پژمان مظاهریپور، کارگردان مستند «بر کرانههای کاسپین»، در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
شخصیت مستند «بر کرانههای کاسپین» دریاست / تعداد بینندگان فیلمهای مستند جشنواره سینماحقیقت چند برابر شده است
پژمان مظاهریپور یکی از اعضای هیاتمدیره خانه سینما که با مستند «بر کرانههای کاسپین» در چهاردهمین دوره جشنواره سینماحقیقت شرکت کرده معتقد است کرونا با وجود آسیبهایش، مزیتهایی در برگزاری این دوره جشنواره داشته و باعث شده است تعداد بینندگان فیلمهای مستند چند برابر شود هرچند که خلاء بازار همچنان در سینمای مستند ایران به چشم میآید.
اعتمادآنلاین| پژمان مظاهریپور، مستندسازی که در انتخابات اخیر خانه سینما به نمایندگی از انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند به عنوان یکی از اعضای هیاتمدیره دوره پانزدهم انتخاب شده است، با فیلمی تحت عنوان «بر کرانههای کاسپین» در بخش مسابقه نیمهبلند چهاردهمین دوره جشنواره سینما حقیقت حضور دارد.
درباره موضوع این فیلم آمده است: «کاسپین در ادبیات جغرافیایی یک دریاچه است که به دریاهای آزاد راه ندارد. اما به دلیل وسعت بسیارش همانند یک دریا با آن رفتار میشود. این فیلم به آلودگی آب کاسپین و تقسیمبندی آن بین پنج کشور حاشیهای کاسپین میپردازد.»
این مستند 56دقیقهای در سال 99 ساخته شده و به گفته مظاهریپور، به دلیل منابع تحقیقاتی فراوانی که هر یک از این موضوعها داشتهاند کاری سخت و زمانبر بوده است. با او درباره دیگر جزئیات این اثر و این دوره جشنواره صحبت کردیم:
***
*از آنجا که موضوع مستند «بر کرانههای کاسپین» از سوی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی پیشنهاد شده است، در ابتدا موضوع صرفاً دریای خزر بود یا حین تحقیق به آلودگی آب و تقسیمات جغرافیایی رسیدید؟
از ابتدا قرار بود درباره آلودگی آب کاسپین مستندی ساخته شود. در مسیر تحقیقی که داشتیم متوجه شدیم نمیتوان به کاسپین پرداخت بدون اینکه درباره پیشینه تاریخی و تقسیمبندی جغرافیایی آن حرفی نزد چون تقسیمبندی جغرافیایی و به هم ریختگی نظام مدیریتی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی طبیعتاً بر محیطزیست آن موثر بوده و هست. در نتیجه با تاریخ و تقسیمبندی شروع کردیم و در ادامه به سمت آلودگی آب و مسائل دیگر رفتیم.
*با توجه به اینکه این مستند چند موضوع دریای خزر، آلودگی آب و محیطزیست و تقسیمبندی جغرافیایی را پیش میکشد که هر یک به خودی خود گسترده هستند، کار برایتان سختتر نشد؟
در ارتباط با دریای کاسپین منابع تحقیقی بسیار زیادی موجود است. موضوعها نیز همینطور چون مباحث فرهنگ، کشاورزی، اقتصاد، مردمشناسی، سرمایهگذاری، پهنههای ساحلی و... را در بر میگیرد. عملاً تنوع موضوع، تنوع منابع تحقیقی و تحقیقهایی که صورت گرفت به اندازه چند سریال بود.
مشکل ما این بود که مرتب باید از بین این اطلاعات و دستهبندیها جداسازی میکردیم، سکانسها را کوتاه میکردیم، حذف میکردیم یا به شکل تلویحی از روی برخی موضوعها رد میشدیم تا بتوانیم مسائل را به موضوع اصلی مرتبط کنیم. خود این مهارت اتصال عناصر مختلفی که میخواست داستان ما را تشکیل دهد کار سختی بود که زمان برد و به همین دلیل هم فیلم روایت دارد.
در واقع با یک نریشن به موضوعها متصل شدیم و به جای شخصیت انسانی، شخصیت مستند ما دریاست. ما از منظر دریا قصهمان را روایت میکنیم.
*چطور شد برای نریشن از صدای مهرداد اسکویی استفاده کردید؟
سابقه کار با آقای اسکویی به فیلم قبلیام برمیگردد. فیلم قبلیام «دریاچهای که بود» به موضوع خشک شدن دریاچه ارومیه میپرداخت. تجربه موفقی که در سال 1377 اتفاق افتاد و در واقع جزو اولین تجربههایی بود که مهرداد اسکویی پشت میکروفون قرار گرفت و بعد از آن شاهد کتابهای صوتی و شعرخوانی از ایشان بودیم و هستیم؛ اما در این مورد باید بگویم بعد از نوشتن نریشن از ایشان خواستم که آن را بخواند و یک همکاری دیگر این بار درباره دریای خزر داشته باشیم.
او هم استقبال کرد و گفت که دوست دارد برای این فیلم هم بخواند. اتفاق خوب این بود که با توجه به مهارت ایشان و شناختی که از حوزه سینمای مستند دارد، نریشن، کارگردانی شده است.
تقریباً میتوان گفت نمونههای اندکی در سینمای ایران داریم که نریشن کارگردانی شود؛ یعنی لحن عوض شود و.. بعداً که با باند صدای آقای اسکویی فیلم، جفت شد انگار فیلم زنده شد و همه چیز سر جای خودش قرار گرفت. به اینها تدوین بابک بهداد را هم اضافه کنیم که با چیرهدستی این کار را انجام داد...
*اتفاقاً میخواستم درباره حضور بابک بهداد که خود کارگردان و مستندساز است به عنوان تدوینگر این فیلم بپرسم. پیشنهاد خودشان بود یا از سوی شما تدوین فیلم پیشنهاد شد؟
او به شکل مرسوم کار کارگردانی انجام نمیدهد. من هم برای اینکه نظرش را نسبت به فیلم بگوید از او خواستم که فیلم را ببیند، اما بعد از دیدن فیلم گفت دوست دارد فیلم را تدوین کند و من نیز گفتم چه چیزی از این بهتر. او هم با توانایی نسبت به تصاویر اسنادی و روایتگویی که در تدوین داشت این کار را انجام داد و تا مراحل پایانی میکس هم حضور داشت.
اینجا باید از حضور بهروز شهامت به عنوان صداگذار قدیمی و حرفهای تشکر کنم چون صدای این فیلم را نقاشی کرد. او چندین دوره مداوم سیمرغ بلورین صداگذاری در سینمای ایران را گرفته است و این هم یکی از شانسهای دیگر فیلم بود.
*با توجه به ساخت مستندهایی درباره دریاچه ارومیه، تخت سلیمان و دریای کاسپین، آیا فیلمهایی از این دست که به یک نقطه جغرافیایی میپردازند در مقایسه با دیگر مستندها تفاوت دارند؟
این نوع مستندها بر پایه موضوعاتی شکل میگیرند که پژوهشمحور هستند؛ یعنی پرسوناژمحور نیستند و ما شخصیتی را دنبال نمیکنیم یا شخصیتسازی به مفهوم انسانی انجام نمیدهیم. کار سخت ما پژوهش و جمعآوری اسناد و مدارک و مطالعه تطبیقی است.
و البته از همه مهمتر روایت. این مستندها باید قصهگو باشند؛ یعنی روایت به مفهوم عقل کل مطلق و ادبیات انشایی که در مقالات علمی میخوانیم اگر در این مستندها استفاده شود، بلافاصله خستهکننده میشود، بیننده تاب نمیآورد و علاقهمند است که جایش را عوض کند. خلق کردن قصه در دل کارهای علمی و پژوهشی کار سخت و زمانبری است و اتودهای مختلف میطلبد.
*این دوره جشنواره سینماحقیقت چطور بود؟
فکر میکنم اگر پاندمی کرونا در هر نقطهای از ایران بد بود، برای جشنواره یک نعمت بزرگ بود چون تعداد بینندگان فیلمهای مستند چند برابر شد، مردم رسانه خودشان را انتخاب میکنند و این دفعه این رسانه فیلم مستند است؛ فیلمهای بیشتری میتوانیم ببینیم، یک فیلم را چندین بار میتوانیم ببینیم و هر کسی میتواند مدیریت تماشای فیلم را بر عهده بگیرد چون فیلمها از ساعت هفت صبح تا 12 شب شارژ میشود.
یکسری از رفتوآمدها، خرجها و احتمالاً گفتوگوهایی که به درد کسی نمیخورد حذف شد. تنها نکتهای که میماند بازارهای فیلم است. از آنجا که سینمای مستند ایران متکی بر بازار نیست، البته با قید تاسف، اینجا هم لطمهای وارد نمیشود. امیدوارم خلاء بازار اینجا دیده شود و از این پس در پلتفرمها شاهد مجموعهای از فیلمهای مستند باشیم که برای بازار مخاطبشان با هم رقابت میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید