کد خبر: 497259
|
۱۴۰۰/۰۳/۳۰ ۱۰:۵۱:۴۰
| |

راوی راستین باشیم

بابک احمدی در یادداشتی نوشت: با مشخص شدن نتیجه انتخابات، هنرمندان به ظاهر در وضعیت متفاوت قرار گرفته‌اند. روی صحبت من به‌طور مشخص با فعالان هنرهای نمایشی است نه گرایش‌های دیگر که اگر سر سوزن تجربه و شناختی کسب کرده باشم در همین مسیر بوده، پس بهتر اینکه پا از گلیم دراز نکنم.

راوی راستین باشیم
کد خبر: 497259
|
۱۴۰۰/۰۳/۳۰ ۱۰:۵۱:۴۰

اعتمادآنلاین| بابک احمدی در یادداشتی نوشت: با مشخص شدن نتیجه انتخابات، هنرمندان به ظاهر در وضعیت متفاوت قرار گرفته‌اند. روی صحبت من به‌طور مشخص با فعالان هنرهای نمایشی است نه گرایش‌های دیگر که اگر سر سوزن تجربه و شناختی کسب کرده باشم در همین مسیر بوده، پس بهتر اینکه پا از گلیم دراز نکنم.

به گزارش روزنامه اعتماد، با هر کیفیتی امروز برگ دیگری از تاریخ سیاسی معاصر کشور ورق خورده و در نظر آیندگان ما همه شاهدان و راویان این تغییر شناخته خواهیم شد؛ فقط می‌ماند اینکه راوی راستین باشیم یا نه.

از این منظر، من به هیچ‌وجه در زمره آن دست افراد قرار نمی‌گیرم که قصد داشتند روزهای تازه را متفاوت از قبل نشان دهند.

به هرحال کم نبودند چهره‌های سیاسی که ظرف روزها و هفته‌های اخیر بارها از یک‌جور رجعت نامیمون به گذشته گفتند و نوشتند که تغییر صورت گرفته بازگشت قطعی است به پیش از خرداد 76، یا در بهترین حالت اتصال و ادامه‌ای است بر دولت‌های نهم و دهم. اما حقیقت این است که جامعه ایرانی ابتدای 1400 چندان به آنچه اوایل دهه‌ 60 یا اواسط 70 تجربه شد شباهت ندارد و وضعیت کاملا متفاوتی پیش روی همه قرار گرفته است. نیروی سیاسی تازه رسیده، چه بخواهد، چه نخواهد خیلی زود در مقام اجرا با واقعیت حقیقتا موجود مواجه می‌شود و چه مواجهه‌ای واقعی‌تر و سهمگین‌تر از این؟


به هر روی، تجربه برگزاری سیزده دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و نتایج حاصل از آن تاکنون، تغییرات محیط زیستی چهار دهه اخیر و افزایش ابتلای ایران به پدیده کم‌آبی، زیر و رو شدن فرهنگ نسلی در مقایسه با حتی یک دهه پیش، عوض شدن چیدمان نیروهای سیاسی داخلی، منطقه‌ای‌ و البته جهان؛ تمام اینها یادآور می‌شوند که کشتی‌بان را سیاستی دگر لازم است.

حال پرسش این است که با در نظر گرفتن تمام وقایع مورد اشاره و «وضعیت» جدید، هنرمند تئاتر چگونه می‌تواند در میدان تازه موثر عمل کند؟ اصولا اگر معتقدیم کشتی‌بان را سیاستی دگر لازم است، آیا هنرمند و گروه‌ تئاتری - به عنوان هسته‌های کوچک شکل‌دهنده اجتماع بزرگ‌تر - آمادگی دارد سیاستی تازه برگزیند؟ شاید اگر رفت و آمد نیروهای سیاسی را به ایجاد تغییر در گرانش و میدان مغناطیس وضعی جامعه تشبیه کنم مقصودم بهتر روشن شود.

تئاتر ما چه اندازه توان درک این تغییرات مغناطیسی را داراست و مخاطب چگونه باید متوجه این درک و دریافت شود؟ آیا همین ضرورت موجب نمی‌شود که یک بار دیگر تعاریف موجود درباره «تماشاگر تئاتر»، «نوع روابط جاری درون صحنه»، «پشت صحنه» و غیره را بازنگری کنیم؟


مواجهه با چنین مقاطع مهمی از تاریخ موجب می‌شود تاکید کنیم مطالعه گذشته تئاتر یک نیاز جدی است. اگر شناخت و مطالعه دقیق از تئاتر دهه‌های شصت و هفتاد (و حتی دهه‌های پیش از آن) وجود داشته باشد، نیروها و جریان‌های هنری حداقل با ذهنیت گشوده‌تر می‌توانند نسبت به موقعیت پیش آمده واکنش نشان دهند؛ اولین و مهم‌ترین فقدانی که به نظرم موجب خواهد شد تئاتر یک دهه پیش روی ما تا حدی با بحران مواجه شود؛ بحرانی که فاصله هرچه‌ بیشتر جامعه با تئاتر را در پی خواهد داشت و بیم آن دارم که ما به چرخه معیوبی سقوط می‌کنیم (اگر تا الان نکرده باشیم) که تئاتر دهه‌های میانی چهل و اواخر پنجاه به ورطه‌اش افتاد.

یعنی وجود انگشت‌شمار گروه‌های دغدغه‌مند و فهیم نسبت به مسائل روز و در مقابل فعالیت انبوهی از تئاترها که در بهترین حالت میل به ساختن سرگرمی داشتند. تازه اگر چنین کیفیت و توانی در گروه وجود داشته باشد که بتواند سرگرمی بسازد، چون به تجربه باید گفت حتی از این منظر نیز سقوط کرده‌ایم؛ به هرحال سرگمی‌سازی داریم تا سرگرمی‌سازی.


اشاره به وضعیت سیاسی جدید در ابتدای یادداشت نباید موجب بروز خطا شود که من به قدرت نگاه ویژه دارم، اتفاقا برعکس، به نیروهای بیرون مانده از دایره معتقدم و بر همین اساس است که می‌گویم تئاتر اتفاقا باید با شناخت دقیق از وضعیت برنامه‌ریزی کند و گام بردارد و مراقب ارتباطش با مخاطب باشد.

غیر از این، خود ما هستیم که همه ‌چیز را دودستی تقدیم کرده‌ایم. بنابراین پرسش بنیادین خودم را دوباره تکرار می‌کنم؛ تئاتر چگونه می‌تواند راوی راستین وضعیت جدید باشد؟ به این فکر کنیم.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها