کد خبر: 487913
|
۱۴۰۰/۰۲/۳۰ ۱۴:۳۸:۰۰
| |

ماهور احمدی، دختر احمدرضا احمدی:

او باید حالاحالاها زنده باشد و صدساله شود

دختر احمدرضا احمدی با روایتی از زندگی با این شاعر می‌نویسد: احمدرضای جانم این یک خواهش نیست، یک دستور است: باید شمع تولد صدسالگی‌ات را فوت کنی.

او باید حالاحالاها زنده باشد و صدساله شود
کد خبر: 487913
|
۱۴۰۰/۰۲/۳۰ ۱۴:۳۸:۰۰

اعتمادآنلاین| ‌ به گزارش ایسنا، ماهور احمدی در نوشتاری به مناسبت هشتاد و یک‌سالگی این شاعر و نویسنده پیشکسوت که این روزها به نقاشی مشغول است نوشته است:

«چقدر سخت است از کسی بنویسی که تمام خوبی‌ست. برای کسی بنویسی که خالق بهترین نوشته‌هاست. چقدر سخت است دختر شاعر محبوبت باشی. چقدر سخت است مادر پسرکی هشتادویک‌ساله باشی که دلش هنوز مدادرنگی و آلبالو خشکه می‌خواهد و چقدر آسان و عاشقانه است وقتی روزی هزاربار صدایت می‌زند و می‌گوید: «ماهور رنگ‌هایم تمام شده، بذر لادن خریدی؟ ناهار چی خوردی؟ فیلمبرداری خوب بود؟ گربه‌ها چطورن؟ نیما تخمه خریده؟ از شمال فرفره آوردی؟ کتابم امروز صفحه‌بندی شد، فیلم جدید سوفیا را دیدم، چای دم می‌کنی؟ از تارا و نوا و پسر سوفی چه خبر؟ آریو آمده؟» و چقدر غم‌انگیز است وقتی می‌گوید: «دو ماه دیگر باطری قلبم را باید تعویض کنم، لثه‌ام زخم شده و دندانم زبانم را می‌زند، امروز قندم پایین بود، چقدر تنها شده‌ام، دوستانم یکی‌یکی رفتند، میل به غذا ندارم، کمردرد امانم را بریده و...» چقدر با تمام دردها و غم‌هایش زندگی را متولد می‌کند، صدای کاردک بر بوم از اتاقش می‌آید، طنین صدای مرسده سوسا فضایش را پر می‌کند، شعرهایش را پاک‌نویس می‌کند، عکس کسانی را که دوست می‌دارد روی میزش می‌چیند. با خداداد باغبان ساختمان از روی بالکن صحبت می‌کند، چه لذتی دارد وقتی دکمه‌های پیراهن چهارخانه‌اش را می‌بندم و می‌گوید؛ این پیراهن چهارخانه مدل همینگوی است. چه کیفی دارد وقتی ناخن‌هایش را می‌گیرم و گردن لاغرش را نوازش می‌کنم. چه حالی دارد وقتی دنبال عینکش می‌گردم و کتابی را از میان آن همه کتاب پیدا می‌کنم. چه عشقی است وقتی پتو را رویش می‌کشم، می‌بوسمش و می‌گوید: «لای در را باز بذار و چراغ را خاموش کن.»

و عجب دنیایی با او برای من و دوست‌دارانش ساخته شده.

او باید حالاحالاها زنده باشد. صدساله شود، دوباره دندان دربیاورد و کشف جدیدی جز نوشتن و نقاشی کشیدن داشته باشد.

احمدرضای جانم این یک خواهش نیست، یک دستور است: باید شمع تولد صدسالگی‌ات را فوت کنی.»

احمدرضا احمدی، شاعر و نویسنده متولد 30 اردیبهشت 1319 در کرمان است. از آثار متعدد او در حوزه شعر می‌توان به «دفترهای واپسین»، «دفترهای سالخوردگی»، «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود» و «روزی برای تو خواهم گفت» و از آثارش در حوزه کودک و نوجوان می‌توان به «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود»، «دخترک ماهی تنهایی» و «مزرعه گل‌های آفتابگردان» اشاره کرد.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها