میزگرد «اعتمادآنلاین» با اعضای انتشارات آوانامه از صفر تا صد تولید یک کتاب صوتی:
کتاب صوتی یک اثر هنری مستقل است / همیشه برای گرفتن غرفه در نمایشگاه کتاب مشکل داریم چون ما را ناشر حساب نمیکنند / کتاب صوتی در اروپا و آمریکا تقریباً 2 برابر کتاب کاغذی قیمت دارد، اما در ایران این عدد نصف است
میزگردی با حضور اعضای انتشارات آوانامه شامل دامون آذری مدیرعامل، آرمان سلطانزاده گوینده و مدیرتولید، مریم پاکذات گوینده، شراره کردی مدیر گروه ویرایش و عارف علیزاده مدیر گروه تدوین درباره جزئیات مربوط به تولید کتاب صوتی و مسائل و مشکلات این حوزه برگزار شد.
اعتمادآنلاین| اینجا بابل است، شهری در استان مازندان که حالا به یکی از بزرگترین ناشران کتابهای صوتی تبدیل شده است. انتشارات آوانامه با گروهی بالغ بر 40 نفر با 2 دفتر یکی در تهران و دیگری در بابل به مدیرعاملی دامون آذری از هفت سال قبل تولید در زمینه کتابهای صوتی را آغاز کرد.
بخش اصلی کار در بابل انجام میشود. البته در تهران نیز 2 استودیو برای گویندگان تهرانی وجود دارد، اما تمامی مراحل بعدی در دفتر بابل طی میشود؛ از جمله ویرایش که مدیریت آن بر عهده شراره کردی است. در این گروه 6 نفر مشغول مرتب یا به اصطلاح تروتمیز کردن فایلها هستند و از آنجا که این کار دقت، ظرافت و حوصله زیادی میطلبد، گویا ویرایشگران زن در این زمینه تجربه بهتری داشتهاند که توانستهاند تمام گروه را از آن خود کنند.
بعد از آن کار به گروه هشتنفره تدوین به مدیریت عارف علیزاده سپرده میشود تا المانهای هنری از جمله موسیقی، فضاسازی و بازبینی و بررسی نهایی کار در آنجا صورت گیرد، اما یادمان نرود پیش از همه این کارها، فایلهای صوتی باید از سوی گویندگان خوانده شده باشد تا مراحل فنی و هنری روی آنها انجام شود.
بنابراین برای اینکه فایل صوتی تولید شود قبل از هر کاری آرمان سلطانزاده که خود یکی از محبوبترین گویندگان کتابهای صوتی نیز هست و در آوانامه سمت مدیر تولید را بر عهده دارد مراحل پیشتولید یک کتاب را مورد بررسی قرار میدهد و گوینده و ناظر ضبط برای یک کتاب را انتخاب میکند.
پس از آن گوینده کتاب را میخواند و بعد از آن کارش را با ناظر ضبط که به او کارگردان اثر نیز میگویند آغاز میکند. همه اینها مراحل تولید یک اثر در یک شرکت تولید کتابهای صوتی است که در میزگردی با حضور اعضای شرکت آوانامه مورد بررسی قرار گرفت.
برای حضور در این میزدگرد به دفتر آوانامه در بابل رفتیم و از نزدیک با مراحل کار آشنا شدیم. پس از آن هم با حضور دامون آذری مدیرعامل آوانامه، آرمان سلطانزاده گوینده و مدیرتولید، مریم پاکذات که از گویندگان زن محبوب و البته همسر سلطانزاده هم هست، شراره کردی مدیر گروه ویرایش و عارف علیزاده مدیر گروه تدوین میزگردی برگزار کردیم تا در ادامه پرونده کتابهای صوتی این بار جزئیات و مشکلات این کارجمعی بیشتر به بحث گذاشته شود:
***
*آقای آذری چطور شد به فکر راهاندازی انتشاراتی برای کتابهای صوتی افتادید؟
آذری: مجموعه آوانامه در سال 93 در بابل شروع به کار کرد. وقتی کارمان را شرع کردیم من به سراغ ناشران تهرانی میرفتم، اما آن زمان ناشران با کتاب صوتی مشکل داشتند. از طرف دیگر برایشان غریب بود که بخواهند کتابی را به فردی در شهر دیگری بسپارند تا صوتی شود. برای همین آغاز کارمان خیلی سخت بود و هیچ ناشری با ما کار نمیکرد تا اینکه انتشارات «ققنوس» اجازه داد یکی از کتابهایش را به صورت قانونی صوتی کنیم و به مرور بر تعداد ناشران افزوده شد.
الان حدود 40 نفر در مجموعه ما کار میکنند و پنج استودیوی صدابرداری داریم که سه استودیو در شمال و 2 استودیو در تهران است. با حدود 70 گوینده هم تاکنون همکاری داشتهایم. تنها ناشر کتابهای صوتی هستیم که در نمایشگاه کتاب فرانکفورت شرکت کردهایم و حدود یک سال قبل بخش بینالملل را راه انداختیم و تا الان پنج کتاب صوتی انگلیسی هم تولید شده است.
همچنین در تلاشیم در فضای تدوین سهبعدی بیشتر کار کنیم چون یکی از بحثهایی که در حوزه کتابهای صوتی در دنیا مطرح است تدوین سهبعدی است که با استریو فرق دارد. استریو صرفاً صدا چپ و راست است اما در سهبعدی صدا بعد دارد و از بالا و پایین و... هم هست. در حوزه پادکست و کار کودک نیز به صورت حرفهای میخواهیم وارد شویم و در حوزه نمایش صوتی هم کارمان را شروع کردهایم.
*قرار است تولید کتابهای صوتی انگلیسی ادامه پیدا کند؟
آذری: قصد داریم اما کار بسیار سختی است. منبع اصلی کتاب صوتی در دنیا آدیبل (Audible) متعلق به آمازون است و آمازون هم در آمریکا قرار دارد. بنابراین به دلیل تحریمها نمیشود با آدیبل مستقیم همکاری کرد و همین اولین مشکل است، با این حال ما سعی میکنیم کارمان را در استانداردهای سطح جهانی انجام دهیم و با وجود سخت بودن بیخیالش نشدهایم.
*آیا مشکلاتی همچون ممیزی که در حوزه کتابهای فیزیکی وجود دارد در کتابهای صوتی نیز هست؟
آذری : بله. رویه عجیبی هم هست؛ بدین معنا که کتابی که نسخه کاغذیاش مجاز است و حتی چندین بار هم تجدید چاپ شده، بعضاً در قالب کتاب صوتی مجوز نگرفته است. البته بیشتر کتابها مجوز میگیرند.
درباره ممیزی نیز باید بگویم به وفور وجود دارد؛ مثلاً خاطرم هست در نسخه کاغذی کتاب «کلمات» ژان پل سارتر از نشر «ققنوس»، سارتر در بیوگرافی خودش گفته بود: «پدربزرگم میگفت پدر خوب وجود ندارد، این یک قاعده است.» این کتاب بارها تجدید چاپ شد اما در نسخه صوتی گفتند این جمله حذف شود. دلیلش هم این است که 2 بخش جدا از هم مجوز کتابهای صوتی و کاغذی را میدهند.
به همین خاطر در ایام نمایشگاه کتاب هم مشکل داریم. نمایشگاه کتاب از سوی معاونت فرهنگی برگزار میشود و ما همیشه برای گرفتن غرفه مشکل داریم چون ما را ناشر به حساب نمیآورند. میگویند کسانی را ناشر محسوب میکنند که زیر نظر معاونت فرهنگی هستند. آخرین بار که 2 سال پیش بود با 400 عنوان محصول در نمایشگاه کتاب شرکت کردیم اما یک غرفه 6 متری به ما دادند.
*حالا برویم سراغ جزئیات مربوط به تولید کتاب صوتی. آیا هر کتابی را میتوان صوتی کرد؟
آذری: این حرف درستی است که هر کتابی را نمیتوان صوتی کرد؛ مثلاً در نظر بگیرید یک کتاب علمی را که جداول و نمودارهای زیادی دارد به صورت منطقی نمیتوان صوتی کرد. از جهت تخصصی بودن هم کتابهایی مانند فلسفه را نمیتوان صوتی کرد. اگر پارامتر عدد و رقم یا تخصصی بودن را کنار بگذاریم، فکر میکنم میتوان گفت بقیه کتابها را میتوان صوتی کرد. اگر به سایت آدیبل (Audible) که یک مرجع معتبر برای کتابهای صوتی است بروید، میبینید که در این سایت دستهبندیای شامل 50 بخش وجود دارد و در تمام آنها کتاب صوتی تولید شده است.
سلطانزاده: در توضیح بیشتر این مورد میتوان به این مثال هم اشاره کرد که کتابی درباره زرتشت به دستمان رسید و وقتی در پیشتولید آن را بررسی کردیم، به این نتیجه رسیدیم که مبنای آن بر تصویر و نقشه است. در واقع مکانها در این کتاب خیلی مهم بودند و بدون تصویر فهم کتاب برای مخاطب از بین میرفت، به همین خاطر این کتاب را از دور خارج کردیم.
علیزاده: آیا با صوتی کردن یک کتاب میتوانیم چیزی به آن اضافه کنیم؟
*مگر قرار است چیزی به کتاب اضافه شود؟
علیزاده: بله. مثلاً کتابی که جنبه نمایشی دارد داستانی با مقدمه و پیشدرآمد دارد که در بستر آن داستان بررسی میشود. این نکتهای است که الان گم شده؛ مثلاً در شبکههای اجتماعی جملهای از بزرگی میآید بدون اینکه جهان آن متن و جملات دیگر آمده باشد. حالا وقتی کتابی به صورت صوتی تبدیل میشود در همین سلیقههایی که کمحوصله شده است دوباره آن کتاب مطرح خواهد شد منتها این بار شنیداری.
هر کتابی را میتوان صوتی کرد اما مساله این است که در این میان چه به دست میآوریم؟ یک کتاب فلسفه نیاز به تامل دارد و وقتی صوتی شود ریتم خوانش گوینده با ریتم فکری مخاطب یکی نیست. بنابراین در یکسری کارهای نمایشی دستاوردهای صوتی به درد ما میخورد، اما برای کتابهایی که نیاز به تامل و اندیشه دارند صوتی کردن هیچ هدف و دستاوردی برای ما ندارد.
سلطانزاده: هر کتابی را میتوان صوتی کرد. به قول عارف علیزاده، اگر قرار باشد به کتاب چیزی اضافه شود، میتوان به کتاب «عقاید یک دلقک» اشاره کرد که درباره روزمرگیهای یک دلقک افسرده است و شاید کتاب کسالتآور باشد، اما وقتی بار معنایی دراماتیک آن از سوی گوینده رعایت شود، کلمات مینشینند و جان میگیرند.
اسکار کتاب صوتی
برای همین میگوییم کتاب صوتی یک مدیوم هنری است. شما میتوانید فیلملنامه «جدایی نادر از سیمین» را بخوانید اما وقتی همین فیلمنامه به تصویر کشیده میشود معنا پیدا میکند. به همین خاطر هم در جشنوارهها برای فیلمنامه و فیلم جوایز جدایی تعیین دادهاند. فیلمنامه یک اثر هنری است همانطور که کتاب یک اثر هنری است و کتاب صوتی نیز یک اثر هنری دیگر است.
آذری: کتاب صوتی یک اثر هنری مستقل است. یک عده از مخاطبان کتاب صوتی فکر میکنند فردی فقط از روی کتابی روخوانی کرده است. شاید یکسری از کتابهای صوتی اینگونه باشند، اما کتاب صوتی به معنای حرفهای دارای بار هنری به اشکال مختلف از جمله اجرای گوینده، موسیقی، کارگردانی ناظر ضبط و... است.
در آمریکا جشنوارهای به نام APA یا (Audio Publishers Association) برگزار میشود که اسکار کتاب صوتی نیز هست و در آن بهترین گویندگان زن و مرد، بهترین تدوین، بهترین کتاب صوتی چندصدایی، بهترین آهنگسازی و... مشخص میشوند. حتی اخیراً شنیدم جایزه گرمی هم بخش صدای طلایی (Golden Voice) را برای کتابهای صوتی اضافه کرده است.
بنابراین در دنیا کاملاً پذیرفته شده است که کتاب صوتی صرفاً معادل صدای یک کتاب نیست و دارای بار هنری است. البته کتابهای صوتیای هستند که بار هنری ندارند و صرفاً یک گوینده با صدای مونوتون یا روایی (یکنواخت) آن را خوانده است. این هم یک سبک است.
بد نیست بگویم برخی شرکتها در خارج از ایران از یک کتاب 2 سبک روایی و نمایشی منتشر میکنند و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد و هر یک مخاطبان خود را دارد. به هر حال خوب است که کتاب صوتی را به دید یک مدیوم هنری ببینیم. در اروپا و آمریکا کاملاً این اتفاق افتاده است. خاطرم هست 2 سه سال قبل کیت وینسلت بهترین گوینده زن و جانی دپ بهترین گوینده مرد کتاب صوتی شدند. آنها کاملاً متوجه هستند که کتاب صوتی یک مدیوم هنری است و باید برای آن یک جایزه هنری در نظر گرفت.
*برگردیم سراغ پروسه تولید کتاب صوتی. آقای سلطانزاده، شما به عنوان مدیرتولید، بر چه اساسی یک گوینده را برای یک کتاب انتخاب میکنید و آیا سبکی برای کتاب صوتی وجود دارد؟
سلطانزاده: 2 شیوه روایت داریم: شیوه روایی (مونوتون) و شیوه نمایشی. روایت مثل این است که بگوییم یکی بود، یکی نبود و شما همراه داستانِ «شنگول و منگول» میشوید. این اتفاقی است که در قصهگویی حرفهای میافتد، خوب هم هست و لذت میبرید؛ اما دیگری میگوید من همین داستان را با روایت نمایشی بیان میکنم و تصویر به شما ارائه میدهم.
البته اینجا اختلاف نظرهایی هم در میان است. ممکن است کسی بگوید چرا نقش گرگ یا مامان بزی را برایم بازی کردی؟ تو آن را بخوان من خودم تصویرسازی میکنم؛ اما عده زیادی از مخاطبان این وجه نمایشی را دوست دارند. این کار مستلزم عوض کردن صدا، تیپسازی، رعایت لحن و عواطف است.
این نوع گوینده مانند یک دوبلور یا بازیگر رادیو نمایش است منتها سختی کار کتاب صوتی این است که ما دوبلورهای خوبی داریم که گویندگان خوبی برای کتاب نیستند یا بازیگران رادیو نمایش لزوماً خوب کتاب نمیخوانند.
میدانید مشکل کجاست؟ اینجا یک تفاوتی وجود دارد. بخشی از کتاب، دیالوگ و بخش زیادی از آن راوی است. این نوع گویندگان در بخش راوی کم میآورند. بازیها و تیپسازیهایشان خوب است اما روایت جذابی ندارند. شاید در آزمون و خطا متوجه این موضوع شوند، اما در ابتدای امر اگر یک دوبلور خوب کتاب صوتی بخواند، ممکن است بگویید چقدر بد میخواند؛ تعجب نکنید چون به مدیوم روایت آشنا نیست.
پس برای انتخاب گوینده یک کتاب رمان باید ببینم گوینده من توانایی اجرای نمایشی را دارد، ضمن اینکه اگر قرار بر خوانش کتابی مانند «گلستان سعدی» باشد، اول نگاه میکنم ببینم کدام گوینده صدای فاخر و گیرنده و بعد سواد ادبی بالایی دارد.
*خانم پاکذات، برای خوانش یک کتاب چهکار میکنید؟ شما نقش شخصیتهای مرد را هم بازی میکنید، چطور این تفکیک را میان صداهای زن و مرد قائل میشوید؟
پاکذات: من ابتدا کتاب را میخوانم، بعد خصوصیات اخلاقی شخصیتها را یادداشت میکنم؛ مثلاً جنی 25 ساله. بعد صداها را بر حسب شخصیتها انتخاب میکنم و صدای هر شخصیت را در مقابل ویژگیهایی که از او یادداشت کردهام مینوسیم؛ مثلاً جنی لوس است یا مینویسم مادر جنی 65 سال دارد و وسواسی است پس یک تیپ صدا را هم برای او میسازم؛ مثلاً صدای گرفته یا از ته گلو.
وقتی به بخشهایی که این شخصیتها روایت میشوند میرسم به کدها و نوشتههایم نگاه و آن را اجرا میکنم. درباره بخش دوم سوال، باید بگویم همانطور که مردهایمان نمیتوانند خیلی صدایهای زن متفاوتی داشته باشند مگر اینگه صدایشان را کمی پایینتر بیاورند و لحن را عوض کنند، انتخاب صدای مرد برای گوینده زن نیز همینطور است و بمترین حالت صدایم را انتخاب میکنم.
*نمیترسید برای یک کتاب پرشخصیت، کاراکترها شبیه هم شوند؟
پاکذات: کاراکترها معمولاً خیلی زیاد نیستند. اگر یک کتاب، پرکاراکتر باشد، نهایتاً 15 شخصیت دارد منتها یکسری شخصیتها اصلی و یکسری فرعی هستند و تمرکز من روی شخصیتهای اصلی است تا صدای خاصی برایشان انتخاب کنم، اما برای صداهای فرعی که گذرا میآیند و میروند، صداهایی انتخاب میکنم که در توصیف کاراکتر آمده است؛ مثلاً اگر در کتاب آمده باشد: «مردی مست گفت» من فقط مستی او را اجرا میکنم.
*ممکن است ضبط یک کار چندین هفته طول بکشد. برای حفظ راکورد چه میکنید؟
پاکذات: اگر فاصله زیادی باشد، فایل قبلی را گوش میکنم یا همانطور که پیشتر گفتم، به کدهایی که در ابتدای کتاب نوشتهام نگاه میکنم.
*آیا مولف کتاب از تیپهایی که برای شخصیتهای کتابش ساخته شده دلخور شده یا انتقاد کرده است؟
آذری: نکته اینجاست که بیشتر نویسندهها وقتی کتابی را مینویسند خودشان کاراکتری را از نظر چهره و صوت در ذهنشان دارند؛ مثلاً داستایوفسکی گفته بود که وقتی یک کتاب را مینویسم شخصیتها دور آن میز نشستهاند و داستان زندگیشان را تعریف میکنند.
حالا زمانی که قرار است متن به تئاتر، فیلم یا کتاب صوتی تبدیل شود اتفاقهایی میافتد که معادل تصویر ذهنی نویسنده نیست برای همین جالب است که بیشتر فیلمهایی که از روی کتاب ساخته شده است مورد علاقه بیشتر نویسندگان نبوده است. همین اتفاق درباره کتاب صوتی نیز میافتد.
برای ما هم چنین مسالهای پیش آمده و حتی در مرحلهای بوده که نویسندهای به شدت از تیپسازیها و شخصیتسازیها شاکی بوده و ما کتاب را مجدداً با گوینده دیگری ضبط کردهایم. در عین حال نویسندگانی هم داشتهایم که بسیار از تیپسازیهایمان خوششان آمده است. البته جا دارد بگوییم نویسندگان هم باید به این نکته توجه کنند که شخصیتی که خواننده میسازد لزوماً با تصویر همان شخصیتی که در ذهن آنهاست یکی نیست.
*روال اینگونه نیست که قبل از انتشار کتاب، با نویسنده یا مترجم صحبت کنید؟
آذری: چک کردن با نویسنده، مترجم، مدیر تولید انتشارات یا سردبیر انتشارات کاری است که دوست داریم انجام دهیم منتها گاهی امکانپذیر نیست چون وقتگیر است. البته خیلی خوب است که این چکاپ روی دهد اما یک قاعده همیشگی نیست همانطور که خیلی از جلدهای کتاب با نویسنده و مترجم هماهنگ نمیشود.
*خانم پاکذات، چطور انصاف را میان شخصیتهای خاکستری رعایت میکنید؛ مثلاً اینکه وقتی از شخصیتی خوشتان نمیآید بر اجرایتان تاثیری نگذارد؟
پاکذات: در نهایت هرچه کتاب به ما بگوید ملزم به رعایت آن هستیم. در خیلی از کتابهایی که میخوانم گاهی از شخصیت راوی عصبانی میشوم و میگویم چرا این کار را میکند اما در نهایت باید آنچه کتاب میگوید اجرا کنم؛ مثلاً اگر بعد خوبش پررنگ است آنطور اجرا کنم یا اگر شرور است، وجه شرور بودن را اجرا کنم.
سلطانزاده: پیچیدگی کار در صوت نسبت به تصویر در همین است، مثلاً احتمالاً فیلم «هفت» (Seven) را دیدهاید. کوین اسپیسی قاتلی است که آمده گناههای مقدس را از بین ببرد، اما با حرکاتی که در صورتش نشان میدهد پیش خودت میگویی: «تا به حال قاتل معصوم ندیده بودم.» اما همین حالات را در صوت چطور اجرا کنیم؟ باید شرورت را در صدا بیاوریم ولو اینکه کلیشهای شود چون نمیتوانیم معصوم و شرور بودن را در صوت با هم بیاورم.
پاکذات: البته گاهی مشروط به شرایط هم هست؛ مثلاً گاهی تا اواخر کتاب شخصیت واقعی قاتل لو نمیرود. کتابی میخواندم که دوست صمیمی شخصیت اصلی، 2 قتل پشت هم از روی عمد انجام داد اما دوست او که راوی است، آنقدر از دوستش تعریف میکند که شک نمیکنید قاتل است، پس من هم باید صدایی که برای دوست قاتل انتخاب میکنم دوستداشتنی و خوب باشد تا داستان لو نرود.
*آیا برای اینکه بتوانید به فضای داستان نزدیکتر شوید نقدهای مربوط به کتاب را هم میخوانید؟
سلطانزاده: بله. معمولاً جستوجوهایی در اینترنت و گوگل انجام میدهیم.
پاکذات: بله. من خلاصه کتاب و نقدها را هم میخوانم.
*خانم کردی، بعد از خوانش کتاب، اثر به دست شما میرسد. گروه ویرایش در روند کتاب صوتی چه کاری انجام میدهد؟
کردی: وقتی گوینده در استودیو متنی را میخواند یک فایل خیلی خام است. گاهی بارها یک جمله را تکرار میکند تا حس کار را بگیرد و به همین دلیل یک فایل خیلی شلوغ به دست ما میرسد. اولین کاری که ما میکنیم این است که سطح صدا (Level) را یکسان میکنیم در غیر این صورت دائم شنونده باید موقع گوش دادن صدا را کم و زیاد کند. صدا باید در سطحی باشد که شنونده با آرامش گوش کند.
یک بخش مهم دیگر فاصلهگذاریهاست چون این فایلها خیلی به هم ریخته هستند. حتی گاهی یک صفحه را خواندهاند اما تصمیم گرفتهاند دوباره بخوانند. ما هستیم که بنا بر درک درست خودمان فاصلهها را تنظیم میکنیم تا نه آنقدر فاصله بیفتد که شنونده دچار توقف شود نه آنقدر سریع شود که بخواهد دوباره برگردد تا بفهمد چه اتفاقی افتاده است. این تشخیص با ویراشگر است. او هم باید بر کتاب مسلط باشد و به علائم نگارشی و متن توجه کند.
فاصلهگذاری باید طوری باشد که شنونده قدرت تصویر کردن کتاب را داشته باشد. نکته مهم دیگر هم همین است که در کتاب پاراگرافبندی داریم اما در کتاب صوتی پاراگرافها دیده نمیشوند و ویرایشگر تشخیص میدهد این پاراگراف به پاراگراف قبلی مرتبط است، به همین دلیل لازم نیست فاصلهای گذاشته شود.
*چه لزومی داشت 2 گروه ویرایش و تدوین داشته باشید؟
کردی: آنقدر ریزهکاریهای ویرایش زیاد است که اگر تدوینگر بخواهد ویرایش هم انجام دهد، ممکن است کمتر روی فضاسازی یا آهنگگذاری تمرکز کند.
*آقای علیزاده، گروه تدوین چه میکند و مبنای انتخاب موسیقیهایی که برای کتابها انتخاب میشود چیست؟
علیزاده: کار گروه تدوین و گروه ویرایش خیلی به هم مرتبط است و شاید یک مرحله دیگر بازبینی تکنیکی و ادبی در گروه تدوین اتفاق میافتد. حتی برای برخی از کتابهایی که سنگین هستند شاید 2 مرحله بازبینی طی شود. در تدوین تا جایی که امکان دارد سعی میکنیم قضاوت نکنیم؛ مثلاً بخشهایی را که فضای واقعی و رئالی دارند و قضاوتی برنمیانگیزند، ما هم احساسی مازاد بر آنچه نویسنده در کتابش درج کرده وارد نمیکنیم.
موسیقیهایی که انتخاب میکنیم با توجه به فضای داستان و زمانی است که داستان در آن اتفاق میافتد. ضمن اینکه سعی میکنیم چیزی از خودمان به فضای داستان اضافه نکنیم، آنچه را هست تسهیل کنیم. هرچند باز هم یک موسیقی ممکن است در شنوندههای مختلف احساسهای متفاوتی ایجاد کند اما باز هم سعی میکنیم به فضای کتاب کمک کنیم چراکه نه تنها ما بلکه گویندگان و گروه ویرایش هم در تمام مراحل تولید به متن وفادار هستند.
*تدوین کتاب بر اساس سلیقه تدوینگر به او سپرده میشود یا تقسیم کار صورت میگیرد؟
آذری: در مرحله انتخاب تدوینگر مثلاً میدانیم یکی از تدوینگرانمان به آثار کلاسیک علاقه و در این زمینه تخصص بیشتری دارد یا کسی که کارهای تاریخی و ذهنی بیشتری انجام داده است چنین آثاری را به او میسپاریم، اما شاید در ادامه به سمتی برویم که تفکیک صورت گیرد.
*برای تلفظ درست کلمات چه میکنید؟
آذری: ما بسیار به این موضوع دقت میکنیم. این کار را دوستان ناظر ضبط انجام میدهند. ناظر ضبط تمام تلفظهای سخت را بررسی میکند و حتی اسمهای خاص و ریشه اسامی را به دست میآورد. در عین وفاداری به نظر مترجم، یکی از سیاستهای ما این است که درستترین تلفظها را ادا کنیم؛ مثلاً اگر مترجمی مشخص نکرده باشد که کلمه «آشویتس» با کسره، ضمه و... است، بهترین تلفظ را خودمان پیدا میکنیم.
*چرا بیشتر کتابها را با گروهی از گویندگان کار نمیکنید، مثل تجربهای که در کتاب «من پیش از تو» یا «ملت عشق» داشتهاید؟
آذری: مهمترین بحث مربوط به هزینه و طولانی شدن کار است.
*برای خود گوینده این کار سختتر نیست؟
سلطانزاده: شخصاً گویندگی چند شخصیت برای خود من روند جالبی است، اما از نظر سختی بله موافقم.
پاکذات: اتفاقاً به نظرم شیرینتر است چون مرتب من گوینده را به چالش میکشد.
*این سوال به خانم پاکذات و آقای سلطانزاده مربوط میشود: چقدر پیشینه نمایشی روی کارتان تاثیر گذاشت؟
پاکذات: جفت ما بازیگران تئاتر بودیم و بعد، وارد نمایشهای رادیویی شدیم که آن هم خیلی تاثیر داشت. شاید دلیل اصلی این بود که بازیگر تئاتر بودیم و خیلی روی بیان کار میکردیم اما باز هم باید بگویم صرف اینکه کسی بازیگر تئاتر باشد نمیتواند بازیگر کتاب صوتی باشد. ضمن اینکه تئاتر معمولاً اغراقآمیزتر از فیلم و سینماست و از آنجا که در کتاب صوتی هم تصویر نداریم، ما نیز کمی اغراقآمیزتر بازی میکنیم.
سلطانزاده: در مورد من هم پیشینه نمایشی خیلی زیاد تاثیر گذاشت چون برونریزی عاطفی یک مهارت است مثل نشان دادن بغض، خشم یا حسادت.
*کسانی که خواهان گویندگی در کتاب صوتی هستند اگر این دورهها را نبینند، موفق خواهند بود؟
سلطانزاده: به تجربه متوجه شدهام کسی که این دورهها را نگذرانده باشد نمیتواند اجرا کند. بهتر است پیشینه تئاتری یا دوبلوری داشته باشد یا در رادیو نمایش کار کرده باشد. حتی کار با این افراد راحتتر است وگرنه کار به بنبست میخورد.
*آقای سلطانزاده، از آنجا که خود شما دورههای آموزشی دارید، چند درصد از شاگردانتان وارد بازار کار میشوند؟
سلطانزاده: مساله چندان پیچیدهای است. بیشتر مردم به دورههای آموزش رانندگی میروند اما همه راننده خوبی نمیشوند. من و آقای آذری خیلی مواقع که با یکدیگر حرف میزنیم میگوییم هنر آموزشدادنی نیست. یکسری تکنیک است که میتوانیم یاد بگیریم اما این یک مساله درونی است. تضمیمی وجود ندارد هنرجویی که این دورهها را میگذراند حتماً گوینده خوبی شود.
*در مورد نویسندگانی که تاکید دارند فردی خاص کتابشان را بخواند، پیش از اینکه آن افراد به استودیو برود درباره فن بیان یا مهارتهای دیگر با او صحبت میشود؟
آذری: این اتفاق در ایران و در دنیا رخ میدهد؛ به این معنا که چهرهها یا سلبریتیها هم کتاب صوتی میخوانند که صرفاً بازیگران سینما نیستند، ممکن است یک فیلسوف هم کتاب صوتی بخواند. این مساله مزایا و معایبی دارد.
معایب آن این است که خیلی از آنها گوینده نیستند. خیلی از کتابهایی را که سلبریتیها اجرا کردهاند وقتی میشنویم میبینیم که حتی مقدمات گویندگی هم در آنها رعایت نشده است اما مزایایی هم دارد. آن هم این است که مردم با کتاب صوتی بیشتر آشنا شوند به خصوص در این دوره زمانی که ما نیاز داریم مردم با نشر دیجیتالی آشنا شوند.
البته شاید 15 سال دیگر که بیشتر مردم با کتابهای صوتی آشنا شده باشند جا داشته باشد که شرکتهای حرفهای کتاب صوتی فقط از گویندگان حرفهای استفاده کنند.
درباره نویسندگانی که دوست دارند فرد خاصی یا دوستشان که هنرمند است کتابشان را بخواند، به هر حال او هم یک انسان است و علایقی دارد؛ مثلاً خاطرم هست عباس معروفی میگفت: «زمانی که «سمفونی مردگان» را مینوشتم حسین پاکدل به خوبی حس میکرد که حین نوشتن چه بر من میگذرد.»
به همین دلیل او دوست داشت که حسین پاکدل کتابش را بخواند. البته که خود آقای پاکدل هم یک گوینده حرفهای است و اجرای او در مقام یک گوینده حرفهای بود. واکنشهایی که از مخاطبان گرفتیم خیلی خوب بود.
*هزینههای تولید یک کتاب صوتی چقدر است؟ خیلی مواقع در اپلیکیشنهای ارائهدهنده کتاب صوتی شاهد بودهایم نظراتی مبنی بر گرانی کتاب صوتی نوشته شده و این تصور وجود دارد که خوانش یک کتاب هزینهای ندارد.
آذری: قیمت کتابهای صوتی در اروپا و آمریکا تقریباً 2 برابر کتاب کاغذی است اما در ایران این عدد نصف است؛ یعنی اگر کتاب کاغذی 60 هزار تومان قیمت دارد، نسخه صوتی آن 30 هزار تومان است. از نظر تولید هم کتاب صوتی اساساً یک کار پرهزینه است. گوینده، ناظر ضبط، تیم ویرایش و تدوین، استودیو و تجهیزات آن نیاز هزینه زیادی میطلبد چون هر یک از اینها مهارتی دارند که بسیار تخصصی است و در شهری مانند بابل چنین افرادی خیلی کمتر هستند. اساساً تولید کتاب صوتی پرهزینه است.
بد نیست به این نکته هم اشاره کنم: سالهاست میشنویم قیمت کتاب گران است مخصوصاً الان به خاطر قیمت کاغذ، اما من اصلاً این حرف را قبول ندارم. کافی است کتاب را با قیمت یک پیتزا مقایسه کنید. ما حاضریم برای یک پیتزا 50 یا 60 هزار تومان خرج کنیم اما همین مبلغ را یا کمی بیشتر برای کتاب خرج نمیکنیم. همین مساله را میتوان در کتاب صوتی هم دید.
اینطور نیست که یک نفر در منزلش متنی را از رو بخواند. کتاب صوتی یک پروسه مفصل از پیشتولید تا انتخاب گوینده و... دارد؛ مثلاً یک گوینده در آفیشهای سهساعته ما 30 صفحه میخواند چون اگر بیشتر از آن بخواند کیفیت کار پایین میآید. ضمن اینکه کتاب چندین بار برسی میشود یا فضاسازی آگاهانه باید صورت گیرد و همه اینها هزینهبر است.
*به این ترتیب فعالیت ناشران صوتی بهصرفه است؟
آذری: من و ناشران دیگری که با هم در تماس هستیم هیچ کدام تاکنون به سوددهی به مرحله درست آن نرسیدهایم. بیشتر هزینه میکنیم و اگر مبلغی سود محسوب شود، باید برای گسترش کار بگذاریم؛ اما این دیدگاه وجود دارد که بعد از 10، 15 سال به سوددهی میرسیم.
*قیمت یک کتاب صوتی بر چه اساسی تعیین میشود؟
آذری: شرکتهای مختلف معیارهای گوناگونی دارند. ما سعی کردهایم تناسبی از قیمت کاغذی باشد؛ مثلاً اگر قیمت کتابی 60 هزار تومان است نسخه صوتی حدود نصف قیمت باشد. حالا که به این مساله پرداختیم یکی از نکاتی که تاکید دارم عنوان کنم بحث کپیرایت است.
حدود 40 نفر در مجموعه ما امرار معاش میکنند اما برخی اوقات میبینیم یک کانال تلگرامی یک کتاب را منتشر کرده و مردم هم خیلی راحت آن را دانلود میکنند. مشکل پایهای این است که ما عضو کنوانسیون برن و سازمان تجارت جهانی نیستیم و مشمول حقوق کپیرایت جهانی نمیشویم. بنابراین اگر انتشار کتابهای صوتی در کانالهای تلگرامی و وبسایتهای رایگان ادامه پیدا کند و مردم هم عادت کنند به صورت رایگان دانلود کنند، شرکتهایی مثل شرکت ما قطعاً تعطیل خواهند شد.
دیدگاه تان را بنویسید