کد خبر: 494871
|
۱۴۰۰/۰۳/۲۲ ۱۲:۳۷:۴۴
| |

علی مغازه‌ای:

عید عده‌ای، روزی است که سازها را سینه دیوار بگذارند و اعدام کنند

علی مغازه‌ای معتقد است وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی و معاونت هنری که در حال رایزنی برای رفع محدودیت‌های برگزاری کنسرت هستند از موضع «خواهش» وارد شده‌اند. در حالی که رفع محدودیت، مرد جنگنده می‌خواهد. محدودیت‌هایی که از سوی عده‌ای اعمال می‌شود که عیدشان روزی است که سازها را سینه دیوار بگذارند و به آن‌ها تیراندازی کنند.  

عید عده‌ای، روزی است که سازها را سینه دیوار بگذارند و اعدام کنند
کد خبر: 494871
|
۱۴۰۰/۰۳/۲۲ ۱۲:۳۷:۴۴

اعتمادآنلاین| آیا ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا است که به اهالی موسیقی اجازه روی صحنه رفتن نمی‌دهد؟ و اگر چنین است چرا اهالی سینما و تئاتر از چنین اجازه‌ای برخوردارند؟ آیا اهالی موسیقی خود مایل به روی صحنه رفتن نیستند چون از خسارات مادی و معنوی اجرا در سالنی خالی از تماشاگر می‌هراسند و به همین دلیل است که شاهد تعطیلی کنسرت‌ها هستیم؟

به گزارش خبرآنلاین، ظاهرا به نظر می‌رسد که دست در دست دادن این دو وجه، ماجرایی را رقم زده است که چشم‌انداز تیره‌وتارش چیزی جز خاموش‌شدن صدای موسیقی نیست. دو وجه‌ای که علی مغازه‌ای، پژوهشگر، مولف، محقق و منتقد موسیقی انتظار عده‌ای برای رسیدن روزی که سازها را سینه دیوار بگذارند و اعدام کنند را در آن دخیل می‌داند.

وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی بدهکار مردم است


علی مغازه‌ای در جواب این سوال که به نظرش چرا برگزاری کنسرت‌های موسیقی ازسر گرفته نمی‌شود، توضیح می‌دهد: «وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی و معاونت هنری که در حال رایزنی برای رفع محدودیت‌های برگزاری کنسرت هستند از موضع «خواهش» وارد شده‌اند. در حالی که رفع محدودیت، مرد جنگنده می‌خواهد. محدودیت‌هایی که از سوی عده‌ای اعمال می‌شود که مخالف موسیقی‌اند و خود را در قبال تماشاگران کنسرت‌ها ملزم به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و برخورد پلیسی می‌دانند و ظاهرا عیدشان روزی است که شاهد سینه دیوار گذاشتن سازها و تیراندازی به آن‌ها باشند. به عقیده من افرادی که اکنون در حوزه موسیقی تصمیم‌گیری می‌کنند علاقه‌مندند کار را به اعدام سازها بکشانند.»

در میان هنرها، موسیقی حکم بچه‌ای سرراهی را برای حاکمیت دارد


او با بیان این که «وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی از دید من بدهکار مردم است و باید بدهی خود را بپردازد»، ادامه می‌دهد: «بدهی این وزارتخانه به مردم، دفاع از موسیقی است و نه نوشتن یک نامه از سوی معاون هنری به ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا. معاونی که کارش را به چند مشاور کارنابلد و نالایق سپرده است که اساسا در این حدوحدود نیستند و صرفا برای رضایت مدیران بالادستی‌شان، در راه محدود کردن و نه گشودن، گام برمی‌دارند. از سوی دیگر اهالی موسیقی یک نهاد صنفی قدرتمند به معنای واقعی کلمه ندارند تا پیگیر دریافت طلب‌شان از این وزارتخانه باشد و در واقع حقوقی که متولیان نهاد صنفی فعلی، بابت جایگاه‌شان در دستگاه دولت دریافت می‌کنند به آن‌ها اجازه نمی‌دهد که از هنرمندان دفاع کنند. نهاد صنفی زمانی می‌تواند از هنرمند دفاع کند که دستش در سفره دولت نباشد و با آن، منافع مشترک نداشته باشد. پس به عقیده من، کارکرد نهادهای صنفی مانند خانه موسیقی تنها آرام‌کردن جامعه هنری با کارهای ایذایی است.»

موسیقی سنتی، کلاسیک، نواحی و... پاسوز موسیقی پاپ شده است؟


اشاره سیدمجتبی حسینی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ‌وارشاد اسلامی در نامه مورخ 21 اردیبهشت خطاب به رییس کمیته امنیتی، اجتماعی و انتظامی ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا به این که «بسیاری از اجراهای صحنه‌ای موسیقی در گونه‌های ردیف دستگاهی، نواحی و کلاسیک در سالن‌های کوچک و معمولاً با مخاطبان محدود برگزار می‌شود و از نظر رعایت پروتکل‌های بهداشتی و تعداد محدود تماشاگران با استفاده از درصدی از ظرفیت سالن با اجرای تئاتر و نمایشِ فیلم مشابهت دارد و مقتضی است در گروه 2 مشاغل قرار بگیرد تا امکان برگزاری این گونه اجراها با رعایت پروتکل‌های بهداشتی میسر شود.» موجب طرح این سوال می‌شود که آیا بی‌میلی دست‌اندرکاران موسیقی پاپ به برگزاری کنسرت با علم به این که استفاده از تنها 50 درصد ظرفیت سالن‌ها، آورده مالی‌شان را کاهش می‌دهد، موجب شده است که اساسا ازسرگیری برگزاری کنسرت به عنوان یک مطالبه جدی مطرح نشود؟

