مسیر 10 ساله سریالسازی در شبکه نمایش خانگی
حالا و در آخرین روزهای دهه نود، وضعیت سریالسازی در شبکه نمایش خانگی امیدوارکننده نیست. بستری که میتوانست به تولید سریالهایی متنوع و متفاوت با تولیدات صداوسیما تبدیل شود، در دست گروهی خاص محدود شده و شائبههای مالی درباره روند تولید و توزیع درآن، آزاردهنده و تلخ است.
اعتمادآنلاین| حالا و در آخرین روزهای دهه نود، وضعیت سریالسازی در شبکه نمایش خانگی امیدوارکننده نیست. بستری که میتوانست به تولید سریالهایی متنوع و متفاوت با تولیدات صداوسیما تبدیل شود، در دست گروهی خاص محدود شده و شائبههای مالی درباره روند تولید و توزیع درآن، آزاردهنده و تلخ است.
شبکه نمایش خانگی، مثل هر حوزه پولساز دیگری، تبدیل به محلی برای درآمدزایی شده است. میزان خلاقیت و تولید آثار خاص در آن پایین آمده و شاید بتوان گفت بزرگترین دستاورد تولید دراین بستر، بالا رفتن دستمزد ستارهها و چهرههای سینمایی بود. امتیازی که برای مردم، آوردهای نداشت و اگرچه در مقطعی سر و صدای اعتراض تهیهکنندهها را درآورد، اما مثل دیگر پدیدهها به فراموشی سپرده شده و عادی شد.
از جام جهانی تا سریالهای بدون پایان
برگزاری جام جهانی 2006 آلمان که تیم ملی فوتبال ایران هم در آن حاضر بود، بهانهای شد تا اولین سریال شبکه نمایش خانگی که البته همان آیتمهای طنز تلویزیون بود، توزیع شود. «فضانوردان میآیند» را پیمان قاسمخانی و سیامک انصاری دو چهره موفق سریالهای طنز کارگردانی کرده بودند، بازیگرانش هم از دل همان مجموعهها و تیم مهران مدیری میآمدند.
«قهوه تلخ» سریال پربینندهای بود که 102 قسمت ادامه یافت. این سریال قرار بود از تلویزیون پخش شود، اما مدیران سازمان از فضا و داستان آن استقبال نکردند و مهران مدیری که آن روزها چهره بسیار محبوبی بود، سریال را در شبکه نمایش خانگی عرضه کرد.
حال و هوای این مجموعه که متن آن را خشایار الوند و امیرمهدی ژوله نوشته بودند، تاریخی و مضمون آن مثل سریال «شبهای برره» نقد اجتماعی بود. نکته جالب که بعدها در «قلب یخی» تکرار شد، نیمه تمام ماندن سریال بود. اختلاف کارگردان با تهیهکنندگان باعث شد، «قهوه تلخ» کامل نشود.
«قلب یخی» یکی از سریالهای پرحرف و حدیث بود که سال 91 به شبکه نمایش خانگی آمد و داستانی پرفراز و نشیب داشت. سری اول و دوم این مجموعه که محمدحسین لطیفی کارگردانی کرد، درباره مدلینگ و فعالان در این عرصه بود و برای مخاطب تازگی داشت.
حضور الناز شاکردوست ستاره جوان سینمای تجاری آن روزها و حمید فرخنژاد برگ برنده سریال بود. «قلب یخی» میتوانست یک سریال عاشقانه پربیننده باشد، اما تلاش برای گنجاندن موضوعهای سیاسی و مسائلی مثل فراماسونری، آن را از بین برد. حالا تنها از این سریال، ترانههای پرحس و حال مازیار فلاحی به یاد مانده است.
خوانندهای که در چند قسمت مقابل دوربین رفت و حضوری دلنشین داشت. سری سوم این سریال که ربطی به سری اول و دوم نداشت، با حضور هدیه تهرانی و مهران مدیری و به کارگردانی سامان مقدم ساخته شد. یک سریال لوکس اما ضعیف که محبوبیتی نیافت و در نهایت، پایانبندی سرهمبندی شده آن، مخاطبان را ناراضی کرد.
موفقها و شکست خوردهها
بعد از سال 91 روند تولید سریال در شبکه نمایش خانگی سرعت گرفت و بسیاری از کارگردانهای تلویزیون و سینما دراین زمینه بختآزمایی کردند. مهران مدیری در سالهایی که نتوانست در تلویزیون فعالیت کند، مجموعههای «ویلای من»، «گنج مظفر» و«شوخی کردم» را کارگردانی کرد که اغلب فضا، شخصیتها و قصههای تکراری داشتند. فروش نسبی این آثار، بیشتر بهخاطر محبوبیت مدیری بود تا جذابیت سریالها.
تولید در شبکه نمایش خانگی نشان داد که دوره بعضی کارگردانها گذشته یا بعضی کارگردانها در رقابت آزاد نمیتوانند موفقیتی به دست بیاورند.
یکی از سریالهای شکست خورده شبکه نمایش خانگی «عشق تعطیل نیست» (1393) ساخته بیژن بیرنگ بود. سریالی که قرار بود با حضور مهناز افشار و محمدرضا گلزار مخاطب انبوه جذب کند، اما آنقدر ضعیف و ناامیدکننده از کار درآمد که تعطیل شدن پرحاشیهاش برای مخاطبان اهمیتی نداشت. دلایل بسیاری برای تعطیلی این سریال عنوان شد از جمله بدقولی بعضی بازیگرها، هماهنگ نبودن عوامل تولید و مشکل بودجه.
درهمین فضا مینیسریال «دندون طلا» (1394) به کارگردانی داوود میرباقری پخش شد. سریالی جذاب با بازی خوب حامد بهداد، باران کوثری، ستاره اسکندری و مهدی فخیمزاده. میرباقری این سریال را براساس نمایشنامه محبوب «دندون طلا» که دهه هفتاد اجرا کرده و پربیننده بود، نوشت.
«دندون طلا» آنطور که شایسته بود، دیده نشد اما از بهترینهای شبکه نمایش خانگی بود و خاطره بد «شاهگوش» (1392) را از یاد برد. نخستین تجربه سریالسازی میرباقری در شبکه نمایش خانگی که شکستی آشکار بود.
«ساخت ایران» (1390) هم یکی از سریالهایی بود که در دو فصل ساخته و بخشهایی از آن خارج از ایران فیلمبرداری شد. «ساخت ایران» چند سال بعد از آی فیلم و شبکه تهران هم پخش شد. محمدحسین لطیفی سری دوم این سریال را هفت سال بعد کارگردانی کرد. این سریال، اگرچه از بهترینهای شبکه نمایش خانگی نبود، اما در جذب مخاطب، موفقیت نسبی داشت. زوج گلزار، حیایی در دیده شدن «ساخت ایران» نقشی مؤثر داشتند.
«نهنگ آبی» (1397) نخستین تجربه کارگردانی فریدون جیرانی در شبکه نمایش خانگی، همه عوامل را برای رکوردشکنی و موفقیت داشت. فیلمنامه پرتعلیق و پیچیده سریال را بهرام توکلی نوشته بود و لیلا حاتمی نقش اصلی را بازی میکرد. «نهنگ آبی» با همه جذابیتها و ظرفیتهایش، بهدلیل آشفتگیها و مشکلات از جمله حذف شخصیت آناهیتا (لیلا حاتمی)، به شکستی بزرگ تبدیل شد.
سریال «دل» (1398) به کارگردانی منوچهر هادی که در دو فصل توزیع شد، یکی دیگر از پروژههای شبکه نمایش خانگی بود که کیفیت آن انتقادهای فراوان نثار تیم سازنده کرد. شهاب حسینی گزینه بازی در نقش اصلی سریال بود، نقشی که حامد بهداد آن را پذیرفت و اعتباری به کارنامهاش نیفزود.
مدیری پس از فصل اول «هیولا»، این روزها مشغول ساخت سری دوم این سریال طنز است. درغیبت فرهاد اصلانی، اضافه شدن گلاره عباسی و اندیشه فولادوند به تیم بازیگران این سریال، از نکات جذاب آن است.
از «شهرزاد» تا «همگناه»
تولید و پخش «شهرزاد» (حسن فتحی) نقطه عطفی در فضای حاکم بر شبکه نمایش خانگی به وجود آورد. پیش از«شهرزاد» اغلب تولیدات یا طنز بودند یا فضایی عاشقانه داشتند.
اما «شهرزاد» نخستین سریالی بود که علاوه بر حضور ستارههای محبوب، فضایی تاریخی داشت. «شهرزاد» که سه فصل ادامه یافت و پخش آن در سال 97 به پایان رسید، مثل اغلب آثار فتحی، درونمایه عاشقانه و فضایی تاریخی داشت. شهرزاد (ترانه علیدوستی) شخصیتی مقتدر و جذاب بود که زندگی پرفراز و نشیبی را پشت سر میگذاشت.
بازیهای خوب علیدوستی، شهاب حسینی، پریناز ایزدیار و امیرحسین فتحی در کنار قصه جذاب و درخشش علی نصیریان در نقش بزرگ آقا، «شهرزاد» را به محبوبترین سریال شبکه نمایش خانگی تبدیل کرد. موفقترین سریال شبکه نمایش خانگی در یکی دو سال گذشته، «همگناه» (مصطفی کیایی) بود. تیم بازیگران، داستان جذاب و ساختار سینمایی، «هم گناه» را سر و گردنی بالاتر از دیگر سریالهای شبکه نمایش خانگی قرار میدهد. کیایی از معدود کارگردانهای موفق سینما است که وقتی به شبکه نمایش خانگی آمد، مخاطبان را ناامید نکرد. «همگناه» ادامه نگاه او در سینما بود و رویکردی اجتماعی، انتقادی داشت. «همگناه» در دو فصل پخش شد و کیفیت و جذابیتش را تا انتها حفظ کرد.
سال رونق شبکه نمایش خانگی
امسال، قرنطینه و تعطیلی طولانی مدت سینماها، به شبکه نمایش خانگی رونق داد. سریال «آقازاده» (بهرنگ توفیقی) بهدلیل مضمون ملتهبش مورد توجه قرار گرفت.
«ملکه گدایان» (حسین سهیلیزاده) یک ملودرام عاشقانه با داستانی جذاب است. بازی خوب باران کوثری، آرمان درویش و محمدرضا غفاری از امتیازهای «ملکه گدایان» است، سریالی که یک گام از «مانکن» جلوتر است. «قورباغه» اگرچه دوستداران سینمای هومن سیدی را راضی نکرده، اما بازی سحر دولتشاهی و صابر ابر و فضای پیچیده و معماییاش، مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است.
قسمت نخست «میخواهم زنده بمانم» (شهرام شاهحسینی) امیدوارکننده بود، شاهحسینی از سریالهای تلویزیونیاش، فاصله گرفته و مسیری را ادامه میدهد که بعد از «خانه دختر» رها شده بود. تیم بازیگری، بویژه حامد بهداد، بابک کریمی و پدرام شریفی در همان قسمت نخست از مهمترین عوامل برای تبدیل شدن به یک اثر پربیننده به نظر میرسند. سریال «رادیو اکتیو» (محسن چگینی) جذابیت و گرمایش را از زوج سام درخشانی و پژمان جمشیدی میگیرد، اما طراوت و تازگی «خوب، بد، جلف 1» را ندارد.
از «سیاوش» (سروش محمدزاده) که قصه تکراری قهرمان در مخمصه را روایت میکند، در مقایسه با دیگر سریالهای امسال، استقبال نشده است. شبیه بودن سریال به انبوه فیلم و سریالهایی که در این سالها دیدهایم، تماشاگر را ترغیب نمیکند، آن را تماشا کند.
کشتی به راهش ادامه میدهد
باوجود انتقادهای فراوان به کیفیت اغلب سریالهای شبکه نمایش خانگی و شکست پروژههای ضعیف مانند «ممنوعه» (امیر پورکیان) و «رقص روی شیشه» (مهدی گلستانه)، تولید سریال و مسابقه در شبکه نمایش خانگی ادامه دارد. آمارهای تقلبی و تبلیغات فراوان درباره استقبال از این سریالها، فضا را آلوده کرده است.
با این همه، چرخ تولید در شبکه نمایش خانگی میچرخد و اغلب کارگردانهای موفق سینما یا کارگردانهای بازمانده از تلویزیون، در این عرصه تجربهگری میکنند.
سریالسازی در شبکه نمایش خانگی، با فاصله از محدودیتهای تلویزیون، میتوانست بستری برای خلاقیت باشد، اما تجربههای اخیر ثابت کرده بازار دست سریالهای ظاهراً سیاسی و انتقادی یا آثاری است که نکتهای فراتر از تجربههای گذشته ندارند. بعضی از این سریالها به استانداردهای تلویزیون نزدیک شدهاند و بعضی دیگر، ظاهراً تند و انتقادی هستند. اما کیفیت پایین اغلب این آثار، نشان دهنده وضعیت حاکم بر شبکه نمایش خانگی پس از یک دهه است.
منبع: روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید