار بگیرد. حداقلش این است که در دوران کرونا بتواند مردم را سرگرم کند و پای تلویزیون بنشاند که حتی در این مورد هم ضعیف عمل کرده است.»
این کارگردان سینما به صحبتهای اخیر دکتر نوبخت در تلویزیون اشاره میکند که او درباره بودجه تمام بخشهای مملکت صحبت کرده اما درباره بودجه سینما هیچ صحبتی نکرده: «ایشان راجع به سینما هیچ حرفی نزدند گو اینکه اصلا سینما هیچ گرفتاری و مشکلی ندارد درحالی که سینما در سال 99 با بحران زیادی دست و پنجه نرم کرده و این شرایط پیچیده تا آخر سال هم ادامه دارد.
میلیونها نفر که از سینما ارتزاق میکردند همه بیکار هستند. من تعجب میکنم انگار سینما جزو بخشهای کشور نیست.» اما از نظر بهروز غریپپور صدا و سیما دو رسانه جدای از هم هستند و نباید عملکرد این دو مدیوم را با هم و در کنار هم در نظر گرفت و مقایسه کرد: «شنونده پر و پاقرص رادیو هستم و وقتی رانندگی میکنم رادیو ورزش و فرهنگ را گوش میدهم. در امتیازدهی به این دو رسانه قطعا رادیو از امتیاز بیشتری برخوردار است و در راس قرار میگیرد.»
رسانه ملی شرایط استیصال را برای هنرمندان فراهم میکند
غریبپور با اشاره به اینکه تمام برنامههای تلویزیون که در این سالها توانستهاند مخاطب جذب کنند تقلیدهای بسیار سطحی و محدود از برنامههای معروف امریکایی هستند، میگوید: «اکثر برنامههای تلویزیون مشابه و تقلیدی از برنامههای امریکایی هستند (امریکا گات تلند و...) من نمیدانم چگونه است وقتی پخش این برنامهها از تلویزیون تمام میشود بلافاصله در اخبار و دیگر برنامهها سراغ مرگ بر امریکا میرویم ولی در ساخت برنامههایمان از امریکا تقلید میکنیم؟
آیا مرگ بر امریکا رواست اما میتوانیم از روی شکل اجرایی آنها کورکورانه تقلید کنیم؟» غریبپور میگوید: «متاسفانه باید اذعان داشت سیمای جمهوری اسلامی حقیقتا تبدیل شده به مکانی که عملا در هرز نیروها و هرز استعدادها و پرورش مقلدین نقش بسیار موثر دارد. این رسانه میتوانست در دوران کرونا که سینما و تئاتر تعطیل است به نیروهای انسانی این بخشها کمک کند و برای آنها منبع درآمدی باشد. چرا برنامهای به تلهتئاتر اختصاص نمیدهد؟ چرا برنامهای برای مرور آثار ایرانی و هنری داخلی نداریم؟ اگر این رسانه ملی بود و به وظیفه خود خوب عمل میکرد هم اوقات مخاطبان غنیتر میشد و هم اینکه فاصلهگذاری اجتماعی و قرنطینه فقط در حد یک شعار باقی نمیماند.»
این کارگردان میگوید: «وقتی که به میزان بودجه سالهای اول انقلاب صدا و سیما نگاه میکنیم، میبینیم که فاصله خیلی زیادی وجود دارد نسبت به این بودجه فعلی و منابع مختلفی که تلویزیون از طریق پخش آگهی و... ارتزاق میکند. عملا برنامهها و سریالهایی که در حال حاضر تولید میشود، ضعیف هستند. تصور کنید سربداران در شرایطی تولید شد که ما فاقد انسجام امروزی بودیم ولی عشق به کار و عنصر مدیریتی در به کارگیری هنرمندان در بالاترین سطح وجود داشت یا هزاردستان علی حاتمی که نگاه ملی در آن حاکم بود.
چرا الان دیگر این اتفاق در تلویزیون نمیافتد؟ چرا بودجههای کلان صرف ضعیفترین بازیگرانی میشود که آنها سلبریتی تلویزیون به حساب میآیند. چرا کارگردانهای قوی در تلویزیون کار نمیکنند؟ من که خیلی سال است به تلویزیون نمیروم ولی چرا به محض اینکه کارگردانی را به رسانه ملی دعوت میکنند تا از هفتخان رستم نگذرد و او را سین جیم نکنند به راحتی نمیگذارند به تلویزیون بیاید؟
این کارگردان در ادامه توضیح میدهد: «شما نگاه کنید حتی شوهایی که برای ارتقای دانش مخاطبان تهیه میشود در آخرین نمونهاش ارزشهای سیاسی - اجتماعی ما به سخره گرفته میشود یا مجری با شرکتکنندهها خودمانی شوند (خفه شو، گمشو، برو کنار، دهنت را ببند) متاسفانه باید بگویم که سیمای جمهوری اسلامی نه تنها به نظر هیچ کارشناسی وقعی نمیگذارد که ارزش هم برای حرفهای کارشناسان قائل نیست.
اگر هم میبینید به دنبال چهرههاست برای این است که بتواند آگهی خود را بالا ببرد.» ای کاش به میزان اعلام بودجه شهامت داشته باشند و میزان کارمندان و برنامههای استانی و شبکههای خود را هم اعلام کنند تا منصفانه و بدون هیچ داوری حزبی و جناحی ببینیم شمار مخاطبان با کارمندان و شبکههای آن رسانه برابری میکند یا خیر؟ که بنده معتقدم در بسیاری از برنامهها شمار کارمندان بیشتر از مخاطبان است.
کسانی هم طی این سالها در رسانه ملی کار کردند دستمزدها با تاخیر به آنها پرداخت شده و تازه تهیهکنندهها مثل اربابها با دیگر عوامل برخورد میکنند و منت هم بر سرشان میگذارند که چرا حرف از دستمزد میزنی؟ ما برنامه ساختیم تو مشهور شدی؟
غریبپور میگوید: «شاید باورتان نشود سالهای 58 و 59 دو تلهتئاتر کار کردم که بالای پنج بار در یک ماه تلویزیون پخش شد اما وقتی متقاضی بودم از دادن یک نسخه از آن به من امتناع کردند. من فکر میکنم رسانه ملی با کسانی که به عشق ایران کار میکنند و در ایران ماندند در تضاد است و با آنها همکاری نمیکند و آگاهانه یا ناخودآگاه شرایط استیصال آنها را فراهم میکند.
آیا صدا وسیما در قبال آنها مسوول نیست؟ این بودجه صرف چه منابع و کارهایی میشود؟ تصور من این بود که ورود آقای شاهآبادی که قبلا معاونت امور هنری وزارت ارشاد را به عهده داشتند و قطعا از مشکلات خانواده هنرمندان حتی در جزییات هم مطلع بودند چرا پس از جلوس در مقام معاونت صدا و سیما کمترین توجهی به هنرمندان عرصههای موسیقی تئاتر و سایر هنرها ندارند؟
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید