بیانیه دبیر انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس در آستانه سالروز تأسیس مدرسه علوم سیاسی:
شما مقصرید!
فرزین رحیمی زنوز، دانشجوی دکترا و دبیر انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، به مناسبت 28 آذر، سالروز تأسیس مدرسه علوم سیاسی، بیانیهای را در انتقاد از وضعیت رو به افول رشته علوم سیاسی صادر کرده و در آن اساتید دانشگاهی، و به ویژه اعضای هیئت علمی این رشته را به باد انتقاد گرفته است.
اعتمادآنلاین| فرزین رحیمی زنوز، دانشجوی دکترا و دبیر انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، به مناسبت 28 آذر، سالروز تأسیس مدرسه علوم سیاسی، بیانیهای را در انتقاد از وضعیت رو به افول رشته علوم سیاسی صادر کرده و در آن اساتید دانشگاهی، و به ویژه اعضای هیئت علمی این رشته را به باد انتقاد گرفته است. وی در این بیانیه، رخوت و دلزدگی دانشجویان، فضای آمیخته به تملق و چاپلوسی، و همچنین عدم پیوند بازار کار با توانمندی دانشآموختگان این رشته را در کانون نقد خود قرار داده است. در ادامه، متن این بیانیه را با هم میخوانیم:
یک راست میروم سر اصل مطلب!
پس از گذشت 121 سال از تأسیس مدرسه علوم سیاسی، حال و روز رشته علوم سیاسی در سالیان اخیر بیش از هر زمان دیگری رو به وخامت نهاده و هیچ چشمانداز روشنی نیز جهت بهبود وضعیت این رشته به چشم نمیخورد. نه آنچنان اثر فاخری به قلم اساتید که توانسته باشد مرزهای علم را جابهجا کند، و نه شور و انگیزهای در دانشجویان جهت کشف و فهم بیشتر از عالم سیاست. گرچه بر کسی پوشیده نیست که عوامل متعددی در سرنوشت غمانگیز این رشته دست در دست یکدیگر دادهاند، اما من، شما اساتید علوم سیاسی و به ویژه اعضای محترم هیئت علمی دانشگاه را در رخوت و بیرونقی این رشته مقصر میدانم. آری! شما مقصرید!
اگر از میان خیل عظیم پذیرفتهشدگان در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، که با شوق و انگیزه بسیار بر سر اولین کلاس درس خود نشستند و در نهایت امر، سرخورده و ناامید، یا مسیر حجره پدری را در پیش گرفتند و یا زراعت بر سر املاک آبا و اجدادی، و یا حتی پرسه زدن در فضای مجازی را بر ادامه تحصیل ارجح میدانند، شما مقصرید!
اگر به مدد گرز گران نمره و اهرم حضور و غیاب، سر هر دانشجویی که نخواست بیش از حد احترام در مقابل شما کرنش کند را کوفتید و بدین تنبیه، درس چاپلوسی و تملقگویی را به سایر دانشجویان تعلیم نمودید؛ اگر کمتر دانشجوی آزادهای از دامان شما پای به عرش سیاست گذاشت، شما مقصرید!
اگر این جوانان، از ترس غضب شما، ناگزیر از انجام تکالیفی شدند که میوه و ثمره آن به تمامی به ارتقاء جایگاه علمی و افزایش دستمزد شما ختم شد؛ و اگر به ایشان تنها به چشم ماشینهای ارزان ترجمه کتاب و نگارش مقاله نگریستید و با بیگاری کشیدن از آنها، تتمه آزادگیشان نیز به یغما رفت، شما مقصرید!
اگر دانشآموختگان مقطع کارشناسی علوم سیاسی، که چهار سال از بهترین ایام عمرشان را به شما ارزانی داشتند تا مگر راهی در عالم سیاست به رویشان بگشایید و در عوض، به وقت فراغت از تحصیل، دانشی به مراتب کمتر از کسانی دارند که بینیاز از شما، آزادانه کتب علوم سیاسی را خوانده و درک عمیقتری از عالم سیاست یافتهاند؛ و اگر به دلیل قصور شما در امر تعلیم، بیش از نیمی از کرسیهای رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد به راحتی توسط دانشآموختگان سایر رشتهها فتح میشود، شما مقصرید!
اگر ماحصل چهار سال آزگار آموزش، حتی یک فرصت شغلی برای دانشآموختگان مقطع لیسانس نبوده و نتوانستهاید این رشته را به بازار کار مرتبط کنید؛ اگر مستعدترین دانشجویان شما در مقاطع بالاتر، به تمنای لقمهای نان، به شغل شریف نگارش پایاننامه و مقالات علمی پژوهشی تن دادهاند، شما مقصرید!
اگر راه را بر هر فعالیت خلاقانه و هر اثر بدیع دانشجویی بستهاید و گذار از مرزهای کلاس درس خود و سرفصلهای منسوخ شده آن را بر دانشجویان خود حرام کرده و بدین نمط، به هر چه کسلکنندهتر شدن این رشته دامن زدهاید؛ اگر عموم رسالههایی که زیر نظر شما به رشته تحریر درآمده، عملاً هیچ گرهی از هزار و یک مصیبت این دیار نمیگشاید، شما مقصرید!
و به طریق اولی، دانشجویی که مرزهای چاپلوسی را با گامهای بلند خود درمینوردی تا شاید یوغ ساعتی تدریس و مختصری پژوهش را بر گردهات گذارند و بدین هنر، عرصه رقابت را برای آنهایی که تن به چنین خفتی ندادهاند، بیش از پیش سخت میکنی؛ و یا حتی اگر مرعوب چنین فضایی شدهای و نمیتوانی در نهایت حفظ احترام، سرافرازانه نقد خود را از وضع موجود مطرح کنی و مرزهای خودسانسوری را حتی به کنج خلوت خود گسترش دادهای؛ و باز حتی اگر، در این باتلاق گرفتار آمده و بدون تقلاء، به مرگی چنین آسان تن سپردهای؛ و نهایتاً اگر به رویههای موجود بسنده کرده و جسارت و رمق آن را نداری که زمانی را صرف بروز خلاقیت و کشف افقهای تازه و ساختن مسیری ورای راهروهای تنگ و پرازدحام موجود نمایی، تو نیز مقصری!
باری...
غرض نگارنده از انتشار این نامه، نه صرفاً خردهگیری و شکایت محض از وضعیت نابسامان رشته علوم سیاسی، بلکه در حکم تشری است به خانواده بزرگ علوم سیاسی کشور تا پیش از آنکه این رشته تحصیلی به درجاتی به مراتب پایینتر تنزل کند، اندیشهای به حال زار آن نمایند.
همچنان بر آن امیدم که این چند خط، وجدان خفته طیفی از اساتید معظم دانشگاه را بیدار کرده و ایشان را، اگر حتی قدمی در مسیر زوال برداشتهاند، از راه رفته بازگرداند؛ که البته نیک میدانم که وجدان بسیاری از ایشان سالهاست که به خواب عمیقی فرو رفته است. با این همه، بر خود فرض میدارم، به رسم انصاف و به پاس قدردانی، از زحمات بیشائبه تعداد انگشتشماری از ایشان که شرافتمندانه بار مسئولیت خود را به دوش کشیده و مرگ این رشته را تا به امروز به تأخیر انداختهاند، تشکر کنم. به شخصه، همچنان سخت امیدوارم که شما فرهیختگان گرامی، اگر از آنچه که به میان آمد، مبرا و دردمندید، سکوت بر این زوال و انحطاط را پایان داده و آنچه را که حق یافتهاید، آنطور که برازنده لفظ حقیقت باشد، رسا و بلند، بیپردهپوشی و خفیهگویی، به مثابه سرفصلی نو، برای ما دانشجویان، تدریس نمایید.
فرزین رحیمی زنوز
دانشجوی دکترا و دبیر انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
دیدگاه تان را بنویسید