«جراحت کلمه» منتشر شد
پنجمین مجموعه شعر «فرزین پارسیکیا» با نام «جراحت کلمه» توسط نشر مروارید منتشر شد.
اعتمادآنلاین| پنجمین مجموعه شعر «فرزین پارسیکیا» با نام «جراحت کلمه» توسط نشر مروارید منتشر شد.
به گزارش اعتمادآنلاین، پارسیکیا گفت: «جراحت کلمه، پنجمین کتاب شعر من است و این مجموعه، دربرگیرندهی شصتودو شعر بلند و کوتاه است که سعی کردهام با تکیه بر محوریت زبان، فضاهای جدیدی را در شعرهایم تجربه کنم.»
او که کار خود را در حیطهی ادبیات، از ابتدای دههی هفتاد با سرودن شعر نیمایی و سپید شروع کرده است، در جدیدترین کتاب شعر خود، سعی در استفاده از روایتهای منظوم از طریق راویِ شعر کرده تا بستر وسیعتری را به شعر آزاد امروز بیافزاید که نمونههایی چند از این جریان، در کتاب او به چشم میخورد.
پارسیکیا اضافه کرد: بخشهای منفصل کنندهی «هذیان» که اولین تجربهی آن پیش از این، در کتاب «انقراض راوی» منتشر شده بود، در این کتاب نیز وجود دارد و مخاطب به وسیلهی آنها، چهار فصل متفاوت از چهار فضای متنوع را تجربه خواهد کرد.»
از کتابهای شعر او میتوان به «به ردیف میرزاعبدالله»، «انقراض راوی» و «لکنتی از گیسوانت» اشاره کرد و همچنین کتاب شعر و عکس «به تیک ثانیه معتادم» و مجموعه ترانهی «فیشرآباد» از زمرهی کارهای اوست.
پارسیکیا در حیطهی ادبیات کودک و نوجوان نیز فعالیت داشته و کتابهای داستان «فری مو فری»، «ستارههای یک شب تعطیل» و مجموعهی «کوروش در سفر...» از جمله آثار اوست.
«جراحت کلمه» را میتوان سرآغاز جدیدی در فرم و زبان شعری پارسیکیا دانست که پیش از این مسبوقبهسابقه نبوده و در بسیاری از آثار این کتاب، رفتار جدید شعری او را میتوان مشاهده کرد.
در ادامه چند شعر از این مجموعه را میخوانیم:
یک
حالا «گناه نخستینم»
زاییده به زایشی ابدی
ابری پیوسته به باران
درختی بیسیب
تا از من بچینی، چین پیشانیام را
و در چنته
جز تو ندارم
جز تو، گناه نخستینم!
دو
نه در
پینه بسته و لولا، «لا»!
که تار میزند عنکبوت
در مطلق فراموشی
و هر غروب
تا چشم کار میکند
عرق میریزد
از آینه به قاب
از قاب به در، که نمیآیی
سه
گاز میدهم
از صدر تا «صدر»
برای «معمر»* اما
دهانی نمانده و
گلوله دور میشود
ببین سرهنگ!
یک جای تاریک را تاریخ گذاشتی
یک جای تاریخ را تاریک
چهار
«زن»
چراغهای زرد چشمکمرد
پامردِ کوهی در خیابان
در کوچه و برمرد
دورهام کردهاند
این ابرهای ناجنس که از سرم بخار میشوند،
آیا میشوند برنگشته ببارند
باورکن به هیچ زنی حرفی نمیمَردم
پنج
نارنج دارد از شاخه
آب دارد از حوض
هی دارد از دارد سرمیرود، میافتد
چون یک نفر که میگفت، دارد میآید
اما رفت
گاهی مبدا فاصله را فعلها بهتر میشناسند
گاهی کسی که دارد میآید
سر که میرود
میافتد
دیدگاه تان را بنویسید