گفتوگوی «اعتمادآنلاین» با هانا کامکار درباره وضعیت موسیقی و هنر:
وضعیت موسیقی ایران بد است / دانلود کردن آثار همانند دزدی است
هانا کامکار، خواننده، نوازنده، مستندساز، بازیگر تئاتر و عکاس، دل پردردی دارد. وقتی با او تماس گرفتیم تا نظرش را درباره وضعیت هنر در سال 99 به خصوص در شرایط کرونایی جویا شویم او گفت دغدغه افرادی را دارد که صدایشان شنیده نشده است و بر این نکته تاکید کرد که مردم باید با پرداخت هزینه خرید بابت آثار هنری، از هنرمندان- که بسیاری از آنها طی یک سال اخیر بیکار شدهاند- حمایت کنند.
اعتمادآنلاین| درسا ایل بیگی - هانا کامکار خواننده و نوازنده دف و عضو گروه موسیقی «کامکار»هاست. او همچنین در حرفههای بازیگری، کارگردانی و عکاسی نیز فعالیت میکند. هانا کامکار معتقد است که موسیقی والا وضعیت درستی ندارد و عامل اصلی آن را صداوسیما میداند.
کامکار میگوید صداوسیما با سیاستهایی که دارد یکسری از آهنگها را که او حتی نمیتواند نامشان را هنر بگذارد به مردم تحمیل میکند و اهالی موسیقی والا شنیده نمیشوند. با او درباره آثار جدیدش و وضعیت موسیقی صحبت کردیم که در ادامه میخوانید:
***
*کار جدیدی در راه دارید؟
برخی از کارهایی را که انجام میدهم نمیتوانم قبل از انتشار نام ببرم. من از آن دسته آدمهایی هستم که ساکتاند و بعد خبر انتشار را میدهند، اما بدانید که مشغول کار روی یک مستند هستم، روی یک آلبوم کار میکنم و در حال انجام کار تئاتر نیز هستم.
*وضعیت موسیقی در سال 99 را چگونه ارزیابی میکنید؟
وضعیت موسیقی را باید از چند منظر نگاه کرد: وضعیت موسیقی برای من به عنوان هانا کامکار وضعیت خوبی نیست به این دلیل که من یک خواننده زن هستم؛ صدایم ممنوع است و نمیتوانم به صورت انفرادی کار کنم، کنسرت برگزار کنم و... این وضعیت بسیار بدی است و قانونی هم برای آن وجود ندارد. من با همین شرایط کارم را میکنم و تلاشم را ادامه میدهم. این از وضعیت موسیقی بانوان.
اما جدا از این موضوع، وضعیت موسیقی ایران باز هم بد است. در حال حاضر اثرهایی بیشتر شنیده میشوند که سیاست روی آنها میچرخد و این سیستم و سیاست، مستقیماً از صداوسیما نشأت میگیرد و آنها هستند که این سیاست را راهاندازی میکنند که هر آنچه را دلشان میخواهد مردم گوش کنند؛ مانند همین حرفهایی که صبح و شب در تلویزیون به خورد مردم میدهند و سلیقه مردم هم به آن سو کشیده شده است و موسیقی بد میشنوند.
من نمیتوانم نام موسیقی بد را هنر بگذارم زیرا هنر برای من یک امر والاست و کالا نیست. نمیتوانم به چشم یک کالا به موسیقی نگاه کنم، اما در حال حاضر موسیقی تبدیل به کالا شده و مردم هم بنا بر وسعشان بدون آگاهی و دانش یک کالای بسیار بیکیفیت را استفاده میکنند و آن امر والا را کنار گذاشتهاند مگر آنکه پشت آن امر والا یک پروپاگاندا و یک تبلیغات گسترده وجود داشته باشد تا شنیده شود، در غیر این صورت امکان میسر شدن این امر بسیار کم است.
این حرف را من میگویم، کسی که از یک خانواده موسیقیدان بیرون آمده است و خانوادهاش کم شنیده نشدهاند؛ اما توجهم به افرادی در موسیقی است که تلاش میکنند و شنیده نمیشوند. منظور من بیان درد خانوادگی یا زندگی شخصی خودم نیست. میخواهم از درد هزاران نفر از اهالی موسیقی حرف بزنم که شنیده نمیشوند و کسانی شنیده میشوند که سیاستگذاری صداوسیما آنها را پخش میکند و گسترش میدهد.
نکته بعدی شرایط ناشی از کروناست که دیگر نور بر نور شد. دلیلش این است که مردم دیگر کنسرت نمیروند و اگر گروههایی هم میتوانستند کنسرتی اجرا کنند، اجراهایشان تعطیل شد. هیچ پشتیبانی وجود ندارد. به شکل رسمی موسیقی والای ما در این یک سال و یک ماه تعطیل شد. اهالی موسیقی به اینکه به صورت رایگان کارشان را در دسترس مردم قرار دهند توکل کردند، تنها و تنها برای اینکه شنیده شوند آن هم بدون هیچ چشمداشت مالی، و این موضوع وحشتناک است.
سیستمهایی مثل آیتیونز (iTunes) و اسپاتیفای (Spotify) و از این قبیل در دسترساند که موسیقیهای ایران را بازتاب میدهند، اما رایگان نیستند؛ به این معنا که شما اشتراکی را خریداری میکنید. این برنامهها یک کورسویی بود تا مردم اندکی با فرهنگهای مختلف آشنا شوند و بفهمند درگاههایی وجود دارد که میتوان آثار را در آنها خریداری کرد تا رایگان دانلود نشوند. من نسبت به ماجرای دانلود غیرقانونی آثار بسیار حساسم. چند روز قبل یک نفر پرسید: «آهنگتان را از کجا دانلود کنم؟» این چه حرفی است؟ مگر شما نانی را که میخورید رایگان از جایی برمیدارید یا میدزدید؟ این کار همانند دزدی است.
در حال حاضر یکسری درگاهها آمدهاند تا مردم را از «دزدی» نجات دهند. ما اهالی موسیقی و فرهنگ در حال تلاشیم تا بگوییم این درگاهها وجود دارد و شما میتوانید پول پرداخت کنید و آنچه را که دوست دارید بشنوید بخرید. هنوز وضعیت خوبی نیست و این کار جا نیفتاده است، اما این امر در همه جای دنیا رواج دارد. همه دنیا در شرایط کرونایی کالای مورد نظر فرهنگیشان را به صورت آنلاین خریداری کردند اما در کشور ما هنوز این اتفاق رخ نداده است. خرید کتاب الکترونیکی، فیلم آنلاین و... هنوز جا نیفتاده است. البته اوضاع فیلم به واسطه درگاهها و تبلیغات بالایی که دارد بهتر است اما پرداخت پول بابت موسیقی، کتاب و ادبیات هنوز برای مردم جا نیفتاده است.
از همینجا میگویم که خواهش میکنم یاد بگیریم باید بابت کالا فرهنگی و هنری پول بدهیم حتی به شکل آنلاین و مجازی، زیرا روی زندگی ما تاثیرگذار است، چون بیش از یک سال بیکار بودهام، هم در زمینه موسیقی و هم از طریق تئاتر. حالا شانس آوردم که توانستم چند فیلم کوتاه بازی کنم و درآمدی از بابت کار مستند به دست آورم.
تعدادی هم موسیقی تکآهنگ کار کردیم که تهیهکننده داشت نه اینکه خودمان تهیهکننده باشیم و چشممان به این باشد که مردم بیایند و از درگاههای بینالمللی آنها را خریداری کنند. با وجود این کارها من وضعیت بدی نداشتم؛ به این معنا که حداقل توانستم در این مدت نان و لوبیایی را که باید بخورم به دست بیاورم؛ به این خاطر هم میگویم نان و لوبیا چون گیاهخوار هستم و نمیتوانم نان و ماست بخورم. به هر حال شرایط اینگونه است.
وقتی بخواهم درباره وضعیت موسیقی صحبت کنم نمیتوانم کلی توضیح دهم، باید آنقدر جزئی بگویم تا بتوانم از درد بانوان، درد اهالی موسیقی والا و درد شرایط کرونایی بگویم. نمیدانم این شرایط تا کی ادامه دارد و تا کی برنامههای زنده تعطیل خواهد بود، اما در حال حاضر تنها راه نجات اهالی موسیقی والا در ایران این است که مردم یاد بگیرند آثارشان را به صورت دیجیتالی و آنلاین خریداری کنند و کمکشان کنند.
ما سالهاست چشم امیدی به کسی غیر از خودمان نداریم. خودمان هستیم که همه کار میکنیم، کشورمان را مدیریت بحران میکنیم و همهجوره خود مردم هستند که کشورشان را پشتیبانی میکنند. به همین دلیل چشم امیدم به چیزی غیر از مردم نیست زیرا اگر قرار بود چشم امید به غیر از مردم میداشتم، باید تا پیش از این میداشتم.
ضمن اینکه برای من واژه امید دیگر بیمعناست، چندین ماه است که حتی به کارش هم نمیبرم زیرا فکر میکنم این واژه برای کسانی است که هیچ کاری بلد نیستند و هیچ کنش و واکنشی نمیتوانند در برابر پیشامدهای زندگی داشته باشند و تنها نشستهاند و میگویند امید. با توجه به اینها تنها درخواست پشتیبانیام از خود مردم ایران است که آگاهانهتر و بهتر ما را همراهی کنند.
دیدگاه تان را بنویسید