کارکرد نهادهای صنفی مانند خانه موسیقی تنها آرام‌کردن جامعه هنری با کارهای ایذایی است


علی مغازه‌ای با اشاره به این که به نظرش مسئله کلی‌تر از این حرف‌هاست، در این خصوص توضیح می‌دهد: «ذات موسیقی یک چیز است؛ چه پاپ باشد، چه سنتی، چه کلاسیک و چه نواحی و... مانند ساختار یک مقاله که همواره یکسان است اما می‌تواند پژوهشی، مروری، مطالعه موردی و... باشد. بنابراین معتقدم افرادی در حال تصمیم‌گیری برای موسیقی هستند که با اساس آن مخالفند. می‌پذیرم که برخی از انواع موسیقی نسبت به برخی دیگر مخاطب کمتری دارند اما مدیران گمان می‌کنند اگر بگویند آن‌هایی که مخاطب‌شان کمتر و رعایت پروتکل‌های بهداشتی در فضای اجرایشان آسان‌تر است، می‌توانند برگزاری کنسرت را از سر بگیرند، دیگران هم معترض می‌شوند که چرا چنین اجازه‌ای ندارند؟! بیایید از سویی دیگر به ماجرا نگاه کنیم؛ مخاطبان موسیقی پاپ در ایران، عموما از طبقه مرفه‌اند و از توان پرداخت هزینه بیشتر برای خرید بلیت گران‌تر برخوردارند. در این شکل از موسیقی تهیه‌کنندگانی هستند که در بردن ذائقه شنیداری مخاطب به سمت نازل‌ترین جای ممکن سهیمند و علاقه‌مندند تنها موسیقی‌هایی رواج یابد که پول‌ساز می‌دانندش. گروه هدف این نوع موسیقی از لحاظ امنیتی نیز ممکن است دردسرسازتر از دیگران باشد و با توجه به نزدیکی ایام انتخابات، احتمالا ترجیح این است که فعلا همه‌چیز مسکوت بماند.»

اگر مسیر همین باشد، آینده موسیقی چیزی جز خفه‌شدن نیست


مغازه‌ای با بیان این که «تحلیل من این است که در میان هنرها، موسیقی حکم بچه‌ای سرراهی را برای حاکمیت دارد»، می‌افزاید: «به‌طور کلی مدیرانی هم که متولی موسیقی کشورند یا اختیاری نداشته‌اند و یا اگر داشته‌اند خود، آرام آرام از خود سلب اختیار کرده‌اند. این سلب اختیار نیز حاصل ضعف و عدم توانایی خودشان در دفاع از دایره اختیاراتشان در حوزه هنری بوده است که به عنوان متولی اهالی‌اش انتخاب شده‌اند. پس موسیقی رفته‌رفته به بی‌پناه‌ترین هنر و اهالی‌اش به بی‌پناه‌ترین هنرمندان در ایران تبدیل شدند. آن‌چه عجیب است این است که هر کسی به خود اجازه می‌دهد برای موسیقی نسخه بپیچد و حکم صادر کند. به عقیده من تمامی این روند برای رسیدن به هدفی ناشایست و ناروا طی می‌شود و تنها امیدواری‌ام این است که این هدف، نه هدفی مدون که صرفا ساخته و پرداخته ذهن مدیرانی که هم اکنون بر مسند قدرت هستند، باشد. این هدف، ذائقه‌سازی است، به گونه‌ای که ذائقه مخاطب موسیقی را به نازل‌ترین سطح ممکن برساند و نمونه آن، موسیقی‌هایی است که در تمامی شبکه‌های تلویزیون و دیگر رسانه‌های تحت اختیار سازمان صداوسیما شنیده و ردپایش در مجوزهای صادرشده از سوی ساترا (سازمان تنظیم مقررات صوت‌وتصویر فراگیر) نیز به وضوح دیده می‌شود. آثاری که چه در محتوا و چه در فرم، بی‌ارزش‌ترین و بی‌کیفیت‌ترین گونه‌های اجرای موسیقی‌اند و موجب می‌شوند نسل امروز، در سال‌های آینده صاحب بی‌ارزش‌ترین ذائقه موسیقی شود، نسلی که نوستالژی موسیقایی‌اش، شامل بی‌مایه‌ترین‌ها خواهد بود. بی‌مایه‌ترین‌هایی که اگر با ترانه‌ها و تصنیف‌های درخشان موسیقی سنتی که نوستالژی نسل ماست مقایسه‌شان کنید با من هم‌عقیده خواهید شد. این نسل، در زمینه ذائقه شنیداری بی‌نواترین است و به عقیده من این اتفاق به شیوه‌ای هدفمند رقم زده شده است.»

او در انتها می‌گوید: «اگر افراد دلسوز چه در دولت، چه در نهادهای صنفی، چه در میان هنرمندان و چه در میان اهالی رسانه برای تصمیم‌گیری فعال نشوند آینده موسیقی چیزی جز خفه‌شدن نیست. موسیقی از بین نخواهد رفت، زیرزمینی خواهد شد و حتی موسیقی سنتی ما هم ممکن است، درست مانند اوایل انقلاب که دیدگاهی تندروانه نسبت به موسیقی حاکم بود، زیرزمینی شود و طالبانیسم علیه موسیقی حکمروایی کند که در آن روز اتفاقات ناگوار بسیار با تبعات فرهنگی منفی بسیار، رخ خواهد داد.»

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها